مِهر کس را بی گدار از قلب خود بیرون مکن

قبل هر اخراج اگر اخطار باشد بهتر است

 

 

باختم از چشم تو،اما به خود هرگز مناز

چشم تو سِحری ندارد،من زیادی ساده ام

 

 

بشکن دلم که رایحه ی درد بشنوی

کس از برون شیشه نبوید گلاب را

 

 

سوختم دیدم قدیمی ها چه زیبا گفته اند

دانه ی فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه

 

 

به کوهِ رفته به بادَم، نسیم تو فهماند

که کاه،هر چه که باشد،همیشه یک کاه است