صلح همیشه زیباست

 
 
این داستان واقعی است
ارتشهای آلمان، بریتانیا و فرانسه در جریان جنگ جهانی اول در بلژیک با هم می جنگیدند.
شب کریسمس جنگ را تعطیل می کنند تا دستکم برای چند ساعت کریسمس را جشن بگیرند. در ارتش آلمان یکی از سربازان که سابقه خواندن در اپرا را نیز دارد شروع به خواندن ترانه کریسمس مبارک می کند. صدای خواننده آلمانی را سربازان جبهه های دیگر می شنوند و با پرچمهای سفید به نشانه صلح از خاکریز بالا می آیند و بسوی ارتش آلمان می روند.
آن شب سربازان 3 ارتش در کنار هم شام می خورند و کریسمس را جشن می گیرند ولی هر ۳فرمانده توافق می کنند که از روز بعد صلح شکسته شود و جنگ را از سر بگیرند!

صبح روز بعد دست و دل سربازان برای جنگ نمی رفت. شب قبل آنقدر با دشمن رفیق شده بودند که بی خیال جنگ شدند و از پشت خاکریز برای هم دست تکان می دادند! چند ساعت که گذشت باز هم پرچمهای سفید بالا رفت و پس از گفتگوی 3 نماینده ارتش ها تصمیم بر این گرفته شد که برای سرگرم شدن با هم فوتبال بازی کنند.
آنها آنقدر با هم رفیق می شوند که با هم عکس می گیرند و حتی آدرس خانه های خود را به همدیگر می دهند تا بعد از جنگ به کشور های هم سفر کنند!کار به جایی می رسد که این 3 ارتش به هم پناه می دهند و ...
تنها چیزی که باعث می شود تا قضیه لو برود متن نامه هایی بود که سربازان برای خانواده هایشان فرستاده بودندو به آنها اطمینان داده بودند که اینجا از جنگ خبری نیست!


تمام تاریخ عبارت است جنگ دو سرباز که همدیگر

 را
نمیشناسند و میجنگند برای دو نفر که همدیگر را

میشناسند و نمیجنگند ...
 
 

 

ادامه نوشته

شوخی های مدیریتی

مصاحبه شغلی
در پایان مصاحبه شغلی برای استخدام در شركتی، مدیر منابع انسانی شركت از مهندس جوان صفر كیلومتر آی تی پرسید: « برای شروع كار، حقوق مورد انتظار شما چیست؟»
مهندس گفت: «حدود 75000 دلار در سال، بسته به اینكه چه مزایایی داده شود!!!»
مدیر منابع انسانی گفت: «خب، نظر شما درباره 5 هفته تعطیلی، 14 روزتعطیلی با حقوق، بیمه كامل درمانی و حقوق بازنشستگی ویژه و خودروی شیك و مدل بالا چیست؟»
مهندس جوان از جا پرید و با تعجب پرسید: «شوخی می‌كنید؟ »
مدیر منابع انسانی گفت: بله، اما یادت باشه اول تو شروع كردی !!!
 
كارمند تازه وارد
مردی به استخدام یك شركت بزرگ درآمد. در اولین روز كار خود، با كافه تریاتماس گرفت و فریاد زد: «یك فنجان قهوه برای من بیاورید.»
صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی توبا كی داری حرف می ‌زنی؟»
كارمند تازه وارد گفت: «نه»
صدای آن طرف گفت: «من مدیر اجرایی شركت هستم، احمق.»
مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: «و تو میدانی با كی حرف میزنی، بیچاره ؟!»
مدیر اجرایی گفت: «نه»
كارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت!!!
 
اشتباه موردی
كارمندی به دفتر رئیس خود می‌رود و می‌گوید: «معنی این چیست؟ شما 200 دلار كمتر از چیزی كه توافق كرده بودیم به من پرداخت كردید.»
رئیس پاسخ می دهد: «خودم می‌دانم، اما ماه گذشته كه 200 دلار بیشتر به تو پرداخت كردم هیچ شكایتی نكردی.»
كارمند با حاضر جوابی پاسخ می دهد: «درسته، من معمولا از اشتباه های موردی می گذرم اما وقتی تکرار می شود وظیفه خود می دانم به شما گزارش كنم.»

 

ادامه نوشته

مهندس

 
يک پزشک و يک مهندس در يک مسافرت طولانى هوائى کنار يکديگر در هواپيما نشسته بودند. پزشک رو به مهندس کرد و گفت: مايلى با همديگر بازى کنيم؟ مهندس که مي‌خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رويش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشيد. پزشک دوباره گفت: بازى سرگرم‌کننده‌اى است: من از شما يک سوال مي پرسم و اگر شما جوابش را نمي دانستيد 5 دلار به من بدهيد. بعد شما از من يک سوال مي کنيد و اگر من جوابش را نمي دانستم من 5 دلار به شما مي‌دهم. مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهايش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد. اين بار، پزشک پيشنهاد ديگرى داد. گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب نداديد 5 دلار بدهيد ولى اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم 50 دلار به شما مي‌دهم. اين پيشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضايت داد که با پزشک بازى کند.
پزشک نخستين سوال را مطرح کرد: «فاصله زمين تا ماه چقدر است؟» مهندس بدون اينکه کلمه اى بر زبان آورد دست در جيبش کرد و 5 دلار به پزشک داد.  
حالا نوبت خودش بود. مهندس گفت: «آن چيست که وقتى از تپه بالا مي رود 3 پا دارد و وقتى پائين مي آيد 4 پا؟» پزشک نگاه تعجب آميزى کرد و سپس به سراغ کامپيوتر قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طريق مودم بيسيم کامپيوترش به اينترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه کنگره آمريکا را هم جستجو کرد. باز هم چيز به درد بخورى پيدا نکرد. سپس براى تمام همکارانش پست الکترونيک فرستاد و سوال را با آنها در ميان گذاشت و با يکى دو نفر هم گپ زد ولى آنها هم نتوانستند کمکى کنند. بالاخره بعد از 3 ساعت، مهندس را از خواب بيدار کرد و 50 دلار به او داد. مهندس مودبانه دلار را گرفت و رويش را برگرداند تا دوباره بخوابد.  
پزشک بعد از کمى مکث، او را تکان داد و گفت: «خوب، جواب سوالت چه بود؟» مهندس دوباره بدون اينکه کلمه اى بر زبان آورد دست در جيبش کرد و 5 دلار به پزشک داد و رويش را برگرداند و خوابيد!!!!!

خر من از کره‌گي دُم نداشت

مردي خري ديد به گل در نشسته و صاحب خر از بيرون كشيدن آن درمانده. مساعدت را(براي كمك كردن) دست در دُم خر زده، قُوَت كرد( زور زد). دُم از جاي كنده آمد. فغان از صاحب خر برخاست كه تاوان بده.
مرد به قصد فرار به كوچه‌اي دويد، بن بست يافت. خود را به خانه‌اي درافگند. زني آنجا كنار حوض خانه چيزي مي‌شست و بار حمل داشت (حامله بود). از آن هياهو و آواز در بترسيد، بار بگذاشت (سِقط كرد). خانه خدا (صاحبِ خانه) نيز با صاحب خر هم آواز شد.
مردِ گريزان بر بام خانه دويد. راهي نيافت، از بام به كوچه‌اي فروجست كه در آن طبيبي خانه داشت. مگر جواني پدر بيمارش را به انتظار نوبت در سايۀ ديوار خوابانده بود؛ مرد بر آن پير بيمار فرود آمد، چنان كه بيمار در جاي بمُرد. «پدر مُرده» نيز به خانه خداي و صاحب خر پيوست.
مَرد، همچنان گريزان، در سر پيچ كوچه با يهودي رهگذر سينه به سينه شد و بر زمينش افگند. پاره چوبي در چشم يهودي رفت و كورش كرد. او نيز نالان و خونريزان به جمع متعاقبان پيوست.

مرد گريزان، به ستوه از اين همه، خود را به خانۀ قاضي افگند كه «دخيلم» (پناهم ده)؛ مگر قاضي در آن ساعت با زن شاكيه خلوت كرده بود. چون رازش فاش ديد، چارۀ رسوايي را در جانبداري از او يافت: و چون از حال و حكايت او آگاه شد، مدعيان را به درون خواند.
نخست از يهودي پرسيد. گفت: اين مسلمان يك چشم مرا نابينا كرده است. قصاص طلب ميكنم. قاضي گفت : دَيتِ مسلمان بر يهودي نيمه بيش نيست. بايد آن چشم ديگرت را نيز نابينا كند تا بتوان از او يك چشم بركند! و چون يهودي سود خود را در انصراف از شكايت ديد، به پنجاه دينار جريمه محكومش كرد.
جوانِ پدر مرده را پيش خواند. گفت: اين مرد از بام بلند بر پدر بيمار من افتاد، هلاكش كرده است. به طلب قصاص او آمده‌ام. قاضي گفت: پدرت بيمار بوده است، و ارزش حيات بيمار نيمي از ارزش شخص سالم است. حكم عادلانه اين است كه پدر او را زير همان ديوار بنشانيم و تو بر او فرودآيي، چنان كه يك نيمهء جانش را بستاني!. و جوانك را نيز كه صلاح در گذشت ديده بود، به تأديۀ سي دينار جريمۀ شكايت بي‌مورد محكوم كرد.
چون نوبت به شوي آن زن رسيد كه از وحشت بار افكنده بود، گفت : قصاص شرعاً هنگامي جايز است كه راهِ جبران مافات بسته باشد. حالي مي‌توان آن زن را به حلال در فراش (عقد ازدواج) اين مرد كرد تا كودكِ از دست رفته را جبران كند. طلاق را آماده باش! مردك فغان برآورد و با قاضي جدال مي‌كرد، كه ناگاه صاحب خر برخاست و به جانب در دويد.
قاضي آواز داد :هي! بايست كه اكنون نوبت توست. صاحب خر همچنان كه مي‌دوید فرياد كرد: مرا شكايتي نيست. می روم مرداني بیاورم كه شهادت دهند خر من از کره‌گي دُم نداشت

نام روزهای هفته‌

آیا می دانستید که نام روزهای هفته‌ی فرنگی از گاهنامه‌ی کهن ايرانی برگرفته شده است

 
نام روزهای هفته در ايران کهن بدين گونه بوده است:
 
کیوان شید = شنبه
مهرشید = یکشنبه
مه شید = دوشنبه
بهرام شید = سه‌شنبه
تیرشید = چهارشنبه
هرمزشید = پنج‌شنبه
ناهیدشید یا آدینه = جمعه
 
اينک با بررسی ريشه‌های اين واژگان به اين بر‌آيند ساده می‌رسيم:
 
کیوان شید = شنبه
Saturday = Satur + day
Saturn = کیوان
------------------------------------------------------------------------------
مهرشید = یکشنبه
Sunday = Sun + day
Sun = خور (خورشید) = مهر
------------------------------------------------------------------------------
مه شید = دوشنبه
Monday = Mon + day
Moon = ماه
--------------------------------------------------------------------------------
بهرام شید = سه‌شنبه
Tuesday = Tues + day
 * Tues = god of war = Mars = بهرام
*
O.E. Tiwesdæg, from Tiwes, gen. of Tiw "Tiu," from P.Gmc. *Tiwaz "god of the sky," differentiated specifically as Tiu, ancient Germanic god of war, from PIE base *dyeu- "to shine" (see diurnal). Cf. O.N. tysdagr, Swed. tisdag, O.H.G.ziestag. The day name (second element dæg, see day) is a translation of L. dies Martis (cf. It. martedi, Fr. Mardi) "Day of Mars," from the Roman god of war, who was identified with Germanic Tiw (though etymologically Tiw is related to Zeus), itself a loan-translation of Gk. Areos hemera. In cognate Ger. Dienstag and Du. Dinsdag, the first element would appear to be Gmc. ding, þing "public assembly," but it is now thought to be from Thinxus, one of the names of the war-god in Latin inscriptions.
---------------------------------------------------------------------------
تیرشید = چهارشنبه
Wednesday = Wednes + day
* Wednes = day of Mercury  = Mercury = تیر
*
O.E. Wodnesdæg "Woden's day," a Gmc. loan-translation of L. dies Mercurii "day of Mercury" (cf. O.N. Oðinsdagr, Swed.Onsdag, O.Fris. Wonsdei, M.Du. Wudensdach). For Woden, see Odin. Contracted pronunciation is recorded from 15c. The Odin-based name is missing in German (mittwoch, from O.H.G. mittwocha, lit. "mid-week"), probably by influence of Gothic, which seems to have adopted a pure ecclesiastical (i.e. non-astrological) week from Greek missionaries. The Gothic model also seems to be the source of Pol. sroda, Rus. sreda "Wednesday," lit. "middle."
--------------------------------------------------------------------------
هرمزشید = پنج‌شنبه
Thursday = Thurs + day
* Thurs = Thor = day of Jupiter = Jupiter = هرمز
*
O.E. Þurresdæg, perhaps a contraction (influenced by O.N. Þorsdagr) of Þunresdæg, lit. "Thor's day," from Þunre, gen. ofÞunor "Thor" (see Thor); from P.Gmc. *thonaras daga- (cf. O.Fris. thunresdei, M.Du. donresdach, Du. donderdag, O.H.G.Donares tag, Ger. Donnerstag "Thursday"), a loan-translation of L. Jovis dies "day of Jupiter," identified with the Gmc. Thor (cf. It. giovedi, O.Fr. juesdi, Fr. jeudi, Sp. jueves), itself a loan-translation of Gk. dios hemera "the day of Zeus."
-------------------------------------------------------------------------
ناهیدشید یا آدینه = جمعه
Friday = Fri + day
* Fri = Frig = day of Venues = Venues = ناهید
*
O.E. frigedæg "Frigga's day," from Frige, gen. of Frig (see Frigg), Germanic goddess of married love, a West Germanic translation of L. dies Veneris "day of (the planet) Venus," which itself translated Gk. Aphrodites hemera. Cf. O.N. frijadagr, O.Fris. frigendei, M.Du. vridach, Du. vrijdag, Ger. Freitag "Friday," and the Latin-derived cognates O.Fr. vendresdi, Fr.vendredi, Sp. viernes. In the Germanic pantheon, Freya (q.v.) corresponds more closely in character to Venus than Frigg does, and some early Icelandic writers used Freyjudagr for "Friday." Black Friday as the name for the busy shopping day after U.S. Thanksgiving holiday is said to date from 1960s and perhaps was coined by those who had the job of controlling the crowds, not by the merchants; earlier it was used principally of days when financial markets crashed.

تک  بیت

مِهر کس را بی گدار از قلب خود بیرون مکن

قبل هر اخراج اگر اخطار باشد بهتر است

 

 

باختم از چشم تو،اما به خود هرگز مناز

چشم تو سِحری ندارد،من زیادی ساده ام

 

 

بشکن دلم که رایحه ی درد بشنوی

کس از برون شیشه نبوید گلاب را

 

 

سوختم دیدم قدیمی ها چه زیبا گفته اند

دانه ی فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه

 

 

به کوهِ رفته به بادَم، نسیم تو فهماند

که کاه،هر چه که باشد،همیشه یک کاه است

 

نهنگ

دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگ‌ها بحث مى‌کرد.

معلم گفت: از نظر فیزیکى غیرممکن است که نهنگ بتواند یک آدم را ببلعد زیرا با وجود اینکه پستاندارعظیم‌الجثه‌اى است امّا حلق بسیار کوچکى دارد.

دختر کوچک پرسید: پس چطور حضرت یونس به وسیله یک نهنگ بلعیده شد؟

معلم که عصبانى شده بود تکرار کرد که نهنگ نمى‌تواند آدم را ببلعد. این از نظر فیزیکى غیرممکن است.

دختر کوچک گفت: وقتى به بهشت رفتم از حضرت یونس مى‌پرسم.

معلم گفت: اگر حضرت یونس به جهنم رفته بود چى؟

دختر کوچک گفت: اونوقت شما ازش بپرسید

اعتماد کن

کنار سی و سه پل نشسته بودم . نگاهم به دختر بچه سه یا چهار ساله خارجی افتاد که از پدر و مادرش اندکی فاصله گرفته بود و داشت مرا نگاه میکرد . بقدری چهره زیبا و بانمکی داشت که بی اختیار با دستم اشاره کردم به طرفم بیاید اما در حالتی از شک و ترس از جایش تکان نخورد . دو سه بار دیگر هم تکرار کردم اما نیامد . به عادت همیشگی ، دستم را که خا لی بود مشت کردم و به سمتش گرفتم تا احساس کند چیزی برایش دارم . بلافاصله به سویم حـرکت کرد . در همین لحظه پدرش که گویا دورادور مواظبش بود بسرعت به سمت من آمد و یک شکلات را مخفیانه در مشتم قرار داد . بچه آمد و شکلات را گرفت . به پدرش که ایتالیایی بود گفتم من قصد اذیت او را نداشتم . گفت میدانم و مطمئنم که میخواستی با او بازی کنی اما وقتی مشتت را باز میکردی او متوجه میشد که اعتمادش به تو بیهوده بوده است . کار تو باعث میگردید که بچه ، دروغ را تجربه کند و دیگر تا آخر عمرش به کسی اعتماد نکند .

 

 

جملاتی زیبا درباره تجارت:


درآمد: هیچگاه روی یک درآمد تکیه نکنید، برای ایجاد منبع دوم درآمد سرمایه گذاری کنید.

خرج: اگر چیزهایی را بخرید که نیاز ندارید، بزودی مجبور خواهید شد چیزهایی را بفروشید که به آنها نیاز دارید.

پس انداز: آنچه که بعد از خرج کردن می ماند را پس انداز نکنید، آنچه را که بعد از پس انداز کردن می ماند خرج کنید.

ریسک: هرگز عمق یک رودخانه را با هر دو پا آزمایش نکنید.

سرمایه گذاری: همه تخم مرغ ها را در یک سبد قرار ندهید.

انتظارات: صداقت هدیه بسیار ارزشمندی است، آن را از انسانهای کم ارزش انتظار نداشته باشید.

اقتصاد ژاپن

پس از پايان اشغال ژاپن توسط متفقين و در فاصله سال‌های 1952 تا 1971 متوسط رشد تولید ناخالص ملی حقیقی در ژاپن معادل 6/9درصد بود.

رشد‌اين کشور از سال 1972 تا 1991 همچنان بالا باقی ماند؛ اما شدت كمتري پيدا كرد و متوسط آن به 4درصد در سال رسید. ماجرا اما در مابقي سال‌هاي دهه 1990 و سال‌هاي ابتدايي دهه اول قرن بیست و یکم به گونه‌اي ديگر بود. در فاصله سال‌های 1991 تا 2003 متوسط رشد اقتصادي واقعي در اين كشور تنها 2/1درصد در سال بود؛ اما چرا ژاپن توانست براي دوره‌اي طولاني رشد بالایی داشته باشد و چرا ركود متعاقب آن بيش از يك دهه به طول انجاميده است؟
چند عامل از جمله نقطه آغازين ژاپن در رشد اقتصادي سريع آن دخيل بوده‌اند. جنگ جهاني دوم ميليون‌ها نفر را در اين كشور به كام مرگ كشاند، نزديك به 40درصد از حجم سرمايه آن را نابود كرد و اقتصاد ژاپن را به يك ويرانه تبديل كرد. از آنجا که چنین حجمي‌از سرمايه‌ ژاپن نابود شده بود، نرخ بازگشت سرمايه در آن بالا بود و مردم‌اين کشور از انگيزه‌اي قوي براي سرمايه‌گذاری و انباشت سرمايه برخوردار بودند. اين امر طبيعتا نرخ رشد را افزايش مي‌داد. اما اين نكته به تنهايي نمي‌تواند دليلي برای تداوم نرخ رشد بالا براي چنين مدتی به شمار رود. بسیاری از دیگر کشورهای توسعه نیافته حتي با موجودی سرمايه كمتر نتوانستند رشد بالایی را تجربه کنند.
پایین بودن سطح «امتيازخواهي» (privilege seeking) نيز به رشد ژاپن كمك كرد. امتيازخواهي زمانی روي مي‌دهد كه گروه‌های ذینفع سعي كنند امتيازات ويژه‌اي را از دولت كسب نمايند. از آن جا كه منفعتی که نصیب گروه‌های ذي‌نفع مي‌شود بسيار كمتر از كل خساراتي است كه به جامعه وارد مي‌شود، امتیازخواهی مي‌تواند نرخ رشد اقتصاد را کاهش دهد. مانكور السون در كتاب «صعود و سقوط ملت‌ها» نشان مي‌دهد كه چگونه يك درگيري و تعارض بزرگ مثل جنگ جهاني دوم، گروه‌هاي ذی‌نفع استحكام‌يافته را در كشورهاي بازنده از هم مي‌پاشد و اين امر نرخ رشد را بهبود مي‌بخشد. گروه‌ها براي سازمان‌دهي مجدد و شروع امتيازخواهي به زمان نياز دارند و در اين فاصله، اقتصاد با سرعت بالایی رشد مي‌کند. بالاخره زمانی كه گروه‌هاي بيشتر و بيشتري با موفقيت به امتيازات ويژه خود دست مي‌يابند، از نرخ رشد كاسته مي‌شود. السون بخش عمده‌اي از عملكرد خوب ژاپن و ديگر دول محور در دوران پس از جنگ را به از‌هم‌پاشيدگي اين قبيل گروه‌ها نسبت مي‌دهد.
تامين مالی سرمايه‌گذاری و انباشت سرمايه در...

ادامه نوشته

الگوی شما در زندگی کیست؟

تحقیقات اخیر برخی دانشمندان حاکی از اونه که مغز انسان از روابط ریاضی برای ذخیره ی علایق و احساسات استفاده می کنه !

 

بدون نگاه کردن به جوابها این تست رو انجام بدین .

۱- یه عدد از ۱ تا ۹ انتخاب کنید.

۲- اون رو در عدد ۳ ضرب کنید.

۳- حاصل رو بعلاوه ۳ کنید.

۴- دوباره حاصل رو در ۳ ضرب کنید.

۵- یه عدد ۲ یا ۳ رقمی بدست آوردید.

۶- ارقام عدد خودتون رو با هم جمع کنید (مثلا اگر عددتون ۵۲ است ۵ رو با ۲جمع کنید)

.

.

.

.

.

.

.

.

حالا با توجه به عدد بدست اومده و لیست زیر ، ببینید الگوی شما تو زندگیتون کیه ؟!

۱- انیشتین

۲- نلسون ماندلا

۳- جاکوب زوما

۴- توماس ادیسون

۵- بوعلی سینا

۶- بیل گیتس

۷- گاندی

۸- براد پیت

۹- سرنتی پیتی

10-حافظ شیرازی

همان جایی بودم که

در کنگره حزب کمو‌نسیت شورو‌ی سابق در هنگام سخنرانی نیکیتا خرو‌شچف که با تقبیح جنایت‌های استا‌لین جهان را شگفت‌زده کرد یک نفر از میان جمعیت فریاد برآورد: رفیق خرو‌شچف، وقتی بی‌گناهان اعدام می‌شدند، شما کجا بودید؟ خرو‌شچف گفت: هر کس این را گفت از جا برخیزد. اما هیچ کس از جایش تکان نخورد. خرو‌شچف ادامه داد: خودتان به سوال خودتان پاسخ دادید.

 در آن زمان من همان جایی بودم که الان شما هستید

 

قایم موشک

 

روزی همه دانشمندان مردند و وارد برزخ شدند آنها تصمیم گرفتند تا قایم موشک بازی کنند

 متاسفانه انشتین اولین نفری بود که باید چشم می گذاشت. او باید تا 100 میشمرد و سپس شروع به جستجو میکرد. 

همه پنهان شدند الا نیوتون .... 

نیوتون فقط یک مربع به طول یک متر کشید و درون آن ایستاد. دقیقا در مقابل انشتین. 

انشتین شمرد 97, 98, 99..100….

او چشماشو باز کرد ودید که نیوتون  در مقابل چشماش ایستاده. انشتین فریاد زد نیوتون بیرون( سك سك) نیوتون بیرون( سك سك) .

نیوتون با خونسردی تکذیب کرد و گفت من بیرون نیستم.

او ادعا کرد که اصلا من نیوتون نیستم...

...تمام دانشمندان از مخفیگاهشون بیرون اومدن تا ببینن اون چطور میخواد ثابت کنه که نیوتون نیست...

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

..نیوتون ادامه داد که من در یک مربع به مساحت یک متر مربع ایستاده ام... که منو نیوتون بر متر مربع میکنه  .........

...از آنجایی که نیوتون بر متر مربع برابر یک پاسکال می باشد بنابراین من پاسکالم  پس پاسکال باید  بیرون بره (پاسکال سك سك)

  ,_.___

 

اسلام حقیقی

دموکراسی می گوید : رفیق حرفت را خودت بزن ،نانت را من می خورم!
مارکسیسم می گوید: نانت را خودت بخور ، حرفت را من می زنم!
فاشیسم می گوید : نانت را من میخورم ، حرفت را هم من می زنم ، تو فقط برای من کف بزن!
 
اسلام حقیقی می گوید: نانت را خودت بخور ، حرفت را هم خودت بزن ، من برای اینم  که به حق برسی! 

 

 

 
 

فردوسی

در این خاک زرخیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین

ھمه دینشان مردی و داد بود
وز آن کشور آزاد و آباد بود

چو مھر و وفا بود خود کیششان
گنه بود آزار کس پیششان

ھمه بنده ناب یزدان پاک
ھمه دل پر از مھر این آب و خاک

پدر در پدر آریایی نژاد
ز پشت فریدون نیکو نھاد

بزرگی به مردی و فرھنگ بود
گدایی در این بوم و بر ننگ بود

کجا رفت آن دانش و ھوش ما
چه شد مھر میھن فراموش ما

که انداخت آتش در این بوستان
کز آن سوخت جان و دل دوستان

چه کردیم کین گونه گشتیم خوار؟
خرد را فکندیم این سان زکار

نبود این چنین کشور و دین ما
کجا رفت آیین دیرین ما؟

به یزدان که این کشور آباد بود
ھمه جای مردان آزاد بود

در این کشور آزادگی ارز داشت
کشاورز خود خانه و مرز داشت

گرانمایه بود آنکه بودی دبیر
گرامی بد آنکس که بودی دلیر

نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت
نه بیگانه جایی در این خانه داشت

از آنروز دشمن بما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت

از آنروز این خانه ویرانه شد
که نان آورش مرد بیگانه شد

چو ناکس به ده کدخدایی کند
کشاورز باید گدایی کند

به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سر انجام بد داشتیم

بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از زندگی کردن و زیستن

اگر مایه زندگی بندگی است
دو صد بار مردن به از زندگی است

بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم
برون سر از این بار ننگ آوریم

پوکی استخوان

پوکی استخوان یا بیماری خاموش چهارمین عامل مرگ و میر در جهان شناخته شده و از هر 4 زن بالای 25 سال 1 نفر مبتلاست. اخیراً یک درمان ساده و عالی برای آن پیدا شده، این راه حل نتیجۀ 7 ماه تحقیق در بیمارستان بقیه الله اعظم است. هر روز صبح ناشتا 3 قاشق مرباخوری پودر سنجد (شامل پوست، گوشت و هسته) را در یک لیوان شیر داغ زده و نوش جان کنید. از عطاری های مطمئن فقط این پودر را خریده و در یخچال نگه داری کنید. به تمام عزیزانتان این مطلب را ارسال کرده یا آموزش دهید؛ به خصوص برای افراد مسن که با یک زمین خوردن ساده دچار شکستگی شده و ممکن است در اثر عمل جراحی دچار آمبولی و فوت شون

افسانه ای جالب  در شهر وینسبرگ آلمان

 
بر بالای تپه ای در شهر وینسبرگ آلمان، قلعه ای قدیمی و بلند وجود دارد که مشرف بر شهر است. اهالی وینسبرگ افسانه ای جالب در مورد این قلعه دارند که بازگویی آن مایه مباهات و افتخارشان است:

 

افسانه حاکی از آن است که در قرن 15، لشکر دشمن این شهر را تصرف و قلعه را محاصره می کند.اهالی شهر از زن و مرد گرفته تا پیر و جوان، برای رهایی از چنگال مرگ به داخل قلعه پناه می برند.فرمانده دشمن به قلعه پیام می فرستد که قبل از حمله ویران کننده خود حاضر است به زنان و کودکان اجازه دهد تا صحیح و سالم از قلعه خارج شده و پی کار خود روند.

پس از کمی مذاکره، فرمانده دشمن به خاطر رعایت آیین جوانمردی و بر اساس قول شرف، موافقت می کند که هر یک از زنان در بند، گرانبها ترین دارایی خود را نیز از قلعه خارج کند به شرطی که به تنهایی قادر به حمل آن باشد.نا گفته پیداست که قیافه حیرت زده و سرشار از شگفتی فرمانده دشمن به هنگامی که هر یک از زنان شوهر خود را کول گرفته و از قلعه خارج می شدند بسیار تماشایی بود.

بادقت بخوانید

 بخاطرعزیزانتاننیکوس کازانتزاکیس نقل می کند که در دوران کودکی ، یک پیله کرم ابریشم را بر روي درختی می یابد ، درست هنگامی که پروانه خود را برای خروج از پیله آماده می سازد . اندکی منتظر می ماند ، اما سرانجام چون خروج پروانه طول می کشد تصمیم می گیرد این فرآیند را شتاب بخشد . با حرارت دهان خود آغاز به گرم نمودن پیله می کند ، تا این که پروانه خروج خود را آغاز می کند . اما بال هایش هنوز بسته اند و اندکی بعد می میرد .
او می گوید : (( بلوغی صبورانه با یاری خورشید لازم بود ، اما من انتظار کشیدن نمی دانستم . آن جنازه ی کوچک تا به امروز ، یکی از سنگین ترین بارها ، بر روی وجدان من بوده است . اما همان جنازه باعث شد درک کنم که یک گناه حقیقی وجود دارد : فشار آوردن بر قوانین بزرگ کیهان . بردباری لازم است و نیز انتظار زمان موعود را کشیدن شاهد بودن وسختی کشیدن عزیزان و صبوربودن و مقاومت کردن ، و با اعتماد راهی را دنبال کردن که خدا برای زندگانی ما و فرزندانمان برگزیده است
اگرپوسته تخم مرغی که ترک خورده و جوجه میخواهد سر از تخم بیرون آورد به شکستن آن کمک کنید یقین بدانید پس از مدتی جوجه بیمار خواهد شد باید جوجه سختی بکشد تا پوسته را بشکند تا سالمتر و قویتر پا به زندگی گذارد
نگذارید هیچ چیز و هیچ کس جلوی شما را برای رسیدن به موفقیت بگیرد
بگذارید فرزندانتان زمین بخورند تا تجربه کنند اینقدر آنها را یاری نکنید
هیچ وقت نگران شکست ها ی فرزندان خود نباشید ، چراکه همان شکست شاید ، رهگشای موفقیت و درخشش او باشد .
هیچ گاه بار مسئو لیت کسی را به دوش نکشید .
جلوی تحقیر شدن او را نگیرید .
آسیب های او را به جان نخرید .
بگذارید تا همین فشارها موجب شکوفایی او شوند .
دانه ای که سعی دارد خود را از دل خاک به بیرون بکشد را ، از خاک در نیاورید .
پیله پروانه ای که خود را با سختی از درون به بیرون می کشد را ، پاره نکنید .
پوسته تخم مرغی که جوجه ای سعی دارد آن را بشکافد و بیرون بیاید ، نشکنید .
چرا که شما دریچه های خروج از عالم تاریک و تنگ و رنج آور را به روی آن ها خراب می کنید و مانع پیش روی آن ها در مسیر رشدشان می شوید .
گاه تنها تماشا کردن این صحنه ها کافی است .
بر خودخواهی های خود غلبه کنیم
بر حس مالکیت خود
بر طمع خود
بر زیاده خواهی ها
و
عواطف آسیب رسان خود
مسلط شویم
و دریچه های خیر را به روی فرزندانمان بگشاییم .
به امید شکوفایی عزیزانمان

در حلقه ی عاشقان خوشا رقصیدن



هرجا که نگاه می کنم خونین است

از خون پرنده ای گلی رنگین است

در ماتم گل پرنده می موید و گل

از داغ دل پرنده داغ آجین است

فانوس هزار شعله اما در باد

می سوزد و سرخوش است و چین واچین است

 


یعنی که به اشک و مویه خود گم نکنی

از عشــــق هر آنچه می رسد شیرین است

 

در آتش و خون پرنده پر خواهد زد

بر بام بلند خانه سر خواهد زد

امشب که دوباره ماه بالا آمد

می آید و باز پشت در خواهد زد

یک ساقه ی سبز در دلم خواهد کاشت

مهتـــاب بر آن شبنم تـر خواهد زد

صد جنگل صبح در هوا می شکفد

خورشیـــــد به شاخه ها شرر خواهد زد

 

 

سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی
مارا ز سر بریده می ترسانی

ما گر زسر بریده می ترسیدیم

در حلقه ی  عاشقان نمی رقصیدیم

 

در محفل عاشقان خوشا رقصیدن

دامن ز بساط عافیت برچیدن

در دست، سر بریده ی خود بردن

در یک یک  کوچهکوچه ها  گردیدن ...

 

واقعیت زندگی

 

سخت تر از کویر

چه رنجی است

لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن

 

                                           و چه بدبختی آزار دهنده ای است تنها خوشبخت بودن

 

در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است . . .

SSH چیست ؟

 


ssh پروتکلی است که به شما اجازه می دهد تا به کامپیوتر سرور به صورت ریموت یا از راه دور متصل شوید

تا بتوانید از سرور نگهداری کنید برای مثال : فایل های داخل سرور را بتوانید کپی کنید , جابجا کنید , پاک کنید, پوشه و شاخه جدید ایجاد کنید و اسکریپت اجرا کنید .

برای اتصال به سرور خود و برای برقراری ارتباط از راه دور شما نیاز به یک ssh client در کامپیوتر خود دارید.

توضیحات مواردلازم برای اتصال به سرور از طریق پروتوکل اس اس اچ:

۱- آی پی آدرس سرور شما یا نام هاستینگ

مثال آی پی سرور : 78.46.59.205

مثالHost name

generaleshop.com

2- نام کاربری و کلمه عبور

مدیران سرورها می تواننید با نام کاربری و کلمه عبور روت خود به این پروتک از طریق پوتی متصل شوند , کاربرانی که هاست خریداری کردند در صورت هماهنگی با شرکت هاستینگ مورد نظر می توانند نسبت به فعال سازی اس اس اچ خود با مدیر سرور یا پشتیبانی شرکت هاستینگ تماس بگیرند و با نام کاربری و کلمه عبور خود با برنامه پوتی به راحتی به اس اس اچ متصل شوند.

اتصال به سرور لینوکس به صورت ریموت از طریق پروتکل اس اس اچ در ویندوز

بهترین و معروفترین نرم افزار رایگان برای اتصال به اس اس اچ لینوکس پوتی می باشد

دانلود پوتی

بعد از دریافت پوتی را اجرا کنید

در کادر آی پی آدرس سرور یا نام هاست را وارد کنید Enter کنید .

[تصویر:  407bbb54394de2f46827b341cd8e8557.jpg]


یک صفحه ترمینال مشکی رنگ باز می شود واز شما نام کاربری را می پرسد :

[تصویر:  b1f96b3218137940efe842f648b1f902.jpg]

 

[تصویر:  c89626760727cfb00fa6d917d4d431ad.jpg]


بعد از وارد کردن نام کاربری Enter کرده و کلمه عبور را وارد کنید
شما کلمه عبور را نامرئی می بیند پس کلمات را به دقت وارد کنید و سپسEnter کنید.
اگر نام کاربری و رمز عبور صحیح باشد سیستم به شما خوش آمد می گوید و خط فرمان آماده گرفتن دستور از شما می باشد .

حاضر جوابي

می گویند: "مریلین مونرو " یک وقتی نامه ای به " البرت اینشتین " نوشت که فکرش را بکن که اگر من و تو ازدواج کنیم بچه هایمان به زیبایی من و هوش و نبوغ تو... چه محشری می شوند! آقای "اینشتین"در جواب نوشت:ممنون از این همه لطف و دست و دلبازی خانوم. واقعا هم که چه غوغایی می شود! ولی این یک روی سکه است، فکرش را بکنید که اگر قضیه بر عکس شود چه رسوایی بزرگی بر پا می شود !

 

 

میگن یه روز چرچیل داشته از یه کوچه باریکی که فقط امکان عبور یه نفر رو داشته… رد می شده… که از روبرو یکی از رقبای سیاسی زخم خورده اش می رسه… بعد از اینکه کمی تو چشم هم نگاه می کنن… رقیبه می گه من هیچوقت خودم رو کج نمی کنم تا یه آدم احمق از کنار من عبور کنه… چرچیل در حالیکه خودش رو کج می کرده… می گه ولی من این کار رو می کنم

بیایید هر شنیده ای را به دکتر علی شریعتی نسبت ندهیم.

حرف‌هایی که دکتر شریعتی نگفت!
مدتی است که در فیس بوک، دکتر احسان شریعتی و دوستداران دکتر بر آن شدند تا
جملات و عباراتی را که کلام دکتر نیست ولی به ایشان نسبت می دهند، شناسایی کنند
و نویسنده ی اصلی را معرفی کنند.این مطالب با عنوان "ناگفته های دکتر
شریعتی"منتشر می شود.
بعضی از این موارد:
 
مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد. و من سالها مذهبی ماندم بی آنکه خدایی داشته باشم.
 
این جمله را حتما خیلی از شما شنیده اید! و حتما بیشتر مواقع آن را گفته دکتر شریعتی دانسته اید!
اما جمله فوق از نوشته های "سهراب سپهری" عزیز می باشد که در کتاب "هنوز در سفرم" و در قالب یک داستان از بیماری پدرش در زمان کودکی خود نقل کرده است.
وقت آن نرسیده که کمی هم مطالعه کنیم؟
 
ترجیح می دهم با کفشهایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفشهایم فکر کنم.
این جمله هم از آن جملاتی است که گفته می شود از دکتر علی شریعتی است.
اصل این جمله این است:
I'd rather be riding my motorcycle thinking about God than sitting in church thinking about my motorcycle
ترجمه:
ترجیح می دهم سوار موتورسیکلتم باشم و به خدا فکر کنم تا در کلیسا باشم و به موتورسیکلتم فکر کنم.
این جمله یکی از دیالوگ های مارلون براندو در فیلم "یک وحشی" هست.
این که جمله فوق با استفاده از "تضمین ادبی" از روی جمله اصلی گرفته شده کار بدی نیست و هیچ ایرادی نداره نویسنده یا شاعری با استفاده از صنایع ادبی از جملات دیگران استفاده کند اما چیزی که اهمیت داره این هست که این جمله را دکتر علی شریعتی به این صورت برنگردانده !

21 پند مديريتي ماتسوشيتا

 

كونوسوكه ماتسوشيتا Konosuke Matsushita، متولد نوامبر 1894 در جنوب اوزاكا، كار حرفه اي خود را به عنوان كار آموز در فروشگاه هيباچي Hibachi شروع كرد . او در 15 ژوئن 1917 شركت خود را با نام Matsushita Electric Devices Manufacturing (كارخانه توليد ابزار برقي ماتسوشيتا)، براي توليد لوازم برقي جانبي تاسيس كرد. طي اولين سال ها ، اين شركت به عرضه لامپ دو چرخه ، اتوي برقي و سپس به توليد راديو و باتري پرداخت. در سال 1929 كونوسوكه، نام شركت را به Matsushita Electric Manufacturing Work ( كارخانه توليدات برقي ماتسوشيتا)، تغيير داد.
 

عناصر چهارگانه خلاقيت، خطرپذيري، سخت كوشي، فروتني و شيوه‌هاي جديد مديريتي ماتسوشيتا باعث شد كه در طي 72 سال از تأسيس كارخانه ماتسوشيتا، محصولات اين كارخانه (پاناسونيك) براي تمام مردم دنيا شناخته شده باشد و كمتر سازماني در طول عمر خود به موفقيت‌هايي كه كارخانه ماتسوشيتا دست يافت، دست يافته باشد.

 
 

در 27 آوريل 1989، كونوسوكه ماتسوشيتا، بنيانگذار ماتسوشيتا الكتريك، پس از ايفاي نقشي شگرف در دگرگوني هاي جهان و ارائه انديشه هاي نوين مديريتي، در سن 94 سالگي، ديده از جهان فرو بست .

امروزه، گروه شركت هاي ماتسوشيتا، از بزرگترين توليد كنندگان محصولات الكترونيك در جهان است كه توليدات آن، طيف وسيعي از قطعات الكترونيكي تا محصولات الكترونيكي خانگي، تجهيزات اتوماسيون كارخانه ها و سيستم هاي كامپيوتري و مخابراتي، را دربرمي گيرد.
 

آقای ماتسوشیتا ۲۱ نکته ی مدیریتی جالب دارند که خواندن آنها خالی از لطف نیست.

 

1– من فنون ویژه ای را آگاهانه به عنوان راز موفقیت به کار نمی بندم.

اگر در این راه رازی وجود داشته باشد، عبارت است از شوق طبیعی من به اعتماد کردن به همکارانم و یاری خواستن از آنها، من آنگونه آدمی هستم که با همکارانش رایزنی و مشورت می کند و از خرد و رای آنان یاری می گیرد.

 

 

2– شرط اول و نخست موفقیت شناخت توانایی های ذاتی خویش است.

عدم شناخت توانایی ها، مانع از بهره گیری از آنها می گردد. گاه یک صدای درونی به شما می گوید چه جهتی را باید برگزینید. شناسایی توانمندی ها، مستلزم شناخت استعدادها است.

 

3– ....

ادامه نوشته

تصميم گيري با لوبيا

 

روزي از روزها، در يكي از شركت هاي صنعتي مديري توانمند كار مي‌كرد كه آوازه "تصميم گيرنده سريع " را با خود يدك مي‌كشيد. هر زمان كه يكي از كارمندان آن شركت نزد اين مدير مي‌آمد و مشكلي را با او در ميان مي‌گذاشت، مدير توانمند ما در حالي كه با يك دست در جيب و يك دست زير چانه به سقف خيره مي‌شد، اندكي به تفكر مي‌پرداخت و سپس سريعاً و با اقتدار كامل پاسخ مثبت يا منفي خود را اعلام مي‌كرد به طوري كه كارمندان از اين همه اعتماد به نفس كه در رييس خود مي‌ديدند دچار شگفتي مي‌شدند.
پس از گذشت چند سال ، با تصميمات و تدابير سريعي كه اين مدير اتخاذ مي‌كرد، شركت آنها عالي ترين مدارج پيشرفت را پيمود. داستانهاي زيادي در مورد توانايي مرموز تصميم گيري سريع اين مدير نقل مي‌شد و حتي كار به دخالت دادن نيرو هاي فوق طبيعي نيز كشيده شده بود. يك روز، رييس قسمت فروش شركت نزد او آمد و پس از ارائه طرحي از او خواست نظرش را در باره آن طرح بيان كند. مدير، پس از برانداز كردن آن طرح و پرسيدن چند سوال، اندكي به تفكر پرداخت و گفت: "طرح خوبي است، آن را به مرحله اجرا در آور". روز ديگري، از مدير در مورد وضعييت سالن غذا خوري شركت سوال شد و پيشنهاد گرديد كه محل آن به جاي ديگري تغيير يابد. اما مدير پس از طرح چند سوال ابراز داشت : "سالن در همان جايي كه هست باقي بماند".
تصميم گيري سريع و موكد و بدون تاخير و هميشه جواب سريع و صريح دادن از خصوصيات برجسته مدير توانمند ما بود كه ساير مديران در مورد آن غبطه مي‌خوردند. سالها گذشت و آن شركت با مديريت آن مدير، پيشرفتهاي زيادي نمود تا اينكه يك روز زمان باز نشستگي او فرا رسيد. مدير جانشين كه از تواناييهاي مدير قبلي اطلاع كامل داشت از او خواست كه راز موفقيتش را با او در ميان بگذارد. مديرقديمي با كمال ميل حاضر شد كه رازش را برملا سازد. اين بود كه گفت: "راز كار من لوبياست" . مدير جديد كه كاملا گيج شده بود از او خواست كه مسئله را بيشتر توضيح دهد. به همين سبب مدير قديمي مقداري لوبيا از جيبش درآورد و پس از اينكه آنها را در اين دستش ريخت و دو باره در جيبش قرار داد گفت: "سالها قبل پي بردم كه اگر تصميم گيري در مورد مسئله اي را به عقب بياندازي آن مسئله بسيار بدتر و مشكل تر از قبل مي‌شود. اين بود كه من روشي را براي تصميم گيري سريع ابداع نمودم. روش من به اين ترتيب بود كه پس از تهيه مقداري لوبيا، آنها را در داخل جيبم قراردادم و هر زمان كه مجبور بودم در مورد سوالي جواب بله يا نه بدهم مقداري از آن لوبياها را به اندازه يك مشت بر مي‌داشتم و در داخل جيبم شروع به شمارش آنها مي‌كردم. اگر مجموع اين لوبياها عددي فرد بود جواب منفي و اگر مجموع آنها زوج بود جواب مثبت مي‌دادم ".
مدير قبلي ادامه داد: "همانطوريكه مي‌بيني فرقي نمي كرد كه جواب من مثبت باشد يا منفي بلكه چيزي كه مهم بود اين بود كه جريان تصميم گيري به تعويق نيافتد. البته تصميمات من گاهي از اوقات غلط از آب در مي‌آمد و اين امري اجتناب ناپذير بود. اما، چه درست و چه غلط، تصميم گيري بايد هرچه سريعتر صورت پذيرد تا بتوان انرژي خود را صرف چيزهايي كه واقعاً اهميت دارند نمود". اين گونه بود كه مدير جديد نيز همراه با مقداري لوبيا داخل جيبش، پست مديريت را از آن مدير توانمند تحويل گرفت.در اين حكايت در مورد اهميت تصميم گيري سريع و بموقع صحبت شده است. به نظر نويسنده علاوه بر درستي هر تصميم، اتخاذ تصميم بموقع نيز اهميت زيادي دارد بطوري كه با درستي تصميم برابري دارد. عدم تصميم بموقع بعضي اوقات از تصميمات صحيح ديرهنگام نيز بدتر است.

undisclosed-recipients

شما می توانید ایمیلی را ارسال کنید که قسمت گیرندگان آن ایمیل بصورت

Undisclosed Recipients نمایش داده شود.

 در اینصورت گیرنده ی ایمیل نمی تواند بفهمد که این ایمیل برای چه آدرس های دیگری هم ارسال شده است.

 برای مواقعی که ایمیلی را به چند آدرس میخواهید ارسال کنید، این روش بسیار مناسب است.

برای ارسال ایمیلی که قسمت To ی آن بصورت Undisclosed Recipients نمایش داده شوند؛ این کارها را انجام دهید:

1- وارد ایمیل یاهوی خود شوید.      
2- به قسمت Contacts بروید.        
3- روی Add Contact کلیک کنید.
4- کلمه ی Undisclosed را در قسمت First بنویسید. 
5- کلمه ی recipients را در قسمت Last بنویسید.      
6- ایمیل یاهوی خودتان را در قسمت Email تایپ کنید. (بطور کامل بهمراه yahoo@ بنویسید)          
7- روی Save کلیک کنید. 
8- روی Done کلیک کنید.
9- به روی Mail کلیک کنید و سپس به روی Compose کلیک کنید.       
10- در قسمت To کلمه ی undisclosed را تایپ کنید و وقتی لیست auto-complete ظاهر شد، Undisclosed recipients را که بهمراه آدرس ایمیلتان ظاهر شده است انتخاب کنید. 
11- روی Show BCC که با رنگ آبی در بالا نوشته شده است، کلیک کنید.         
12- تمامی آدرس ایمیل های گیرندگان را در قسمت BCC وارد کنید و آدرس ها را با کاما از هم جدا کنید.          
13- متن ایمیل را تایپ کرده و آنرا با دگمه ی Send ارسال کنید. 

 

کارتریج چیست ؟

 

منبع تامین رنگ در چاپگرها بسته به نوع چاپگر تونر یا کارتریج نامیده می‌شود چاپگرهاي جوهر افشان به وسيله پاشيدن قطرات ريز جوهر روي يك صفحه كاغذ از طريق منافذ ريزي كه در هد وجود دارد، باعث به وجود آوردن تصاوير سياه و سفيد و رنگي در حد كيفيت مناسب مي‌شود. رنگ‌هاي اصلي در چاپگرهاي جوهر افشان، به سه رنگ اصلي تقسيم مي‌شود: cyan(آبي)، magenta (قرمز) و‌ (yellow) زرد كه به همراه آن‌ها يك رنگ سياه نيز وجود دارد كه براي توليد تصوير با رنگ مشكي به كار مي‌رود. بعضي از چاپگرهاي جوهرافشان، از تركيب سه رنگ اصلي، رنگ مشكيِ مركبي به وجود مي‌آورند كه براي نوشتن متن چندان مناسب نيست و رنگ آن به صورت مشكي متمايل به سبز يا آبي مي‌باشد. در سري قديم چاپگرهاي جوهرافشان، كارتريج‌هاي سه رنگ اصلي به يكديگر متصل بودند و در صورت تمام شدن يكي از رنگ‌ها شما مجبور به تعويض هر سه رنگ بوديد. ولي امروزه در چاپگرهاي جوهرافشان، اين سه رنگ از يكديگر جدا شده‌اند. معمولاً اكثر چاپگرهاي جوهر افشان از چهار رنگ اصلي تشكيل شده‌اند. ولي شما براي چاپ حرفه‌اي عكس، به يك چاپگر با شش رنگ مجزا احتياج داريد كه علاوه بر سه رنگ اصلي و رنگ مشكي، داراي يك رنگ قرمز روشن و آبي روشن ‌باشد كه در ايجاد تصاوير با رنگ‌هاي طبيعي‌تر تأثيرگذار است.

 

چگونه کارتريج پرينتر هاي Inkjet را نگهداري کنيم

وقتي کارتريج جوهر تمام ميشود يا نزديک تمام شدن است اگر دقت لازم را در نگه داري از آن بعمل نياوريد ، سريعا خشک شده و ديگر نمي توان آنرا پر کرد . بدين ترتيب مجبور هستيد پول بيشتري براي خريد دو عدد کارتريج نو صرف کنيد . پس وقتي اولين آثار اتمام جوهر هر کدام از کارتريجهاي رنگي يا سياه را مشاهده کرده ، وقت را تلف نکنيد و سريعا آن کارتريج را از پرينتر خارج کرده و به روش زير بسته بندي کنيد تا به دست کسي برسانيد که بتواند آنرا برايتان شارژ کند . اگر خودتان هم ميتوانيد کار شارژ را انجام دهيد ، چه بهتر ، باز هم صرفه جويي کرده ايد . براي بسته بندي هر کارتريج بصورت جداگانه به وسايل زير نياز داريد :

1- يک عدد کيسه پلاستيکي زيپ دار (زيپ لاک)

2- يک نوار باريک (30 در 2 سانتيمتر) از پارچه کرکي يا کاغذ کاهي نسبتا کلفت يا دستمال کاغذي کلفت

3- يک عدد کش حلقه اي

روش بسته بندي به شرح زير است:

1- کارتريج خالي را از پرينتر خارج کنيد .

2- نوار باريک را چند تا کنيد تا به اندازه طول حدود 3 سانتي متر کوچک شود . آنرا خيس کنيد . اين خيسي بايد حاوي آب باشد اما چکه نکند .

3- کارتريج و نوار خيس شده را در پلاستيک قرار دهيد . توجه کنيد که نوار خيس کافي است به بدنه کارتريج بچسبد و نبايد هيچگونه تماسي با هد چاپ يا قسمت هاي جوهري کارتريج داشته باشد . وظيفه اين نوار خيس ، مرطوب نگهداشتن داخل پلاستيک است .

4- کيسه را بسته و زيپ آنرا خوب ببنديد .

5- با کش دور پلاستيک را مهار کنيد .

6- هرچه سريعتر نسبت به شارژ آن اقدام کنيد .

اگر نتوانستيد کارتريج را به موقع شارژ کنيد لازم است تا نوار کاغذي را حداقل هفته اي يکبار مجدا خيس کنيد .

پس به نکات مهم زير دقت کنيد:

1- به محض تمام شدن جوهر کارتريج ، آنرا از پرينتر خارج کرده و در کيسه پلاستيکي قرار دهيد . در غير اينصورت کارتريج سريعا خشک شده و بايد بدور انداخته شود .

2- در کارتريج رنگي ، به محض اتمام اولين رنگ ، کارتريج را بسته بندي کنيد . تغيير رنگ طبيعي تصاوير به شما کمک ميکند تا متوجه اتمام يک رنگ شويد .

3- اگر هرچه سريعتر کارتريج را پر کنيد ، شانس کار مجدد با آنرا خواهيد داشت .

 

درهنگام خرید کارتریج به چه نکاتی توجه کنیم :

هنگام خرید پرینتر قبل از هر جست وجویی به جوهر مصرفی آن توجه کنید . در واقع انتخاب یک جوهر مناسب به مراتب از انتخاب دستگاه پرینتر مهم تر است .

1 - به طور کلی جوهر سیاه رنگ کاتریج به صرفه تر از تشابه رنگی آن است . قبل از هر اقدامی برای خرید موارد مصرفی آن را بررسی کنید . چون ممکن است پرینتر شما سیاه و سفید باشد در این صورت مقدار قابل توجهی از هزینه خرید را صرفه جویی می کنید .

2 - اگر شما از آن دسته افرادی هستید که به حفاظت از محیط زیست اهمیت می دهید کاتریج جوهر های قابل بازیافت به شما توصیه می شود که هم حافظ محیط زیست بوده و هم تهیه آنها راحت تر است .

3 - یکی از نکات مهم در هنگام خرید جوهر این است که از سازگاری آن با پرینتر مطمئن شوید، زیرا کاتریج های جوهرها براساس مدل پرینتر و کارخانه سازنده طراحی می شود و روی جلد آنها قابل رویت است . بنابراین در موقع خرید مدل و مارک کارخانه سازنده پرینتر خود را با مشخصات نوشته شده بر جلد کاتریج مطابقت دهید .

4 - بعضی جوهر ها بسیار گران بوده و با بررسی کامل بازار پرینتر درمی یابید که قیمت خرید کاتریج جوهر پرینترتان با خرید یک مدل جدید پرینتر به همراه جوهر اختلاف کمی دارد . در این صورت اقتصادی ترین راه آن است که پرینتر خود را عوض کنید .

5 - اکثر جوهرها برای کسب رضایت مشتری دارای ضمانت نامه کارخانه سازنده هستند و تنها راه برای حفظ ضمانت نامه نگه داشتن برگه اصلی خرید، بسته کاتریج و اطلاعات ضمانت نامه است .

اگر جوهر با کیفیت دلخواه تان کار نکند اکثر کارخانه ها ملزم به تعویض و یا برگرداندن کل مبلغ به شما هستند .

كدام يك از اساتيدم را مي خواهي بشناسي؟ اساتيد زيادي داشته ام

اساتيد زيادي داشته ام كه هركدام چيزي را به من آموختند و مرا تا هميشه قدرشناس خود كردند. 

 

سالها پيش مدتي را در جايي بيابان گونه بسربردم.

عزيزي چهار ديواري خود را در آن بيابان در اختيار من قرار داد يك محوطه بزرگ با يك سرپناه و يك سگ. سگ پير و قوي هيكلي كه براي بودن در آن محيط خلوت و ناامن  دوست مناسبي به نظر مي رسيد. ما مدتي با هم بودیم و من بخشي از غذاي خود را با او سهيم مي شدم و او مرا از دزدان شب محافظت مي كرد. تا روزي كه آن سگ بيمار شد. به دليل نامعلومي بدن او زخم بزرگي برداشت و هر روز عود كرد تا كرم برداشت. دامپزشك، درمان او را بي اثر دانست و گفت كه نگه داري او بسيار خطرناك است و بايد كشته شود. صاحب سگ نتوانست اين كار بكند. از من خواست كه او را از ملك بيرون كنم تا خود در بيابان بميرد. من او را بيرون كردم. ابتدا مقاومت مي كرد ولي وقتي ديد مصر هستم رفت و هيچ نشاني از خود باقي نگذاشت. 

هرگز او را نديدم. تا اينكه روزي برگشت از سوراخي مخفي وارد شده بود، اين راه اختصاصي او بود. بدون آن زخم وحشتناك. او زنده مانده بود و برخلاف همه قواعد علمي هيچ اثري از آن زخم باقي نمانده بود. نمي دانم چكار كرده بود و يا غذا از كجا تهيه كرده بود. اما فهميده بود كه چرا بايد آنجارا ترك مي كرده و اكنون كه ديگر بيمار و خطرناك نبود بازگشته بود در آن نزديكي چهارديواري ديگري بود كه نگهباني داشت و چند روز بعد از بازگشت سگ آن نگهبان را ملاقات كردم و او چيزي به من گفت كه تا عمق وجودم را لرزاند.

 او گفت كه سگ در آن اوقاتي كه بيرون شده بود هر شب مي آمده پشت در و تا صبح نگهباني مي داده و صبح پيش از اينكه كسي متوجه حضورش بشود از آنجا مي رفته.هرشب ... !

 

من نتوانستم از سكوت آن بيابان چيزي بياموزم اما عشق و قدرشناسي آن سگ و بيكرانگي قلبش مرا در خود خورد كرد و فروريخت. او هميشه از اساتيد من خواهد بود.

 

استاد من آن كسي است كه به من آموخت كه چگونه همه را استاد خويش ببينم.

هوشين كانري

 

هوشين كانري، عبارت است از فرايند گام‌به‌گام برنامه‌ريزي، اجرا و بازبيني تغييرات موردنظر مديريت. هوشين كانري، روشي سيستماتيك براي مديريت تغيير در فرايندهاي اصلي سازمان به شمار مي‌رود.
واژه هوشين از تركيب دو كلمه ژاپني HO به معني جهت و SHIN به معناي سوزن براق تشكيل شده و مفهوم هوشين معادل سياست است. فلسفه هوشين، هدايت تمامي واحدهاي شركت به سوي ايجاد دورنما، ماموريت، استراتژي ، هدف‌گذاري، برنامه‌ريزي، اجرا، كنترل ، ارزيابي و بهبود است. به بيان ديگر، فلسفه هوشين هم‌عقيده و يكسو شدن ديدگاه‌هاست. حاصل دستيابي به اين هدف، ايجاد نظم و سازگاري در كل سيستم است و بر سازگاري و توافق بين اهداف و اجرا تاكيد مي‌كند. همچنين هم‌سويي و هماهنگي كه هدف بديهي هر سازمان است، توسط مديريت هوشين تحقق مي‌يابد.
سيستم هوشين داراي دو وجه كاملاً حساب شده و هماهنگ است

 

 

هدف‌گذاري
به مسائلي نظير بهبود كيفيت، كاهش هزينه، افزايش توليد، افزايش بهره‌وري، تحويل به‌موقع، بهبود محيط و انرژي، ارتقاي روحيه كاركنان و سطح علمي آنان از طريق آموزش مي‌پردازد.


برنامه‌ريزي
به تحقق اهداف فوق از طريق مكانيزم چرخه PDCA مي‌پردازد.
هوشين شيوه عمل مطمئن و منطبق با اصل گام‌به‌گام موساشي است كه ضرب‌المثل فارسي «رهرو آن است كه آهسته و پيوسته رود.» بخوبي گوياي آن است.
به‌منظور درك صحيح واژه ژاپني هوشين كانري، آن را به طريق مختلف به انگليسي ترجمه كرده‌اند. بيشترين ترجمه‌هاي انجام شده عبارتند از: مديريت از طريق سياست/ خط‌مشي، برنامه‌ريزي هوشين و توسعه خط‌مشي، متاسفانه هيچ‌يك از ترجمه‌هاي ارائه شده، دقيقاً معادل واژه ژاپني و نيز متدلوژي آن نيست. هدف از هوشين كانري (يا توسعه خط‌مشي) فراهم آوردن امكان رهيدن از وضعيت سهميه (Quoto) و ايجاد بهبودهاي اساسي در عملكرد از طريق تحليل مشكلات موجود و نيز توجه به شرايط محيطي است.
هوشين كانري (توسعه خط‌مشي)، اهداف مديريت عالي شركت را در سطوح پايين‌تر سازمان جاري مي‌كند. در هر سطح، خط‌مشي سطح بالاتر به خط‌مشي، اهداف و فعاليت‌هاي سطح پايين‌تر ترجمه مي‌شود.
با كمك هوشين كانري، اهداف بلندمدت مديريت مي‌تواند به مجموعه‌اي از فعاليت‌ها و خط‌مشي‌هاي قابل درك، واضح، سازگار و قابل دستيابي تبديل شود كه مي‌توانند در تمام سطوح و وظايف سازمان به كار گرفته شوند. زماني‌كه اين فعاليت‌ها و خط‌مشي‌ها به كار گرفته شوند، منجر به دسترسي به اهداف بلندمدت و بالطبع پيشرفت قابل ملاحظه و پيوسته خواهند شد.
در ابتداي فرايند توسعه خط‌مشي (هوشين كانري- مترجم)، مديريت ارشد دورنماي شركت و نيز اهداف و خط‌مشي يك‌ساله را تنظيم مي‌كند. در هر يك از سطوح پايين‌تر، مديران و كاركنان با توجه به اهداف و خط‌مشي شركت در تعيين استراتژي و برنامه‌هاي كاري خود مشاركت مي‌كنند. آنها همچنين شاخص‌هايي را تعريف مي‌كنند كه بيانگر ميزان دسترسي به اهداف ذكر شده باشد.
سپس آنها اهداف را به سطح پايين‌تر سازمان انتقال مي‌دهند. بنابراين هر يك از سطوح پاييني مديريت ارشد با سطح بالاتر در تماس است تا اطمينان حاصل شود كه استراتژي پيشنهادي با نيازمندي‌ها همخواني دارد. بازنگري‌هاي مرتبي انجام مي‌شود تا ميزان پيشرفت و نيز مشكلات موجود معلوم شده و اقدامات اصلاحي انجام شود.
هوشين كانري، تضمين‌كننده اين نكته است كه هر شخصي در سازمان از دورنما و اهداف بلندمدت سازمان و نيز نحوه تبديل آنها به نيازمندي‌هاي مشخص و نيز فعاليت‌ها آگاه است.
هوشين كانري، روشي است براي بهبود عملكرد سيستم‌هاي اداري. سيستم اداري، مجموعه‌اي از فرايندهاي مرتبط با يكديگر است كه به منظور دستيابي به اهداف اصلي سيستم به كار مي‌روند. براي هر سيستم اداري، شاخص‌هاي ارزيابي عملكرد و نيز سطح مطلوب دستيابي به اهداف تعريف مي‌شود. هوشين كانري يك ساختار برنامه‌ريزي ارائه مي‌كند تا بتوان تعدادي از فرايندهاي اصلي و منتخب را به سطح عملكرد مطلوب رساند.
هوشين كانري در دو سطح عمل مي‌كند:
1. سطح برنامه‌ريزي استراتژيك
2. مديريت در سطح فعاليت‌هاي روزانه، جايي كه بيشتر جنبه‌هاي روتين/جاري عمليات اداري، مشاهده مي‌شوند.
هوشين كانري مي‌تواند به عنوان عملكرد چرخه دمينگ (PDCA) در مديريت تلقي شود. چرخه PDCA بيانگر روشي جامع براي بهبود مستمر در فعاليت‌ها و فرايندها مي‌باشد.
- در مرحله برنامه‌ريزي (Plan)، برنامه كاري براي مواجهه با مشكل ارائه شده و نقاط كنترلي و پارامترهاي كنترلي مرتبط ايجاد مي‌شوند. در نهايت، برنامه بازبيني و تاييد مي‌شود.
- در مرحله اجرا (DO)، برنامه اجرا خواهد شد.
- در مرحله بازبيني نتايج (Check)، اطلاعات مرتبط با نقاط كنترلي جمع‌آوري مي‌شود و سپس نتايج عملكرد با نتايج مورد انتظار مقايسه مي‌شود.
- در مرحله اقدام (Act)، نتايج تحليل شده و علل اختلاف بين عملكرد و برنامه، شناسايي شده و پس از بحث در مورد آنها، علل نهايي شده و اقدامات اصلاحي تعريف مي‌شوند.
گفتني است كه چرخه PDCA، توالي منطقي در رفتار است. به نحوي‌كه با اتمام يك چرخه PDCA با فعاليت اقدام (كه در آن اقدامات اصلاحي تعريف مي‌شوند)، مرحله برنامه‌ريزي (كه در آن برنامه اجرايي براي اقدامات اصلاحي تهيه مي‌شود) از چرخه بعدي PDCA شروع مي‌شود.
مواردي كه در استفاده از روش هوشين كانري (به منظور تغيير در سيستم سازمان) بايد مدنظر قرار گيرند، به شرح زير است:
- اندازه‌گيري سيستم كاري (عملكرد سازمان- مترجم) به عنوان يك مجموعه
- تعيين اهداف اصلي سازمان
- درك شرايط محيطي كه سازمان در آن عمل مي‌كند
- تعيين فرايندهايي كه تشكيل‌دهنده سيستم، فعاليت‌هاي آنها، اهداف و معيارهاي اندازه‌گيري مي‌باشند
- تامين منابع براي انجام فعاليت‌ها و دستيابي به اهداف سازمان
هدف روش هوشين كانري، تضمين اين نكته است كه ديدگاه‌ها و دورنماي شركت به محض اتمام مرحله برنامه‌ريزي به فراموشي سپرده نشوند. هدف اين روش، زنده نگه داشتن مدارك برنامه‌ريزي است و نه بايگاني شدن آنها. هدف آن كاهش ميزان فعاليت‌هاي اضطراري (quoto of fire-fighting Prevent the daily) در هر روز، پيشگيري از جلسات استراتژيك برنامه‌ريزي نشده و نيز پيشگيري از تقدم يافتن تراكم فعاليت‌ها در هر سه ماه بر برنامه‌هاي استراتژيك واقعي مي‌باشد. در روش هوشين كانري، فعاليت‌هاي كوتاه‌مدت توسط برنامه‌ها تعريف و مديريت مي‌شوند. به منظور اطمينان از اين‌كه فعاليت‌هاي روزانه در راستاي اهداف و دورنماي شركت مي‌باشد، فرايند نظارت پيوسته‌اي وجود دارد.
برنامه‌ريزي و شكستن برنامه‌ها از ويژگي‌هاي اصلي هوشين كانري مي‌باشد. هوشين كانري تامين‌كننده فرصت‌ها براي بهبود مستمر عملكرد از طريق شكستن دورنما، جهت، اهداف و برنامه‌هاي مديريت عالي شركت به تمام كاركنان است. بنابراين تمام افراد در سطوح مختلف مي‌توانند به‌طور مستمر در زمينه برنامه‌ها كار كرده، عملكرد را ارزيابي كنند و سپس نتايج را به عنوان بخشي از فرايند بهبود مستمر، مطالعه و بررسي كنند.
هدف اين است كه در هر سازماني كه هوشين كانري مورد استفاده قرار مي‌گيرد، تمام افراد از دورنماي شركت آگاه باشند، واحدها بر عليه يكديگر رقابت نكنند، پروژه‌ها با موفقيت به اتمام برسند و به سازمان به‌عنوان مجموعه‌اي از فرايندهاي هماهنگ نگاه شود

 

گام‌هاي برنامه‌ريزي هوشين
1.هدف را انتخاب كنيد.
- وضعيت جاري سازمان را معلوم كنيد.
- معلوم كنيد كه سازمان مي‌خواهد در آينده چه شود (Vision).
- معلوم كنيد كه سازمان بايد بر چه موضوعاتي تمركز كند تا به اهداف و دورنماي خود دست يابد.

2.به سازمان نظم دهيد (سازمان‌دهي كنيد).
- اهداف سالانه و نيز معيارهاي شفاف براي موفقيت (دستيابي به اهداف- مترجم) را معلوم كنيد.
- ابزار مورد نياز را تامين كنيد (تعيين نحوه دستيابي به اهداف)
- در تعيين اهداف و ابزار (براي رسيدن به اهداف- مترجم) از نظرات كل سازمان استفاده كنيد.
- طرح 3 تا 5 ساله را نهايي كنيد.

3.طرح را اجرا كنيد.
- اجرا
- نظارت بر پيشرفت

4.نظارت كرده، بهبود دهيد.
- مشكلات را شناسايي كرده و هر چه سريع‌تر و در نزديك‌ترين سطح به مشكل، آن را حل كنيد.
- آموزش را در سطح سازمان توسعه دهيد
- بر نتايج، طرح و فرايند برنامه‌ريزي نظارت داشته و آن را بهبود دهيد.
- ميزان پيشرفت را شناسايي كرده و جشن بگيريد.

بهبود اساسي هوشين كانري
در ادامه، 10 مرحله از فرايند ارتقاي كيفيت اعمال خط مشي، به‌طور خلاصه بيان خواهد شد:
1 . تعيين شعار و پيام، خط‌مشي و طرح ارتقاء و بهبود موسسه
2 . ابداع راهبردهاي بلندمدت و ميان مدت مديريتي
3 . جمع‌آوري و تحليل اطلاعات
4 . طرح‌ريزي هدف‌ها و روش‌ها
5 . تعيين اقلام كنترلي و تهيه فهرست اقلام مورد كنترل
6 . تعيين خط‌مشي
7 . تعيين اقلام كنترلي
8 . اجراي طرح خط‌مشي
9. مقابله و كنترل نتايج اجرا
10. تهيه گزارش وضعيت موجود اجراي هوشين كانري

 

اس ام اس

 

عشق ،یعنی که تکان خورده و سرپا بشویم

زورکی هم که شده در دل هم جا بشویم

آنقَدَر صبر که شاید علفی سبز شود

پای هم پیر شویم و متوف�`ی بشویم !

،

اس ام اس ما را باز می کنی؟ بدهم پدرت را در بیاورند پدر سوخته.

میدهم پدر پدر سوخته ات را در بیاورند اس ام اس ما را می خوانی؟ پاکش کن پدر سوخته ، تو خجالت نمی کشی پدرسوخته ؟! اس ام اس ما را پاک می کنی؟!

هیچ وقت تو دنیا آرزو نکن جای کــــس دیگه ای باشی،چون اگه آرزوت برآورده بشه.....

.

.

. کم کم نسل الاغهای اصیل منقرض میشه

 

آه از گردش ایام و کم و بسیارش

تف به چرخ فلک و دایره و پرگارش

یار با ما کج افتاد و پیامک ندهد

یا اگر داد بسی بی ادب است گفتارش

 

نسبت به تو حس کور میـلی دارم
دور و بـــــــر خود هـــزار لیـلی دارم
من نــاز نمی خرم شما هم نفروش
چون عاشق کشته مرده خیلی دارم . . .

ادامه نوشته

مهندسي مجدد فرايندهاي كسب و كار (BPR)

     
در 1991، مايكل همر مقاله‌اي در مجله هاروارد بيزينس ريويو منتشر كرد كه بر نياز به تغيير بنيادين سازمان‌ها تاكيد داشت و براي اولين‌بار مهندسي مجدد فرايندهاي كسب و كار (BPR) را مطرح ساخت. براساس تعريف وي، مهندسي مجدد عبارت است از بازانديشي بنيادين و طراحي مجدد و ريشه‌اي فرايندها براي دستيابي به بهبودهاي چشمگير در معيارهاي حساس عملكردي مانند هزينه، كيفيت، خدمات و سرعت. مهندسي مجدد شامل تجزيه و تحليل ريشه‌اي سازمان و طراحي مجدد مواردي همانند ساختار سازماني، شرح وظايف، ساختار پاداش‌دهي در سازمان، جريان‌هاي كار، فرايند كنترل و ارزيابي مجدد فرهنگ و فلسفه سازماني است.
تفاوت ميان وظيفه و فرايند همانند تفاوت ميان جزء و كل است. وظيفه، واحدي از كار است، فعاليتي كه معمولاً يك نفر انجام مي‌دهد. در مقابل، فرايند، گروهي از وظيفه‌هاي به هم پيوسته است كه با همديگر، نتيجه‌اي با ارزش از ديد مشتري را به‌بارمي‌آورند. مهندسي مجدد با فرايند محوري و با تغييرات اساسي كه در سازمان به‌وجود مي‌آورد، فعاليت‌هايي كه در سازمان ارزش افزوده ايجاد نمي‌كنند را با فرايندهاي جديد جايگزين مي‌كند. در اين صورت، انرژي سازمان بركارهاي واقعي و ارزش‌آفرين متمركز مي‌شود كه ارتقاي بهره‌وري را با افزايش سرعت، ارتقاي كيفيت، بهبود خدمات و كاهش قيمت تمام شده به دنبال خواهد داشت. مهندسي مجدد معمولاً نه تنها به نتايجي شگفت‌انگيز منجر مي‌شود بلكه در عين حال، اين امكان را به سازمان مي‌دهد كه از انعطاف، حساسيت و توانايي بيشتري براي بهره‌برداري از فرصت‌هاي پيش آمده و اجراي استراتژي‌هاي موردنظر سازمان، برخوردار شود.
مهندسي مجدد سازمان‌ها، رويكردي كل‌نگر است كه طي آن، استراتژي رقابتي سازمان را با فرايندهاي دروني و كاركنان آن مرتبط مي‌كند. اين ارتباط، از طريق به كارگيري جديدترين و روزامدترين فناوري اطلاعات و ارتباطات برقرار مي‌شود.مطابق تعريف بنياد مديريت كيفيت اروپا (EFQM)، فرايند، از يك سلسله فعاليت‌هاي متوالي تشكيل شده است و با توليد خروجي‌هاي موردنياز از انواع ورودي‌ها، ارزش افزوده به‌وجود‌مي‌آورد. در ساده‌ترين سطح، فرايند را مي‌توان به شكل زير نشان داد:

هنگامي كه فرايندهاي سازمان و ارزش افزوده هر يك در سطوح مختلف شناسايي شده و هدف‌گذاري شوند و مسئوليت هر فرايند و منابع آن به يك فرد معلوم و مشخص سپرده شود، مي‌توان به بهبود سازمان اميدوار شد و اجراي استراتژي‌ها را از سازمان انتظار داشت

کمونیسم


کمونیسم یک ساختار اجتماعی-اقتصادی است که تأسیس یک جامعه‏ی بدون طبقه، بدون دولت (هیئت حاکمه) بر اساس مالکیت اشتراکی بر ابزار تولید را ترویج می کند. معمولاً کمونیسم به عنوان شاخه‏ای از جنبشی بزرگ‌تر به نام سوسیالیسم مطرح می‏شود که خط مشی جنبش‏های سیاسی و روشنفکری گوناگونی‏ است که خاستگاه خود را به آثار مارکس بر می‏گردانند. مخالفان می‏گویند که کمونیسم یک ایدئولوژی است در حالی که مروجان کاملاً برعکس می‏گویند که تنها نظام سیاسیِ بدون ایدئولوژی است، چرا که نتیجه منطقی ماتریالیسم تاریخی و انقلاب پرولتاریا است.

«کمونیست‏ها از یکسو، یعنی در عمل، پیشرفته ترین و عزم جزم کرده ترین بخش احزاب طبقه‏ کارگر هر کشور را تشکیل می‏دهند، و درواقع آن بخشی هستند که همه‏ی آن بخش دیگر را به حرکت در می‏آورند؛ و از سوی دیگر، یعنی از دیدگاه نظری آنان نسبت به توده‏ی عظیم پرولتاریا این امتیاز را دارند که به روشنی مسیر حرکت، شرایط و نتایج نهایی نهضت پرولتاریا را درک می‏کنند. هدف فوتی و فوری پرولتاریا همان است که همه احزاب پرولتاریایی دیگر نیز دارند: متشکل کردن پرولتاریا در قالب یک طبقه، سرنگون کردن سیادت بورژوازی و تسخیر قدرت سیاسی به وسیه ی پرولتاریا. نتیجه گیری‏های نظری کمونیست‏ها به هیچوجه مبتنی بر عقاید و اصولی نیست که این یا آن به اصطلاح مصلح جهانی کشف یا اختراع کرده باشد.»

کارل مارکس، مانیفست کمونیست

اگرچه مارکسیسم شالوده‏ی فرم‏های گوناگون کمونیسم مانند لنینیسم، تروتسکیسم، و لوکزامبورگیسم است و مارکس اغلب به عنوان پدر کمونیسم شناخته می‏شود، اما کمونیسم‏های غیرمارکسی هم وجود دارد. مارکس تفاوت کمونیسم خود را با واژه‏ی علمی متمایز می کند. کمونیسم مارکس کمونیسمی است که بر مبنای آزادی طبقه‌ی کارگر بنا شده است. طبقه کارگر بنا بر نقشی که در مناسبات تولید اشغال کرده است، مجبور است نیروی کارش را بفروشد. این فروش نیروی کار کارگر را تبدیل به ماشین می کند و او را از ماهیت انسانی‌اش تهی می سازد. این استثمار برای استمرار خویش دولت را می آفریند، نهادی به نام خانواده (در مفهوم مدرن آن) را بنیان می نهد که پدرسالار است. این روابط حتی در یک خانواده‌ی لزبین هم در این جامعه‏ی پدرسالار بازتولید می‏شود. این روابط پدرسالارانه به زن به چشم جنس دوم نگاه می‏کند و طبعاً چون پدر در راس خانواده قرار دارد، کودکان و زنان همگی جزیی از مایملک پدر محسوب می‌شوند. مارکس در مانیفست می گوید:

«آیا به ما حمله می کنید که می خواهیم به استثمار کودکان توسط پدران و مادران خاتمه دهیم؟ درست است ما به این جنایت اعتراف می کنیم.»

° کارل مارکس، مانیفست کمونیست،   1848                س رود انترناسیونال

 

تصمیماتی که شما را آدم موفقی می کند

 

خلاقیت: سال جدید در راه است و معمولا هر کس در سال جدید تصمیم جدیدی می گیرد. برخی تصمیم می گیرند کمتر بخورند و بیشتر ورزش کنند، برخی دیگر تصمیم می گیرند از لحظاتشان بیشتر لذت ببرند و به یک معنی در حال زندگی کنند. اما آیا شما برای تجارتتان تصمیمی گرفته اید؟

خوب است بدانید این موقع از زمان، بهترین وقت برای تصمیم است؛ به خصوص تصمیم های تجاری و مربوط به کار. اما خودمان هم می دانیم هر سال چنین تصمیم هایی می گیریم و چند وقت بعد فراموش می کنیم که چه تصمیمی داشتیم و عادت های بدی را که تصمیم به ترک آنها داشتیم، دوباره از سر می گیریم.

اما تا به حال فکر کردید موفق ترین افراد چگونه تصمیم می گیرند؟ تا به حال فکر کرده اید افراد موفق چطور مهمترین اولویت های زندگی شان را کشف می کنند و بعد بی وقفه به آن عمل می کنند؟ همه درباره افراد خیلی موفق زیاد خوانده ایم و حالا دیگر وقتش شده به تصمیماتی که آنها را موفق می کند نگاهی بیندازیم.

10 تصمیمی که افراد موفق می گیرند و عمل می کنند

10 تصمیم مهم آنها عبارتند از:

1- تصمیم بگیرید لیستی از کارهای ممنوعه برای خودتان بسازید

استراتژی در واقع هنر فدا کردن است. به همین دلیل است که باید به فکر ساختن لیستی باشید که در آن اولویت های اولتان را شناسایی کنید و سپس از کارهایی که اهمیت کمتری دارند، اجتناب کنید. زمان، گنجی است که باید با آن سرمایه گذاری کنید. ساختن یک لیست از کارهایی که هیچ وقت نباید انجام دهید، به شما این امکان را می دهد که از زمان محدودتان، برای سرمایه گذاری در مهم ترین چیزها استفاده کنید.

2- تصمیم بگیرید اول به کار فکر کنید


اولین کاری که این روزها از پس از بیدار شدن از خواب انجام می دهید چیست؟ بسیاری از ما، ایمیل هایمان را چک می کنیم. وقتی صبح از خواب بیدار می شویم، همه ما روح و ذهن مان بازسازی شده و آماده مبارزه و ورود به جهان است اما به سراغ ایمیل های بی مصرف می رویم و انرژی مان را به این ترتیب برای چیزی غیرضروری هدر می دهیم. به جای این کار، بهتر است سراغ مهم ترین کارهایمان برویم و پس از کار، ایمیل هایمان را چک کنیم.

3- تصمیم بگیرید به جای «چی» به «کی» فکر کنید


ببینید تجارت تان چه نوع تجارتی است؟ تجارت های «چی» یا تجارت های «کی». شرکت های موفق تمرکز زیادی به محصولات و شیوه فروش دارند و بدین ترتیب «چی» جای خودش را به نیازهای مشتری می دهد. بنابراین این «کی» است که تعیین می کند شرکت چگونه کار کند. در واقع نوآوری فقط با توجه به مشتری نهایی است که آغاز می شود و باید تجارت «کی» محور باشد و نه «چی» محور.

4- سعی کنید که هدفتان را پیدا کنید


سیمون سینک می گوید: «مردم چیزی را که می سازید نمی خرند، مردم دلیلی را می خرند که به خاطر آن محصولتان را ساخته اید. اگر یک شغل جدیدی را آغاز می کنید، یک شرکت تاسیس کرده اید یا هرگونه کار دیگری در ذهن تان است، اینکه هیچگاه از هدفتان منحرف نشوید، به شدت برای موفقیت تان اهمیت دارد. اگر هدف شرکت تان را یا هدف خودتان را نمی دانید، پیدا کردن یک هدف واحد، مهم ترین تصمیمی است که باید بگیرید.

5- تصمیم بگیرید یک هدف نیک در زندگی تان بسازید


اگر این مطلب را می خوانید، این شانس را دارید که یکی از افراد معدودی باشید که می دانند چگونه کارها را باید شروع کرد. خوشبختانه، افراد زیادی مانند شما هستند که اهدافی را در نظر گرفته اند که جهان را بهتر می کنند: به گرسنگان کمک می کنند، از جنگل ها حفاظت می کنند، با سرطان مبارزه می کنند و در کل سعی می کنند کارهای خوبی کنند. این برای هر شخصی می تواند یک هدف باشد و می تواند شما را خوشحالتر از سابق کند و به زندگی تان معنا دهد.

10 تصمیمی که افراد موفق می گیرند و عمل می کنند

6- تصمیم بگیرید انتخاب های بیشتری برای خود ایجاد کنید

رازی وجود دارد که افراد خوشحال آن را می دانند و من از دان بیکر آن را آموخته ام: «در آن واحد نمی توانید هم خوشحال و هم بیمناک باشید.» یکی از دلایل ترسیدن این است که فکر کنید در یک مخمصه گیر کرده اید. درمان این اتفاق، داشتن انتخاب است. هر چقدر فکر کنید که انتخاب های بیشتری دارید، کمتر در مخمصه گیر می کنید و در نتیجه خوشحالتر خواهید بود. بنابراین در سال جدید، سعی کنیدبرای خودتان انتخاب های بیشتری ایجاد کنید تا از توفان های فکری که انسان را غمگین می کند، جلوگیری کنید.

7- تصمیم بگیرید شریکی خوب برای کارهایتان پیدا کنید


والت دیزنی، روی دیزنی را داشت. استیو جابز، استیو وزنیاک و ارویل رایت، ویلبر رایت، در کنارش بود. هر جا که نوآوری صورت گرفته، یک طراح و نظریه پرداز در کنار یک عملگرا وجود داشته. اول باید پیدا کنید علاقه هایتان چگونه است سپس یک شریک با علایق نزدیک به خود پیدا کنید. آن وقت است که می توانید بروید و تلاش کنید دنیا را تغییر دهید.

8- تصمیم بگیرید از قوطی بیرون بیایید


اگر درون یک قوطی نشسته باشید، نمی توانید برچسب آن را بخوانید. یک ایراد خنده دار کارشناس بودن این است که شما را از دیدن موقعیت های دور و اطراف دورتان می کند. شما دیگر می دانید چه چیزی به کار می آید و چه چیزی به کارتان نمی آید و چه چیزی می توانید از عهده اش برآیید و چه چیزهایی را در گذشته امتحان کرده اید. پس به جای تکیه بر معلومات و دانستنی هایتان بهتر است یاد بگیرید چگونه کارشناسان دیگری پیدا کنیدکه با چالش های یکسانی که مواجه شده اید با ایده های متفاوت کمکتان کنند. از آنها بپرسید که چه نکته هایی از قلم افتاده است.

9- تصمیم بگیرید ذهن سازنده داشته باشید

دوست دارید که خروجی کارتان چه باشد؟ چه چیزی ممکن است در سر راه تان قرار بگیرد؟ چگونه بر این موانع باید فائق آیید؟ اینها سوال های آسانی است که شما را از قربانی شدن در شرایط مختلف حفظ می کند. همیشه ذهن های سازنده هستند که دنیا را تغییر می دهند و قربانیان همیشه از شرایط می نالند.

10- تصمیم بگیرید همین حالا برای تعطیلات برنامه ریزی کنید

همین الان برای تعطیلات برنامه ریزی کنید. شاید این گفته را شنیده باشید: «زندگی آن چیزی است که در شرایطی که برای آن برنامه ای ندارید، اتفاق می افتد.» این گفته برای ما خیلی مصداق داشته. برای خودتان یک زنگ تفریح بگذارید و همین الان تعطیلاتتان را برنامه ریزی کنید. به شما قول می دهم که روزهای تعطیلاتتان هدر نرفته است و زندگی که در طول تعطیلات اتفاق می افتد به اندازه روزهای کاریتان گرانبها است.

 

فدرالیسم

فدرالیسم نظام سیاسی ویژه‌ای که به موجب آن:

  • در کنار یک حکومت مرکزی، چند حکومت‌ خودمختار و محلی دیگر هم وجود دارد که اقتدار و وظایف دولت، میان حکومت مرکزی و حکومت‌های محلی تقسیم می‌شود.
  • دولتهای محلی هر کدام بنا به موقعیت، از حاکمیت یا قسمتی از حاکمیت خود به نفع دیگری که قدرتمندتر است و یا به نفع دولت مرکزی، صرفنظر میکند و در عوض مورد حمایت آن دولت قرار میگیرد. البته روشهای خاصی برای حل اختلاف میان حکومت مرکزی و حکومت‌های محلی مقرر میگردد.
  • به بخش‌ها و حوزه‌های محلی کشور، حقوق و وظایف ویژه‌ای واگذار می‌گردد.
  • در این روش و جریان سیاسی اغلب دو فاکتور مورد نظر است:

1.        

1.       تمرکززدایی در کشور و به رسمیت شناختن خودمختاری و قدرتهای منطقه ای

2.       ایجاد و تقویت فدراسیونی بین کشورهای مختلف دارای حاکمیت ملی

منابع

  • کتاب اصطلاحات سیاسی، به کوشش عبدالرحمان میاح
  • فرهنگ تفسیری ایسم ها/محمد حاجی زاده.-تهران: جامه دران، 1384.

 

سوسیالیست

 

 

عنوان سوسیالیست به طور کلی به گروهها و افرادی اطلاق می شود که به نحوی معتقد به تقدم جامعه بر فرد هستند و نظارت عمومی را در امر تولید و توزیع ضروری می‌شناسند.
سوسیالیسم درمعنای وسیع خود که نوعی اعتقاد به عدالت اجتماعی و ضرورت نظارت و کنترل جامعه در امر اقتصاد و مالکیت می‌باشد، ریشه تاریخی آن به قرن‌ها قبل از میلاد می‌رسد. اما در معنای جدید آن، اول بار در سال1827 به طرفداران رابرت آون (Robert Owen) اطلاق گردید و در سال 1832 در ارگان رسمی سن سیمون Saint simon به نظریات سن سیمون اطلاق شد.

با ظهور مارکسیسم در نیمه قرن نوزده انتشار «مانیفست کمونیست» تحول مهمی در نظریات سوسیالیستی پدید آمد.

مارکس و انگلس تمام سوسیالیستهای قبل از خود را یکباره خیالپرور و سوسیالیستهای تخیلی نامیدند و در مانیفست کمونیست نیز جز سیوسیالیسم مارکسیستی را که نام «سوسیالیسم علمی» بر آن نهادند، همه نظریه‌های دیگر سوسیالیستی را سخت مورد انتقاد و تخطئه قرار دادند.
در زمان حیات مارکس و انگلس، عنوان سوسیالیست به همه طرفداران نظریه سوسیالیسم اعم از مارکسیستی و غیر آن اطلاق می شد اما در بین‌الملل دوم بعد از درگذشت انگلس، اختلاف نظرهایی میان سیوسیالیستها در گرفت.

این اختلاف منجر به این شد که آنهایی که خود را مارکسیست ارتدکس و انقلابی حاد می دانستند به تدریج از استعمال عنوان سوسیالیست و سوسیال دموکرات در مورد خود پرهیز کردند و به جای آن عنوان کمونیست را به خود اختصاص دادند. بدین ترتیب جبهه سوسیالیسم به دو گروه سوسیال دمکرات و کمونیست تقسیم شد.

این تقسیم بعد از پیروزی انقلاب اکتبر شوروی به رهبری لنین و تلاش انترناسیونال دوم به شکل نهایی و کامل خود در آمد، به طوری که از آن زمان به بعد استعمال عنوان سوسیالیست برای کمونیستها (مارکسیستهای ارتدکس) به کلی منسوخ شد.

سوسیالیسم در شکل جدید آن در واقع عکس‌العملی در مقابل انقلاب صنعتی بود که جامعه را به دو قطب متخاصم تبدیل کرده بود. این عکس العمل در تمام اشکال خود به صورت عصیانی بر علیه‌ اندیویدوآلیسم و مظاهر سیاسی و اجتماعی و اقتصادی آن در قلب لیبرالیسم غربی به وجود آمد.


در مقابل فردگرایان و لیبرالها که تأمین منافع فردی از خود به خود منتهی به تامین مصالح اجتماعی می‌دانستند و وظیفه دولت را در حمایت و حراست از مالکیت خصوصی افراد خلاصه می‌کردند، سوسیالیستها بر مالکیت عمومی ابزار تولید و سرمایه و منابع تولید تاکید داشتند و نظارت جامعه را بر کلیه ابعاد اقتصاد لازم می‌شمردند.

البته نحوه اعمال نظارت جامعه و حدود مالکیت عمومی برافراد و منابع تولید، اشکال گوناگون سوسیالیسم را به وجود آورده است.

 

لیبرالیسم

 

 

اصطلاح لیبرالیسم برگرفته از ریشه لاتینی Libre به معنای آزادی است.

تعریف کلی

لیبرالیسم به آرایه وسیعی از ایده‌ها و تئوری‌های مرتبط دولت اطلاق می‌شود که آزادی شخصی را مهم‌ترین هدف سیاسی می‌داند. لیبرالیسم مدرن در عصر روشنفکری ریشه دارد. به صورت کلی، لیبرالیسم بر حقوق افراد و برابری فرصت تأکید دارد. شاخه‌های مختلف لیبرالیسم ممکن است سیاست‌های متفاوتی را پیشنهاد کنند، اما همه آنها به صورت عمومی توسط چند قاعده متحد هستند، شامل توسعه آزادی اندیشه و آزادی بیان، محدود کردن قدرت دولت‌ها، نقش قانون، تبادل آزاد ایده‌ها، اقتصاد بازاری یا اقتصاد مختلط و یک سیستم شفاف دولتی. همه لیبرال‌ها -همینطور بعضی از هواداران ایدئولوژی‌های سیاسی دیگر - از چند فرم مختلف دولت که به آن لیبرال دموکراسی اطلاق می‌شود، با انتخابات آزاد و عادلانه و حقوق یکسان همه شهروندان توسط قانون، حمایت می‌کنند.

لیبرالیسم از سویی به یک جریان سیاسی بورژوازی اطلاق می‌شد که در عصر مترقی بودن آن یعنی در زمانی که سرمایه‌داری صنعتی علیه اشرافیت فئودالی مبارزه می‌کرد و درصدد گرفتن قدرت بود، به وجود آمد و رشد کرد . لیبرال‌ها در آن زمان بیانگر منافع و مدافع طبقه‌ای در حال رشد و بالنده بودند. آزادی از قید و بندهای اقتصادی و اجتماعی دوران فئودالیسم را طلب می‌کردند، می‌خواستند که قدرت مطلقه سلطنت محدود شود، در مجلس عناصر لیبرال راه یابند و حق رأی آزاد و سایر حقوق سیاسی در محدوده خاص آن دوران و به مفهوم بورژوایی آن به رسمیت شناخته شود. در قاموس مارکسیستی، مفهوم سیاسی لیبرالیسم به یک روش لاقیدانه و درویش مسلکانه در داخل حزب طبقه کارگر نسبت به دشمن طبقاتی اطلاق می‌شود . در این مفهوم لیبرالیسم به معنای آشتی طلبی غیر اصولی به ضرر اساس اندیشه‌های ”مارکسیسم – لنینیسم“، نرمش بجا در مقابل خطا و نادیده گرفتن نقض اصول به علل مشخصی به کار می‌رود. لیبرالیسم در این مفهوم از نمودهای فرصت‌طلبی و فردگرایی است .

لیبرالیسم و اقتصاد

لیبرالیسم در زمینه اندیشه‌های اقتصادی، به معنای مقاومت در برابر تسلط دولت بر حیات اقتصادی در برابر هر نوع انحصار و مداخله دولت در تولید و توزیع ثروت است.

لیبرالیسم و مذهب

لیبرالیسم مذهبی به معنای اعتقاد به حق هر کس در انتخاب راه پرستش خداوند یا بی ایمانی است .

منابع

ویکی‌پدیا به زبان انگلیسی

وب‌گاه سبزینه مطلب از «فرهنگ سیاسی، نوشته غلامرضا بابایی»

چگونه خبر بد را اطلاع دهیم؟

 

مردی جوان در راهروی بیمارستان ایستاده، نگران و مضطرب. در انتهای کادر در بزرگی دیده می شود با تابلوی "اتاق عمل".

چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح – با لباس سبز رنگ – از آن خارج می شود. مرد نفسش را در سینه حبس می کند. دکتر به سمت او می رود. مرد با چهره ای آشفته به او نگاه می کند...

دکتر: واقعاً متاسفم، ما تمام تلاش خودمون رو کردیم تا همسرتون رو نجات بدیم. اما به علت شدت ضربه نخاع قطع شده و همسرتون برای همیشه فلج شده. ما ناچار شدیم هر دو پا رو قطع کنیم، چشم چپ رو هم تخلیه کردیم... باید تا آخر عمر ازش پرستاری کنی، با لوله مخصوص بهش غذا بدی، روی تخت جابجاش کنی، حمومش کنی، زیرش رو تمیز کنی و باهاش صحبت کنی... اون حتی نمی تونه حرف بزنه، چون حنجره اش آسیب دیده...

با شنیدن صحبت های دکتر به تدریج بدن مرد شل می شود، به دیوار تکیه می دهد. سرش گیج می رود و چشمانش سیاهی می رود.

با دیدن این عکس العمل، دکتر لبخندی می زند و دستش را روی شانه مرد می گذارد و می گوید:

هه هه! شوخی کردم..نگران نباش..زنت همون اولش مُرد.

انواع سازمانها و ويژگي هاي آنها



سازمانهای بوفالویی:

 -کارکنان به یک رهبر پای بندو وفادارند وهمه پیرو و تابعند.

 -کارکنان درست همان کاری را می کنند که به آنها دستور داده شده است.

 -کارکنان هرگز سوال نمی کنند و تنها پیروی می کنند.

 -کارکنان منتظر دستور می شوند و تا دستور نرسد هیچ کاری نمی کنند و هیچ جا نمی روند.

 -هیچ کس جای دیگری را پر نمی کند جلو نمی افتد و مسئولیت نمی پذیرد.

سازمان های بوفالویی با ایستادن در اطراف و منتظر فرمان رئیس ماندن قادر به ادامه حیات نخواهند بود و در فهرست سازمانهای فراموش شده قرار خواهند گرفت.

سازمان هاي غازي:

- هر فرد در این سازمان به همراه سایر افراد احساس مسئولیت می کند.

- هر فرد تنها پیروی محض نمی کند و وضع خود را در سازمان می سنجد و به تصمیمی که باید بگیرد فکر میکند.

- افراد  مسیر و هدف را می شناسد.

- رهبری و جلو دار بودن نوبتی است.

- افراد تمایل به پذیرش مسئولیت و رهبری دارد.

- افراد در طول فعالیت مراقب هم هستند.

حال این سوال پیش می آید که آیا اكثر سازمانها چنین هستند؟
آیا در اکثر در سازمانها کارکنان می دانند کل سازمان به کجا می رود؟
آیا در سازمان هر فردی مشتاق است گام پیش نهاده ومسئولیت را بپذیرد؟
آیا افراد در سازمان نسبت به یکدیگر احساس مسئولیت می کنند؟
واقعیت این است که بیشتر سازمانها همانند افراد بیگانه ای هستند که هر یک سعی دارند به شکل بدی اهداف شخصی خود را محقق سازند.حقیقت این است که بیشتر سازمانها برای نبردی که صد سال پیش پایان یافته طراحی شده اند ودر زمینه تشکیلات و سازماندهی هنوز هم به اندازه غازها هوشیار نیستیم.

لذا بهتر است به جای گله ای از بوفالوهای وابسته دسته ای از غازها را داشته باشیم و برای تغییر در سازمان قبل از هر چیز من باید تغییر کند. بیش از هر چیز مسئله به من و تغییر من مربوط است و بزرگترین مانع در مسیر تغییر دیگران نیستند بلکه من هستم.
چالش اصلی این است که بیاموزیم چگونه بوفالوهای خود را به پرواز در آوریم .اما چگونه ؟ما باید بیاموزیم که کارکنان باید مدیریت بکنند .مدیر متفاوتی باشیم و این سخت ترین ماموریتی است که هر مدیر می تواند تصور کند.چون تغییر دادن خطوط بر روی کاغذ و دستور دادن به فرد دیگری برای تغییر سهل و آسان است اما تغییر در عمل بسیار دشوار است.

سازمانهای ادهوکراتیک :

سازمانهای موقت ومنعطف دارای ساختار موقت به اقتضای موقت هستندکه برای توصیف نوع جدید سازمان به کار رفته است.مینتزبرگ آن را ساختاری بسیار ارگانیک با درجه رسمیت کم در رفتارها تقسیم کار افقی وسیع و مبتنی بر آموزش رسمی گرایش به گروهبندی متخصصان در واحد های تخصصی خود توصیف کرده و معتقد است که میان همه اشکال یا ترکیبهای سازمانی سازمان موقت و منعطف کمترین ارزش را برای اصول مدیریت بویژه وحدت فرماندهی قایل است.

بزرگترین پیش بینی از نظر آلوین تافلر جایگزین شدن مشتری به جای مدیر در تغییرات سازمانی است.لذا در مورد سازمان های ویژه یا ادهوکراتیک طبقه بندی زیر را انجام میدهد:

 

1) سازمانهای ضرباتی:سازمانی است که با ریتمی منظم منبسط و منقبض می شود. مثال خوب آن اداره آمار است که هر ده سال یکبار متورم میشود و حجمی عظیم پیدا میکند سپس کوچک می شود و برای ده سال بعد برنامه ریزی میکند و بار دیگر از نو متورم می شود . این سازمانها بر اساس کمیت و تعداد کارکنان به راحتی انقباض و انبساط پیدا می کنند و کاهش و افزایش کارکنان مطابق ضرورت اهداف سازمان و استفاده از نیروی کار است.

2) سازمانهای تک ضرباتی:مانند گروههای فیلم برداری که پس از اتمام پروژه پراکنده می شوند و با ضربانی بوجود می آیند و با ضربان بعدی از بین میروند.

 

۳) سازمان دو چهره:شکل دیگری از سازمانها است که که احتمالا در بسیاری از بنگاههای انعطاف پذیر جای خود را باز خواهد کرد واحد کاملا دو چهره ای است که دارای دو نوع خدمات هستند که در یک موقعیت از زمان یک نوع چهره و در موقعیت دیگر مخالف آن رفتار  را دارند.

4) سازمان شطرنجی: در این سازمان قرار بر این است که هر گروهی که در مقام اول قرار می گیرداعضا گروه مخالف را در مناصب دوم قرار دهد.

 

5) سازمان کمیسری:خواهان نظارت بر سازمان های اجرایی هستند .در راس هر واحد نظامی یک مقام سیاسی هم هست و دو کانال اطلاعاتی برای توضیع اطلاعات وجود دارد.یک کانال به حزب و یک کانال به مجلس و دولت.

6) سازمان فئودالی:یک زیر دست خیلی نیازمند به ارتباط با مقام بالادست خود دارد و بالادست هم به ارتباط با پایین دست نیاز دارد.یعنی یک نفر در بالا و پایین آنقدر به هم وابسته هستند که نمی توانند بدون هم باشند.

 

7) سازمان موش خرمایی:در این سازمان هدف و منابع را به افراد می گویند و آزادی عمل فراوان نیز می دهند تا کارکنان با استفاده از دانایی و دست زدن به ابتکار و نو آوری دستشان باز باشد.


8) سازمان تیمی خود انگیخته:یعنی افرادی که بدون اینکه سازمان برای آنها تعیین تکلیف کرده یا ماموریتی داده باشد خودسرانه با استفاده از سیستمهای اطلاعاتی با مرکز اطلاعاتی جهان پیرامون موضوعی خاص تماس می گیرند و دستاوردهای خود را به شکل طرح یا نقشه ای در اختیار سازمان قرار می دهند.

 

چهار پند

 

زاهدی گوید: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد .

اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد . او گفت ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود!

دوم مستی دیدم که افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی . گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟

سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا اورده ای ؟ کودک چراغ را فوت کرد و آن را خاموش ساخت و گفت: تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟

چهارم زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت میکرد . گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن . گفت من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست، تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟

سلسله پیشدادیان

 

هوشنگ ( هئوشینگه پرذات   Haoshyangha – Parazata)

                خجسته سیامک یکی پور داشت                       که نزد نیا جاه دستور داشت

                گرانمایه را نام هوشنگ بود                       تو گفتی همه هوش و فرهنگ بود

     بر طبق روایات شاهنامه، هوشنگ دومین شاه ایران زمین است. ولی با مطالعه ی بیت ها می توان از هوشنگ و کارهای او شناخت بهتری به دست آورد. بنابر یک روایت، هوشنگ پسر کیومرث و بروایتی دیگر، فرزند سیامک پسر بزرگ کیومرث است که در جنگ با دیوان کشته شد.

                    سیامک به دست فروزان دیو                       تبه گشته و ماند انجمن بی خدیو

     بنابر نوشته ی بیت پنجم، هوشنگ بر بلندی کوه هرا (هرا برزئیتی Hera Berezaiti) برای ایزد بانو اردویسور آناهیتا (ایزد پاک و با عصمت) قربانی کرده و از خدا چنین می خواهد: "کامیابی به من ده ای نیک، ای تواناترین  اردویسور ناهید (ایزد پاک و با عصمت)، که من بر همه ممالک بزرگ ترین شهریار گردم".

     در بند بیست و یکم بیت پنجم، هوشنگ با لقب پرذات (Parazata = نخستین قانونگذار) معرفی شده است، لقبی که اغلب با اسمش همراه است. به قول کریستن سن، نام اصلی و نخستین اسم هوشنگ، پرذات بوده و هوشنگ بعدها بعنوان نام ثانوی بر او اطلاق شده است.

     در بیت پنجم، هوشنگ نخستین کسی است که از او یاد می شود و نام جمشید پس از وی می آید. در بیت های 5، 9، 15، 17 و 19 از هوشنگ بعنوان شاه سخن می رود.

     هوشنگ به اتفاق پدربزرگ خود، کیومرث به خونخواهی سیامک بر دیوان حمله می برد و قاتل پدر را از پای     در می آورد.

                بیازید هوشنگ چون شیر چنگ                               جهان کرد بر دیو نستوه تنگ

و هم اوست که می گوید:

                که بر هفت کشور منم پادشا                                       بهر جای پیروز و فرمانروا

     هوشنگ پدید آورنده ی آهن است و جنگ افزار و کارافزار در زمان او ساخته شد. اوست که بر هدایت آب و استفاده از آن و کاریز کنی آگاهی یافت و با رواج آن، باعث پیشرفتهایی در کشاورزی گردید. مهم تر از همه آنکه پیدایش آتش در ایران باستان به او منسوب است. هم چنین اهلی کردن بسیاری از جانوران، بکار گماشتن آنها، استفاده از پوست جانوران خوش پوست و درست کردن چرم به دست او انجام پذیرفت.

 

                    کز آباد کردن جهان شاد کرد                              جهانی به نیکی ازو یاد کرد

                    چو بشناخت آهنگری پیشه کرد                           از آهنگری ازو تیشه کرد...

                    به جوی و به رود آب ها راه کرد                          به فرخندگی رنج کوتاه کرد

                    چراگاه مردم بدان بر فزود                            پراگند پس تخم و کشت و درود

                    بدین گونه از چرم پویندگان                                 بپوشید بالای گویندگان

     مرکز فرمانروایی هوشنگ شهر "استخر" بوده و مردم وی و برادرش ویکرت را پیامبر می دانسته اند.

     در مجمل التواریخ درباره ی هوشنگ چنین آمده است:

     "اول نام پیشداد بر هوشنگ افتاد، از برای آنکه نخست او دادگری بین مردم نمود و او "شهنج" نیز خوانندش، او شهنج بن سیامک بن کیومرث و بروایتی گویند پسر مهلائیل بود و نبیره ی آدم. پادشاهی هوشنگ چهل سال و کارهایش کندن کاریزها و باب کردن خانه سازی و شهر سازی و آوردن علم نجوم است. بنای دافعان و استخر به وی منسوب است"

     طبری مدت سلطنت وی را پانصد سال آورده است ولی اکثر مورخان سلطنت او را چهل سال و عمرش را پانصد سال می دانند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع: تاریخ ده هزار ساله ی ایران – عبدالعظیم رضایی

         شاهنامه ی فردوسی

         تاریخ بلعمی

         مجمل التواریخ

 

سلسله ی پیشدادیان

 

 

کیومرث (Gaye – Mare tan)

     دربین روایاتی که در ایران باستان پیرامون افسانه آفرینش، نخستین بشر و اولین شاه نقل شده، روایت های مربوط به کیومرث از اهمیت بسیاری برخوردار است.

     در اوستا چندین بار از کیومرث یاد شده و از او به عنوان اولین پادشاه در جهان و نیز نخستین بشر نام رفته است؛ چنانکه آخرین مزد بشر و موعود پیروزگر مزدایی را "سوشیانت" دانسته اند:

     "همه فروهرهای نیک توانای مقدس پاکان را می ستاییم: از فروهر کیومرث تا سوشیانت پیروزگر ... فروهر کیومرث پاک را می ستاییم، نخستین کسی که به گفتار و آموزش اهورا مزدا گوش فرا داد. از او خانواده ممالک آریا (ایران) و نژاد آریا بوجود آمد."

     صاحب مجمل التواریخ و القصص چنین آورده است: 

     "اول مردی که به زمین ظاهر شد، پارسیان او را گل شاه گویند: زیرا که پادشاهی او الّا بر گل نبود پس پسری و دختری از او ماند، ایشان را مشی و "مشیانه" می گفتند (پسر و دختر دوقلوی کیومرث) و از ایشان در 50 سال هیجده فرزند آمد."

     "چون بمردند جهان 94 سال بی پادشاه ماند، تا او شهنج هوشنگ (Haoshyangha) و تا این وقت از عمر کیومرث دویست و نود و چهار سال و هشت ماه گذشته بود."

     کیومرث به لغت سریانی حی ناطق گفته می شود و در نسب کیومرث میان صاحبان اخبار اختلاف بسیار است، بعضی عقیده دارند که او بزرگ ترین اولاد صلبی آدم است و جمعی گفته اند که تینان بن انوش بن آدم را کیومرث می گفته اند و عقاید زرتشتیان بر آن است که کیومرث عبارت از ابوالبشر و لقبش گل شاه بود؛ زیرا که در زمان سلطنت او در فضای جهان غیر از آب و خاک چیزی نبوده است و عده ای را عقیده بر آن است که دمیم بن لاود بن ارم بن سام بن نوح، کیومرث است!

     در شاهنامه چنین آمده است:

       نخستین خدیوی که کشور گشود                               سر پادشاهان کیومرث بود

     کیومرث زین و لجام و سواری را اختراع کرد و پشم رشتن و بافتن و جامه و گلیم بافتن را او پدید آورد. و مدت سلطنتش بروایتی 30 سال و به روایتی 40 سال و مدت زندگیش هزار سال بود. اکثر اوقات شاهیش به جنگ با دیوان گذشت و مردی خداپرست و بی آزار بود.

 

 

شرح دو کتاب

کتاب "در خدمت و خیانت روشنفکران" گزارش کاملی است از زندگی جلال که سیمای فکری اش را به روشنی می توان دید.

مذهب از مهم ترین دغدغه های فکری آل احمد است و او در خصوص آن نوساناتی در زندگی خویش دارد. جلال، دوران کودکی و نوجوانی را در محیط مذهبی و روحانی خانواده سپری کرد و در آغاز جوانی، سخت پای بند مذهب بود و حتی از مستحبات هم غفلت نمیکرد. در سال 1322 در مقطعی بحرانی از زندگی، رابطه اش را با مذهب قطع و بعد از آشنایی با عالمان بزرگی چون حضرت امام خمینی (ره) گرایش خاصی به روحانیت پیدا کرد.

 
 او در دهه آخر زندگی اش، با بازگشتی عمیق به مذهب، به دفاع از دین و دین داری پرداخت و دین را عامل نجات جامعه ایرانی قلمداد کرد. جلال آل احمد را بیش تر با غرب زدگی می شناسند، کتابی که هیچ گاه کهنه نمی شود و در هر عصر و دوره ای، برای خواننده اش ملموس و خواستنی است. او غرب زدگی را مهم ترین مسأله اجتماعی ایران می دانست و نخستین ریشه های غرب زدگی را روشن می ساخت. آل احمد وظایف فرهنگیان و دانشگاهیان را گوشزد میکرد و از تلخی ها و عوارض غرب زدگی سخن می گفت و پس از بررسی نمودهای غرب زدگی، به ارائه راه حل هایی برای رهایی از آن می پرداخت.

کتاب خسی در میقات (سفرنامه حج جلال) هم از لحاظ سبک نگارش و هم از لحاظ درون مایه، مهم تر از سفرنامه های دیگر آل احمد است. این کتاب، سفرنامه ساده ای نیست که فقط از مناسک حج سخن بگوید؛ بلکه تأملاتی است درباره سرنوشت مسلمانان جهان اسلام و مقابله شرق و غرب، اسلام و مسیحیت و جهان صنعتی و جهان سوم. جلال خواننده را در سفر درونی و برونی با خود همراه می کند و درباره خود نیز تأملاتی دارد. او که مدتی از آیین پدری دور مانده بود، در این کتاب با برگشتی عمیق به سوی آن روی آورده است.

خسی در میقات، سفر به ولایت عزرائیل، سفر روس، سفر آمریکا، سفرنامه های جلال است و سه کتاب اوزان، تات نشین های بلوک زهرا و دۥرّ یتیم خلیج یا جزیره خارک هم سفرنامه است، هم تحقیق اجتماعی و هم مطالعه زبان شناسی و آداب قومی.

نثر آل احمد، بزرگ ترین جنبه فرهنگی ادبی و همچنین بهترین سلاح اوست. نثر، بازتابی از ویژگی های جلال، پر جوش، مردمی و استوار، گزیده گو، صریح و تیزبین. نثر او آمیزه ای است از کلام ادبی و سنتی و زبان مردم امروز. بی گمان جلال در نثر، پایه گذار یا توسعه دهنده سبکی ادبی است؛ سبکی که بر خلاف سادگی اش، مشکل و ظریف است و تا زمانی که ظرافت های ان به خوبی درک و رعایت نشود، قلم زنی در آن، نوعی تقلید بیجاست.

جلال آل احمد، در غروب هفدهم شهریور 1348، در اسالم گیلان در بین مردمی که دوستشان داشت، از دنیا رفت و در امامزاده عبدالعظیم حسنی به خاک سپرده شد. بر دیواری که جلال در پای آن آرمیده، فقط این جمله نوشته شده است:
"آرامگاه ابدی جلال آل احمد، مردی که در میقات خسی و در ادبیات کسی بود؛ همو که جلال آل قلم بود."

 
وی در سال ۱۳۴۲ به اتفاق علی اکبر کنی پور برای سفر حج به مکه رفت. پیش از این سفر در ملاقاتی که با آیت الله خمینی داشت با وی آشنا شده بود و کتاب غرب زدگی مورد توجه آیت الله خمینی قرار گرفته بود. آل احمد از سفر حج نامه‌ای برای آیت الله خمینی ارسال کرد که بعدها ساواک این نامه را در منزل آیت الله خمینی پیدا کرد.

 

 bad  or  good??? this is a problem

 
I am your constant companion
I am your greatest helper or your heaviest burden
I will push you onward or drag you down to failure
I am at your command
Half of the tasks that you do you might just as well 
Turn over to me and I will do them quickly and correctly
I am easily managed; you must merely be firm with me
Show me exactly how you want something done
After a few lessons, I will do it automatically
I am the servant of all great people 
And the regret of all failures as well
Those who are great, I have made great
Those who are failures, I have made failures
I am not a machine but I will work with all its precision 
Plus the intelligence of a person
Now you may run me for profit or you may run me for ruin
It makes no difference to me
Take me, train me, be firm with me and 
I will lay the world at your feet
Be easy with me and I will destroy you
!I am called Habit

اولئک کالانعام بل هم اضل

آنها چون چهارپایانند بلکه گمراه تر

اعراف 179   

 

غذایی به نام
 
Foie Gras
 
به معنی جگر چرب
 
 
غذای تجملی و گران قیمتی است که منشاء آن فرانسه است و به صورت وارداتي جديدا در ايران به مشتري عرضه مي شود
 
برای تهیه این غذا مرغابی و غازها را مجبور می کنند مقدار زیادی چربی بخورند تا بیش از اندازه چاق شوند و به بیماری جگر چرب مبتلا شوند
 

پرندگانی بخت برگشته در طول زندگی ترسناک خود مجبورند آنقدر غذای چرب بخورند تا بمیرند.

غذایی به نام Foie Gras به معنی جگر چرب غذای تجملی و گران قیمتی است که منشاء آن کشور فرانسه است. برای تهیه این غذا مرغابی و غازها را مجبور می کنند مقدار زیادی چربی بخورند تا بیش از اندازه چاق شده و به بیماری جگر چرب مبتلا شوند.

پرندگان مجبور می شوند مقدار زیادی روغن و غذای چرب بخورند. این حیوانات حتی اگر میلی به خوردن نداشته باشند یک لوله فلزی از گلوی حیوان به داخل معده وارد می کنند و به حیوان غذا می خورانند تا حدی که جگر آنها بزرگ و بزرگتر شود.
سپس آنها را درون قفس های بسیار کوچک قرار می دهند و آنها را مجبور می کنند که در یک حالت ثابت و بدون حرکت بایستند تا انرژی مصرف نکنند.


پاهای آنها در اثر ایستادن های ثابت و طولانی مدت ورم می کندو نمی توانند بخوابند و البته نیازی هم به خواب نیست چون دوباره مجبور هستند غذا بخورند.


آن ها را مجبور به خوردن می کنند تا جایی که بدن آنها نتواند این مقدار غذا را تحمل کند و در نهایت بمیرند. در هنگام مرگ معمولا مقدار زیادی روغن و غذای چرب از دهان آنها خارج می شود.

در عکس زیر می توانید جگر چرب را در مقایسه با جگر معمولی حیوان ببینید


این پرندگان نه تنها از ناحیه دهان و گلو دچار جراحت می شوند، بلکه تمام مدت زندگی غم انگیز خود از دل درد و ورم و درد پا عذاب می کشند.

ادامه نوشته

Life is only travelled ONCE

Every day may not be good, but there is something good in every day

 

"Life is only travelled ONCE"

Today’s MOMENT becomes Tomorrows MEMORY.
...Enjoy every moment, good or bad, because the GIFT of LIFE is LIFE itself

 

 

                                         

 

آثار جلال آل احمد

 

سه تار
اورازان
مكالمات
زن زيادي
نون والقلم
سفر روس
پنج داستان
سفر آمريكا
نفرين زمين
غرب زدگي
چهل طوطي
مدير مدرسه
ديد و بازديد
دست هاي آلوده
سرگذشت كندوها
يك چاه و دو چاله
از رنجي كه مي بريم
سفر به ولايت عزرائيل
تات نشين هاي بلوك زهرا
در خدمت و خيانت روشنفكران
جزيره خارك در يتيم خليج فارس

سرمايه‌داري يا کاپيتاليسم چيست ؟

سرمايه‌داري يا کاپيتاليسم نظام اقتصادي که با انقلاب صنعتي نخست در اروپاي غربي و آمريکا پديد آمد و سپس به کشورهاي غير غربي نيز راه يافت و در آنها رشد کرده است. در اين نظام از نظر ابزارهاي توليد، وسايل مکانيکي (ماشين) – به جاي نيروي کار انسان و حيوان در شيوه‌هاي ساده‌تر توليد – نقش درجه اول دارد و بخش عمده‌اي از نظام زندگي اجتماعي برگِرد ضروريات توليدِ صنعتي سامان مي‌يابد؛ و از نظر حقوقي بخش عمده‌ي فعاليت اقتصادي – بويژه مالکيت و سرمايه‌گذاري براي توليد کالا – در دست افراد و موسسه‌هاي خصوصي (غير دولتي) است که از راه رقابت اقتصادي در جهت کسب سود رهبري مي‌شوند.

عنوان کاپيتاليسم را بيشتر سوسياليست‌ها و بخصوص مارکسيستها رواج دادند و مراد آنها از آن، سيستمي است که در آن مالکيت خصوصي سرمايه تعيين کننده‌ي چهره‌ي اقتصادي و سياسي آن و همچنين پديد آورنده‌ي نوعي نظم اجتماعي خاص است که در آن طبقه حاکم، که سرمايه‌داري يا بورژوازي ناميده مي‌شود، از نيروي توليدي جامعه به سود خود بهره‌گيري مي‌کند. اين سود از راه کمتر پرداختن به کارگران به دست مي‌آيد، يعني کمتر از مبلغي که، به نظر سوسياليستها تمام ارزش توليد کارگرانست؛ اما مبلغي که پرداخت مي‌شود برابر است با ارزش نيروي کارگر در شرايط مالکيتِ خصوصي ابزارهاي توليد و بازار کار. اما، اقتصاددانان غير مارکسيست سرمايه‌داري را سيستمي مي‌دانند که در آن توليد ميان عوامل توليد (کار، زمين، سرمايه) برحسب توليدگري نهايي آنها توزيع مي‌شود و در نتيجه، نظامي‌ست عادلانه. اين نظريه، مالکيت خصوصي وسايل توليد را مشروع و منبع توليد گرِ درآمد مي‌داند، بر خلاف مارکسيستها که کار را تنها منبع ارزش مي‌شمارند؛ در نتيجه سود سرمايه را برداشت نامشروع از توليد، به زيان جامعه و نفع طبقه‌ي سرمايه‌دار مي‌دانند.

سرمايه‌داري، چنانکه از کاربرد کلمه بر مي‌آيد، اغلب به معناي نظامي‌ست که در آن مالکيت سرمايه‌هاي بزرگ وجود دارند و واحدهاي بزرگ توليدي و سرمايه‌اي (مانند بانکها) به آنان تعلق دارد. بنابراين، جامعه‌يي را که در آن عمده‌ي صنايع در دست توليد کنندگان کوچک باشد – که مارکس آنان را خرده بروژوازي مي‌نامد و از بورژوازي جدا مي‌کند – بدشواري مي‌توان «سرمايه‌داري» ناميد.

سرمايه‌داري، به عنوان ايدئولوژي، پشتيبان نابرابري‌هاي درآمد و ثروت است، و اين نابرابري را ناشي از مقدار کمکي مي‌داند که افراد با صرف انرژي و منابع خود (کار، زمين، سرمايه) به جريان توليد مي‌کنند و به همان نسبت از آن بهره‌مند مي‌شوند. سرمايه‌داري، هوادار ليبراليسم اقتصادي‌ست و بازار آزاد اقتصادي را که در آن همه‌ي توليد کنندگان و مصرف کنندگان آزادانه و با امکان انتخاب با هم روبرو شوند، شراط لازم نمايان شدنِ توانمندي‌هاي توليدي و پيشرفت اقتصادي مي‌داند.

دورانهاي تکامل سرمايه‌داري را اغلب به سه بخش تقسيم کرده‌اند: رشد سرمايه‌داري با رشد بازرگاني آغاز مي‌شود که در آن سرمايه‌داران بزرگ بر جريان داد و ستد مسلط مي‌شوند. با انقلاب صنعتي مرحله‌ي سرمايه‌داري صنعتي آغاز مي‌شود. در اين دوره مالکان کارخانه‌هاي بزرگ، کانها و ديگر بنگاهاي اقتصادي بر جريان توليد مسلطنند. سرانجام، مرحله سرمايه‌داري مالي فرا مي‌رسد. در اين دوره تسلط اقتصادي رفته رفته به دست باکنداران و پولداران بزرگ مي‌افتد و اينان با پول خود بر موسسه‌هاي صنعتي مسلط مي‌شوند. در اين دوره سرمايه‌گذاران از مدريت روزانه واحدهاي صنعتي فارغ مي‌شوند و فقط بر آنها نظارت مي‌کنند و با قدرت مالي خود از آنها سود مي‌برند. اما هيچکدام از اين مراحل انحصاري نيست، به اين معنا که با پيدايش مرحله‌ي پسيني مرحله پيشين بکل از ميان نمي‌رود. گاهي از مرحله‌ي چهارمي نيز ياد مي‌شود و آن «سرمايه‌داري دولتي» است. لنين سرمايه‌داري دولتي را مرحله‌اي تعريف مي‌کند که در آن دولت اداره و بهره‌گيري از وسايل توليد را به نفع طبقه‌اي که مهار دولت را در دست دارد، انجام مي‌دهد. اما اصطلاح «سرمايه‌داري دولتي» براي هرنوع سيستم اقتصاد دولتي نيز به کار مي‌رود؛ و گاه به معناي انتقادآميز براي نظام اقتصاد کشورهاي کمونيست به کار مي‌رود؛ بدين معنا که در آنها «سرمايه‌داري دولتي» و بهره‌کشي بورکراسي جانشين سرمايه‌داري خصوصي شده است.

به نظر آن دسته از اقتصاددانان غير سوسياليست که عنوان سرمايه‌داري را مي‌پذيرند، سرمايه‌داري سيستمي است بر اساس مالکيت و سرمايه‌گذاري خصوصي و چند سيستمي، اگر آزادانه و با کمترين دخالت کار کند، توليد را به بيشترين حد مي‌رساند و منابع کمياب و فعاليتها را به منطقيترين شکل ميان شاخه‌هاي مختلف توليد توزيع مي‌کند. سوسياليستها و بخصوص مارکسيستها، علاوه بر رد مشروعيت آن بخش از توليد که به مالکان خصوصي مي‌رسد، چه بسا منکر آنند که بدون توليد و توزيع برنامه‌اي «توزيع منطقي» بتواند وجود داشته باشد. به نظر آنان، پول آدم فقير و پول آدم غني در بازار يک قدرت خريد دارد، اما هرچه مقدار پولي که کسي دارد بيشتر شود، «فايده‌ي نهايي» پول کمتر مي‌شود، و هرچه توزيع نابرابرتر باشد از ارزش کلي پول کاسته مي‌شود؛ يعني، بيشتر صرف خريدهايي مي‌شود که ارزش حقيقي کمتري دارند. بنابراين، اين جريان هم غير منطثي است و هم بيدادگرانه. اينگونه توزيع، موجب ترجيح مصارف لولکس بر مصارف کمابيش ضروري مي‌شود، و بدينگونه بنياد اقتصاد را خراب مي‌کند. زيرا اقتصاد بايد براي برآوردن بيشتر نيازهاي ضروري بکار رود، نه انکه سازمان توليد را با بنيادِ موجودِ قدرتِ خريد سازش دهد. هواداران معمولا پاسخ مي‌دهند که لازمه‌ي حداکثر توليد وجود انگيزه‌هاي بزرگ براي سرمايه‌داران است که با ترکيب عوامل توليد و بکار انداختن سرمايه خود خطر مي‌کنند، و توزيع برابر درامدها موجب کاهش بازده کلي مي‌شود. سوسياليستها، از سوي ديگر چنين پاسخ مي‌گويند که رسيدن به بالاترين حد توليد، تنها سنجه‌ي تعيينِ شايستگي يک سيستم اقتصادي نيست، بلکه عدالت و سير به سوي برابري در توزيع نيز همانقدر اهميت دارد.

در ايران، نظام سرمايه‌داري به معنايي که در بالا توضيح داده‌ شد وجود خارجي ندارد زيرا در طول تاريخ ايران سرمايه‌داري بيشتر انحصاري و دولتي بوده است تا رقابتي و مبتني بر بازار آزاد. همچنين سرمايه‌داران ما اغلب خرده ‌بورژوا هستند تا بورژوا.

با ملي کردن نفت در 50 سال پيش توسط دکتر محمد مصدق، نفت به عنوان يک سرمايه‌ملي در انحصار دولت قرار گرفت و در حقيقت ملي کردن نفت همان دولتي کردن نفت شد و پول سرشاري به جيب دولت وارد گشت، از اين مفر دولت ثروتمندترين نهاد جامعه گشت و انحصار دولتي چه در زمان پهلوي دوم و چه در زمان بعد از انقلاب را منجر گرديد (کارهاي محمد مصدق و پهلوي دوم پس از او، در قبل از انقلاب و دولت سوسياليستي ميرحسين موسوي در دولتي شدن اقتصاد سهم بسزايي داشتند)، در اين هنگام باتوجه به اينکه هيچ رقيبي براي دولت وجود ندارد و دولت نيز اجازه رقابت و شکل گيري بخش خصوصي را نمي‌دهد، رشد اقتصادي کشور و توسعه آن دچار اختلال مي‌شود و متعاقبا وقتيکه کشوري توسعه يافته نباشد دموکرات – که يکي از شاخص‌هاي حاصله از توسعه يافتگي است – نيز نخواهد شد و همينطور وقتيکه دولت انحصار سرمايه ‌را در دست داشته باشد و به بخش خصوص وابسته نباشد، هيچگونه دليل منطقي پيدا نخواهد شد که به مردم پاسخگو باشد و بخواهد لوازم دموکراتيزه شدن جامعه را فراهم آورد.

از اين جهت است که عده‌اي از روشنفکران راستگرا و ليبرال که بعد انقلاب شکل گرفته‌اند معتقدند که بايد با قدرتمند کردن بخش خصوصي لوازم يک سيستم اقتصادي باز را که مي‌تواند بستر توليد يک نظام سرمايه‌داري شود، محيا کرد. (توجه شود که راستگرا به معناي اصولگرايي نيست، اما اصولگرايي همان راست گرايي است، براي اطلاعات بيشتر لينکهاي پيوست شده را مطالعه کنيد)

در دروان سازندگي، پس از اينکه دوران جنگ خاتمه يافت و دولت سوسياليست اسلامي ميرحسين موسوي به پايان عمر خود رسيد، آيت الله هاشمي رفسنجاني با حمايت از عده‌اي از هواداران خود که بعدها تکنوکرات خوانده شدند، سعي کرد که با منتقل کردن تدريجي اقتصاد دولتي به اقتصاد باز از طريق تبديل کردن مديران دولتي به مديران اقتصادي بخش خصوصي، اين مدل را در کشور پياده کنند که در آن به تدريج مديران دولتي سابق با مستقل شدن و سرمايه‌دار شدن بر جريان توليد مسلط شوند و به مرور زمان بر طبق همان مراحلي که براي شکل گيري سرمايه‌داري در بالا شرح داده شد، اينها (تکنوکرات‌ها) تبديل به سرمايه‌داران بزرگي شوند که متضمن قدرتمند کردن بخش خصوصي و گشتن چرخ اقتصاد و پيشرفت برنامه توسعه کشور (development) باشند، اما اين برنامه ايشان که بر مبناي اختصاصي سازي ابتدايي که منجر به خصوصي سازي در بلند مدت مي‌شد به دليل مسائل سياسي و نقايصي که داشت مختل شد و بعدها از اين قضيه براي تضعيف پايگاه سياسي ايشان استفاده فروان شد بدين معنا که اين سيستم را رانتخواري دولتي و مافياي اقتصادي نام نهادند و مديران مذکور را مفسدان اقتصادي خواندند، درصورتيکه زمانيکه آيت الله هاشمي دست در ابتکار اين طرح زدند، هيچ سرمايه‌گذار خارجي و داخلي که بتواند بديل تکنوکرات‌هاي مذکور باشند وجود نداشت و ايشان در استدلال خودشان اين را بهتر ديدند که با اختصاصي سازي صنايع اين زمينه را فراهم آوردند که در بلند مدت صنايع خصوصي شوند. (منتقدان بايد توجه کنند که در زمانه‌اي که هيچ سرمايه‌دار داخلي نيست که بشود منابع دولتي را در اختيار او گذاشت و اينکه يک نظام که تازه انقلاب کرده است نمي‌تواند درها را باز کند و اين ماليکتها را به يکباره به سرمايه‌داران خارجي بدهد اين طرح شايد منطقيترين طرحي بود که مي‌توانست زمينه ليبراليسم اقتصادي و بازکردن اقتصاد کشور که زمينه‌هاي توسعه و متعاقبا دموکراسي‌اند را فراهم کند.)

همچنين در طول سالهاي اخير مقام معظم رهبري نيز با ابلاغ سياست‌هاي اصل 44 قانون اساسي که در مجمع تشخيص مصلحت تدوين شده‌اند و بر طبق آن 80٪ مالکيتهاي بزرگ به بخش خصوصي واگذار مي‌شود، اين زمينه را از لحاظ قانوني فراهم کردند که بعد از 100 سال اقتصاد ايران از حالت دولتي خارج و به يک حالت پوياي رقابتي که در آن بخش خصوصي نقش اصلي را بازي مي‌کند تبديل شود. که اگر اين طرح به طور کامل اجرا شود مي‌تواند عامل تبديل شدن ايران از يک نظام با اقتصاد دولتي و ضعيف به يک نظام با اقتصادي توسعه‌يافته و قدرتمند بشود و اين داريت ايشان در اين مورد اگر که در اجرا موفق شود مي‌تواند ايشان را به يکي از قهرمانان آينده تاريخ معاصر ايران که آن را از حالت رکود دولتي به پويايي اقتصادي رسانده است تبديل کند.

اما متاسفانه هنوز اين سياستهاي به مرحله اجراي کامل نرسيده اند و درگيري‌هاي سياسي درون نظام مانع از اين امر شده است. اين درگيري‌ها از يک طرف مربوط به دولت مي‌شود که تفکري التقاطي حاصله از «چپگرايي راست‌گرا» دارد يعني اينکه هم عدالت‌خواه است و هم طرفدار بازار آزاد و اين به بي‌نظمي فکري به اختلال و بي‌برنامگي در عمل منجر مي‌شود و از طرف ديگر بخشي از بدنه جناح راست نيز قصد دارند مانند همانکاري که آيت الله هاشمي رفسنجاني در دوران سازندگي انجام دادند با قدرتمند کردن دولتمردان وابسته به جناح راست و بخش اقتصادي سپاه به آن مدل مذکور که در بالا توضيح داده شد برسند.

حال اختلافاتي که در حال حاضر بيش از همه چيز نظام اقتصادي ايران را رنج مي‌دهد اول همين درگيري بين مافيا‌هاي اقتصادي تکنوکرات‌ها، راستها و بخشي از دوم‌ خردادي‌ها و بخش اقتصادي سپاه و فرماندهان اين نهاد پر قدرت براي منافع اقتصادي و اينکه چه کسي بعد از اجراي سياستهاي اصل 44 سرمايه‌دار بزرگ ايران خواهد شد است. (که خوب اينجا رانت دولتي نقش اصلي را بازي مي‌کند.) و دوم هم سوء مدريت و بي‌برنامگي اقتصادي دولت است که هيچ مدل مشخص و خاصي را مدنظر ندارد و درحال به هدر دادن سرمايه‌ها و کند شدن روند خصوصي سازي کشور است و به محض اينکه نتوانست کشور را خوب مدريت کند همه چيز را به گردن مافياهاي اقتصادي مي‌اندازد درصورتيکه عواقب تزريق بيش از حد پول به جامعه و سياستهاي بانکي دولت و … که همه و همه تورم زا هستند و وضعيت اقتصادي کشور را بغرنج کرده است ربطي به مافياهاي اقتصادي ندارد، بلکه مافياهاي اقتصادي شايد 30٪ تاثيرگذار باشند ان 70٪ را مقصر کيست؟

اميد است که اين درگيري‌هاي دروني در کنار حمايت جدي رهبري از اجراي سياستهاي اصل 44 و … بتوانند باعث اين شوند که ايران بعد از سالها از اقتصاد دولتي خارج شود به اقتصادي پويا برسد. (با اين که دولتي کردن اقتصاد بسيار آسان است اما برخلاف آن خارج کردن اقتصاد از حالت دولتي بسيار سخت است و به قولي وقتي يک ديوانه‌اي سنگي در چاه مي‌اندازد هزار عاقل نمي‌توانند درش بياورند!)

ماه تولد پسر+ماه تولد دختر=سرنوشت کیهانی

فروردین+ فروردین = پیوندی آتشین
فروردین+اردیبهشت = پیوندی کاملا عشقی
فروردین+خرداد = خوش دل و امیدوار
فروردین+تیر = اختلاف فراوان
فروردین+مرداد = شدید
فروردین+شهریور = سرد و گرم
فروردین+مهر = کمی غیر ممکن
فروردین+آبان = خیلی با حرارت
فروردین+آذر = پر از ماجرا جویی
فروردین+دی = هیجانات فراوان
فروردین+بهمن = شگفت انگیز
فروردین+اسفند = توام با مشکلات

اردیبهشت+فروردین = پر شور و هیجان
اردیبهشت+ اردیبهشت = خیلی مناسب
اردیبهشت+خرداد = پیوندی نا موفق
اردیبهشت+تیر = اتحادی عمیق
اردیبهشت+مرداد = کاملا دوست داشتنی
اردیبهشت+شهریور = تشریک مساعی زیاد
اردیبهشت+مهر = جسمانی و شهوانی
اردیبهشت+آبان = آرام و آهن ربایی
اردیبهشت+آذر =بسیار ناهموار
اردیبهشت+دی = کمی هولناک
اردیبهشت+بهمن = خیلی قوی
اردیبهشت+اسفند = توام با جذابیت
خرداد+فروردین = دارای آینده ی روشن
خرداد+اردیبهشت = پیوندی دشوار
خرداد+ خرداد = پیوندی نا پایدار
خرداد+تیر = افقی روشن
خرداد+مرداد = عافیت طلب و عیاش
خرداد+شهریور = عاشقانه
خرداد+مهر = کاملا با شکوه
خرداد+آبان = بن بست عشقی
خرداد+آذر = سراسر شادمانی
خرداد+دی = چشم در چشم نیافتد
خرداد+بهمن = دوستان خوب برای هم
خرداد+اسفند = مرهم یکدیگر
تیر+فروردین = پیوندی سست
تیر+اردیبهشت = محیطی راحت و مرفه
تیر+خرداد = پیوندی نا هماهنگ
تیر+تیر = رابطه ی رویایی
تیر+مرداد = هیجانی و پر زحمت
تیر+شهریور = محرک یکدیگر
تیر+مهر = زندگی پر از تلاطم
تیر+آبان = جرقه و پرواز
تیر+آذر = سراسر مشکل
تیر+دی = زوجی دلسوز
تیر+بهمن = سراسر اضطراب
تیر+اسفند = تقویت کننده ی هم
مرداد+فروردین = خاطرات به یاد ماندنی
مرداد+اردیبهشت = احساسات پاک
مرداد+خرداد = زندگی پر از نشاط
مرداد+تیر = پیوندی عاشقانه
مرداد+مرداد = جنگ اراده ها
مرداد+شهریور = ازدواجشان دشوار است
مرداد+مهر = شادی بزرگ
مرداد+آبان = برخورد دو قطب
مرداد+آذز = بسیار نیروبخش
مرداد+دی = کوتاه اما شیرین
مرداد+بهمن = می تواند مشکل باشد
مرداد+اسفند = زندگی توام با جرقه
شهریور+فروردین = دور از یکدیگر
شهریور+اردیبهشت = استوار و لذت بخش
شهریور+خرداد = کاملا غیر معمول
شهریور+تیر = اختلاف زیاد
شهریور+مرداد = عقاید نا همامنگ
شهریور+شهریور = سازگار
شهریور+مهر = زندگی با سختی
شهریور+آبان = هیجانات واقعی
شهریور+آذر = نیازهای مخالف
شهریور+دی = موافق و سازگار
شهریور+بهمن = تیره و گلالود
شهریور+اسفند = بهشتی
مهر+فروردین = زندگی پر تناقض
مهر+اردیبهشت = جسمانی و شهوانی
مهر+خرداد = پیوندی بسیار عالی
مهر+تیر = تلاشی سخت
مهر+مرداد = نیروبخش
مهر+شهریور = مخالف
مهر+مهر = قدرتی نا پایدار
مهر+آبان = پاداش و هیجان
مهر+آذر = هم پرواز
مهر+دی = پیوندی سست
مهر+بهمن = ازدواج شگفت انگیز
مهر+اسفند = آرامش و پاداش
آبان+فروردین = جاودانه و طولانی
آبان+اردیبهشت = پیوندی با اجر
آبان+خرداد = لطیف و با نشاط
آبان+تیر = زندگی بهشتی
آبان+مرداد = نمایش پر قدرت
آبان+شهریور = شروعی آرام
آبان+مهر = لجاجت و گول زنی
آبان+آبان = انفجار
آبان+آذر = تحمیلی و اجباری
آبان+دی = شیفته ی یکدیگر
آبان+بهمن = بالا و پایین
آبان+اسفند =کاملا عالی
آذر+فروردین = عالی و شگفت انگیز
آذر+اردیبهشت = درگیری زیاد
آذر+خرداد = سرد و گرم
آذر+تیر = غیر صمیمی
آذر+مرداد = دلسوز واقعی
آذر+شهریور = نیرو بخش
آذر+مهر = لذت مشترک
آذر+آبان = کارد و پنیر
آذر+آذر = لذت توام با آشوب
آذر+دی = مغایرت زیاد
آذر+بهمن = روابطی بسیار گرم
آذر+اسفند = مشکل دار است
دی+فروردین = با جدل
دی+اردیبهشت = زندگی با آینده ای زیبا
دی+خرداد = پیوندی سخت
دی+تیر = پیوندی با شکوه
دی+مرداد = اختلاف زیاد
دی+شهریور = عجیب
دی+مهر = برنده ای ندارد
دی+آبان = خیلی عجیب
دی+آذر = نامناسب
دی+دی = طولانی و پا بر جا
دی+بهمن = کمی مخوف
دی+اسفند = عشقی و شهوانی
 
بهمن+فروردین = بسیار عاشقانه
بهمن+اردیبهشت = خیلی خود سر و لجوج
بهمن+خرداد = پیوندی سرد
بهمن+تیر = خیلی مضر
بهمن+مرداد = بسیار دلکش
بهمن+شهریور = نا هماهنگ
بهمن+مهر = بسیار بسیار عالی
بهمن+آبان = مغایر یکدیگر
بهمن+آذر = نیازمند جد و جهد
بهمن+دی = با کمی نا خالصی
بهمن+بهمن = واقعی و شگفت انگیز
بهمن+اسفند = احتمال نا خوشی
 
اسفند+فروردین = نیازمند به گذشت
اسفند+اردیبهشت = یک پیوند عالی
اسفند+خرداد = نیازمند به بصیرت
اسفند+تیر = شیفته ی یکدیگر
اسفند+مرداد = زوج رمانتیک
اسفند+شهریور = آرام و حامی
اسفند+مهر = عشقی افسانه ای
اسفند+آبان = سراسر شادی و اعتدال
اسفند+آذر = مشکلات زیاد
اسفند+دی = احساسات واقعی
اسفند+بهمن = یکدیگر را درک کنید

هر آنچه هست همواره میان "تو و خداوند" است

مردم اغلب بی انصاف، بی منطق و خود محورند، ولی آنان را ببخش.

 اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند، ولی مهربان باش.

 اگر موفق باشی دوستان دروغین و دشمنان حقیقی خواهی یافت، ولی موفق باش.

 اگر شریف و درستکار باشی فریبت می دهند، ولی شریف و درستکار باش.

 آنچه را در طول سالیان سال بنا نهاده ای شاید یک شبه ویران کنند، ولی سازنده باش.

 اگر به شادمانی و آرامش دست یابی حسادت می کنند، ولی شادمان باش.

 نیکی های درونت را فراموش می کنند، ولی نیکوکار باش.

 بهترین های خود را به دنیا ببخش، حتی اگر هیچ گاه کافی نباشد.

 و در نهایت می بینی هر آنچه هست همواره میان "تو و خداوند" است نه میان تو و مردم.

 

دکتر علی شریعتی

آخرين اخبار درباره سرطان از بيمارستان جان هاپکينز

 

1-  هر شخص داراي سلول هاي سرطاني در بدن خود است .اين سلول هاي سرطاني در آزمايشهاي استاندارد خود را نشان نمي­دهند تا آنکه به مقدار چند ميليارد سلول افزايش يابند. زماني که پزشکان به اشخاص مبتلا به سرطان اعلام مي­کنند که ديگر در بدن آنها سلول سرطاني وجود ندارد، اين حالت فقط بدان معناست که آزمايشها ديگر قادر به رديابي و پيدا کردن سلولهاي سرطاني نيست زيرا آن سلولها به مقدار قابل رديابي شدن در بدن وجود ندارند.

 

Every person has cancer cells in the body. These cancer cells do not show up in the standard tests until they have multiplied to a few billion. When doctors tell cancer patients that there are no more cancer cells in their bodies after treatment, it just means the tests are unable to detect the cancer cells because they have not reached the detectable size

 

۲- سلولهاي سرطاني بين شش تا ده مرتبه در دوره زندگي يک انسان پيدا مي­شوند.

 

Cancer cells occur between 6 to more than 10 times in a person's lifetime

 

3- زمانيکه سيستم ايمني انسان قوي باشد سلولهاي سرطاني از بين مي­روند و از ايجاد تومور سرطاني جلوگيري مي­شود.

 

When the person's immune system is strong the cancer cells will be destroyed and prevented from multiplying and forming tumors

 

4- زمانيکه شخص بيماري سرطان دارد نشانه آنست که وي داراي کاستيهاي تغذيه­اي شده است. اين کاستي ممکن است منشا ژنتيک، محيطي، غذاها و عواملي درشيوه زندگي باشد.

 

When a person has cancer it indicates the person has multiple nutritional deficiencies. These could be due to genetic, environmental, food and lifestyle factors.

 

5- براي غلبه بر کاستي هاي متعدد تغذيه­اي، تغيير در رژيم غذايي شامل اضافه کردن بعضي مخلفات غذايي، سيستم ايمني بدن را تقويت مي­کند.

 

to overcome the multiple nutritional deficiencies, changing diet and including supplements will strengthen the immune system.

 

6- شيمي درماني ضمن آنکه باعث مسموم کردن فوري سلولهاي سرطان است که سريع رشد مي­کند، سلولهاي سالم بدن درمغز استخوان و ديواره روده­ها و غيره را که سريع رشد مي­کند را نيز از بين مي­برد و مي­تواند سبب ضايعه عضو بدن مثل کبد، کليه­ها، قلب، ريه­ها و غيره شود.

 

 Chemotherapy involves poisoning the rapidly-growing cancer cells and also destroys rapidly-growing healthy cells in the bone marrow, gastro-intestinal tract etc, and can cause organ damage, like liver, kidneys, heart, lungs etc.

 

7- پرتوگيري ضمن آنگه سلولهاي سرطاني را نابود مي­کند سلولهاي سالم را نيز مي­سوزاند، ضايع مي­کند و باعث تخريب آنها مي­شود.

 

Radiation while destroying cancer cells also burns, scars and damages healthy cells, tissues and organs.

 

8- درمان اوليه با شيمي درماني و پرتو درماني غالبا اندازه تومور را کاهش مي دهد. بااينوصف شيمي درماني و پرتودرماني درازمدت به نابودي بيشتر تومور منتج نمي شود.

 

Initial treatment with chemotherapy and radiation will often reduce tumor size. However prolonged use of chemotherapy and radiation do not result in more tumor destruction.

 

9- زمانيکه بدن تحت تاثير مسمو ميت ناشي از شيمي درماني و پرتودرماني قرار مي­گيرد سيستم ايمني در معرض خطر و نابودي واقع مي­شود بنابراين شخص ممکن است مقاومت خود را در برابر انواع مختلف عفونتها و پيچيدگيهاي ناشي از آن از دست بدهد.

 

When the body has too much toxic burden from chemotherapy and radiation the immune system is either compromised or destroyed, hence the person can succumb to various kinds of infections and complications.

 

10- شيمي درماني و پرتو درماني مي تواند باعث جهش ژنتيکي سلولهاي سرطاني گردد و مقاوم و پايدار شود ونابود کردن آن مشکل خواهد شد جراحي مي تواند باعث گسترش سلول هاي سرطاني به ديگر نقاط بدن شود.

 

Chemotherapy and radiation can cause cancer cells to mutate and become resistant and difficult to destroy. Surgery can also cause cancer cells to spread to other sites.

 

11- يک راه موثر مبارزه با سرطان غذا نرساندن به سلولهاي سرطاني است. عدم رساندن مواد غذايي مورد نياز سلول براي جلوگيري از افزايش و چند برابر شدن تعداد سلولها است.

 

An effective way to battle cancer is to starve the cancer cells by not feeding it with the foods it needs to multiply.

 

سلولهاي سرطاني از چه موادي تغذيه مي شوند؟

WHAT CANCER CELLS FEED ON?

 

الف- قند تغذيه­کننده سرطان است. با قطع مصرف قند يک عامل مهم تامين غذا براي سلولهاي سرطاني قطع مي­شود. جانشينهاي قند نظير  NutraSweet ، Equal، Spoonful و غيره با Aspartame ساخته مي­شود و زيان­آور است. يک جانشين طبيعي بهتر عسل مانوکا يا ملاس ناشي از قندسازي است ليکن مقدار مصرف آن بايد بسيار اندک باشد. نمک سفره داراي افزودني شيميايي است که رنگ آنرا سفيد کند.. جانشين بهتر نمک سفره نمک حاصل از آب دريا و يا Brag's aminos  است.

 

a. Sugar is a cancer-feeder. By cutting off sugar it cuts off one important food supply to the cancer cells. Sugar substitutes like NutraSweet, Equal, Spoonful, etc are made with Aspartame and it is harmful. A better natural substitute would be Manuka honey or molasses but only in very small amounts. Table salt has a chemical added to make it white in colour. Better alternative is Bragg's aminos or sea salt.

 

ب- شير باعث مي­شود که بدن بخصوص در سيستم گوارش (معده و روده ها ) مخاط درست کند. سرطان از مخاط تغذيه مي­کند. با قطع مصرف شير و جانشين کردن آن با شير سويا سلولهاي سرطاني در برابر بي تغذيگي قرار مي­گيرند.

 

b. Milk causes the body to produce mucus, especially in the gastro-intestinal tract. Cancer feeds on mucus. By cutting off milk and substituting with unsweetened soy milk, cancer cells are being starved.

 

پ - سلولهاي سرطاني در محيط اسيدي مقاوم و پايدار مي شوند. رژيم مبتني بر گوشت قرمز اسيدي مي شود و بهترين آنست که ماهي خورده شود و بجاي مصرف گوشت گاو و خوک مقدارکمي گوشت جوجه مرجح است. گوشت قرمز همچنين محتوي آنتي بيوتيک هاي دامي ، هرمون هاي رشد و انگل است که تماما بخصوص براي اشخاص مبتلا به سرطان آسيب رسان است.

 

c. Cancer cells thrive in an acid environment. A meat-based diet is acidic and it is best to eat fish, and a little chicken rather than beef or pork. Meat also contains livestock antibiotics, growth hormones and parasites, which are all harmful, especially to people with cancer.

 

ت - رژيم با 80% سبزيجات تازه و آب ميوه و بنشن ، دانه هاي نباتي ، آجيل ها و مقداري ميوه بدن را در محيط قليايي قرار مي دهد. ازغذاهاي پخته شده شامل بنشن ،حدود 20% مي تواند به بدن برسد. آنزيم هاي زنده در آب سبزيجات تازه به آساني جذب مي شود و ظرف 15 دقيقه به سطوح سلولي مي رسد تا سلولهاي سالم را رشد کافي دهد و تقويت کند. براي بدست آوردن آنزيم هاي زنده بمنظور ساختن سلول هاي سالم کوشش کنيد آب سبزيجات تازه ( بسياري از سبزيجات از جمله جوانه لوبيا ) مصرف کنيد و دو تا سه مرتبه در روز مقداري سبزيجات خام بخوريد. آنزيم ها در حرارت 104 درجه فارنهايت (يا 40 درجه سانتيگراد) ازبين مي روند.

 

d. A diet made of 80% fresh vegetables and juice, whole grains, seeds, nuts and a little fruits help put the body into an alkaline environment. About 20% can be from cooked food including beans. Fresh vegetable juices provide live enzymes that are easily absorbed and reach down to cellular levels within 15 minutes t o nourish and enhance growth of healthy cells. To obtain live enzymes for building healthy cells try and drink fresh vegetable juice (most vegetables including bean sprouts) and eat some raw vegetables 2 or 3 times a day. Enzymes are destroyed at temperatures of 104 degrees F (40 degrees C(

 

ت- از خوردن قهوه ، چاي وشکلات که داراي کافئين زياد است پرهيز کنيد. چاي سبز جانشيني بهتر و داراي خواص ضد سرطان است. بهترين نوشيدني آب است. براي جلوگيري از ورود توکسين هاي معروف(مواد سمي ) و فلزات سنگين در آبهاي لوله کشي به بدن ، مصرف آب تصفيه شده يا فيلتر شده مناسب است . از خوردن آبهاي تقطير شده پرهيز کنيد.

 

e. Avoid coffee, tea, and chocolate, which have high caffeine. Green tea is a better alternative and has cancer-fighting properties. Water-best to drink purified water, or filtered, to avoid known toxins and heavy metals in tap water. Distilled water is acidic, avoid it.

 

12- هضم پروتئين گوشت قرمز سخت است و نياز به مقدار زيادي آنزيم گوارشي دارد. گوشت هضم نشده که در روده ها باقي بماند فاسد مي شود و مسموميت ايجاد مي کند.

 

Meat protein is difficult to digest and requires a lot of digestive enzymes. Undigested meat remaining in the intestines become putrefied and leads to more toxic buildup.

 

13- ديواره­هاي سلول سرطاني داراي پوشش پروتئين خشن است. با صرفنظر کردن از خوردن گوشت يا کمتر خوردن آن آنزيم بيشتري براي حمله به ديواره هاي پروتئيني سلول سرطان آزاد مي شود و به بدن امکان مي دهد سلول هاي سرطاني را از بين ببرد.

 

Cancer cell walls have a tough protein covering. By refraining from or eating less meat it frees more enzymes to attack the protein walls of cancer cells and allows the body's killer cells to destroy the cancer cells.

 

14- بعضي مکملها: IP6, Flor-ssence, Essiac, anti-oxidants, vitamins, minerals, EFAs etc سيستم ايمني را بهبود مي­بخشند تا سلولهاي مبارزه­کننده و کشنده خود بدن را براي از بين بردن سلول سرطاني تقويت کنند. مکملهاي ديگرنظير ويتامين اي (E) توان برنامه­ريزي کشتن سلول يعني روش معمولي خلاصي يافتن از سلولهاي آسيب ديده، غير ضروري و غير لازم بدن را دارند.

 

Some supplements build up the immune system (IP6, Flor-ssence, Essiac, anti-oxidants, vitamins, minerals, EFAs etc.) to enable the body's own killer cells to destroy cancer cells. Other supplements like vitamin E are known to cause apoptosis, or programmed cell death, the body's normal method of disposing of damaged, unwanted, or unneeded cells.

 

15- سرطان بيماري جسم و روح و روان است. داشتن روحيه مثبت و پيکار جو به شخص مبارزه کننده با سرطان کمک مي کند که به بقاي خود ادامه دهد. خشم و عدم بخشش و تند خويي بدن را در برابر محيط پر تنش وترشرويي قرار مي دهد. بياموزيد که روحيه اي توام با عشق و بخشندگي داشته باشيد. بياموزيد که همواره حالت آرامش و دلي آرام داشته باشيد و از زندگي لذت ببريد.

 

Cancer is a disease of the mind, body, and spirit. A proactive and positive spirit will help the cancer warrior be a survivor. Anger, un-forgiveness and bitterness put the body into a stressful and acidic environment. Learn to have a loving and forgiving spirit. Learn to relax and enjoy life.

 

16- سلولهاي سرطاني در محيط حاوي اکسيژن توان ماندن ندارند. ورزش روزانه وتنفس عميق باعث مي­شود که اکسيژن به لايه­هاي سلولي برسد. اکسيژن درماني روش ديگري براي از بين بردن سلول هاي سرطاني است...

 

Cancer cells cannot thrive in an oxygenated environment. Exercising daily, and deep breathing help to get more oxygen down to the cellular level.. Oxygen therapy is another means employed to destroy cancer cells.

 

 

 

خوردنیهایی که جوان میکنند ...

 

دانشمندان معتقدند مصرف این خوردنی‌ها مانند معجزه‌ای برای حفظ جوانی و طول عمر عمل می‌کند.

شکلات سیاه: تحقیقات نشان داده است که کاکائو عملکرد رگ‌های خونی را تسهیل کرده و ضمن سالم نگهداشتن قلب از بیماری‌هایی نظیر دیابت نوع دوم، فشار خون و بیماری‌های کلیوی پیشگیری می‌کند.

تمشک سیاه: آنتی‌اکسیدانت‌های موجود در این میوه نه تنها خاصیت ضد سرطانی دارند،بلکه از تخریب سلول‌ها بر اثر آزاد شدن رادیکال های آزاد جلوگیری می‌کنند و به این ترتیب موجب افزایش طول عمر می‌شوند.

ماهی: ماهی دوست قلب است. مصرف ماهی مانع افزایش کلسترول خون و بیماری‌های قلبی می‌شود.

آجیل: آجیل منبع خوبی از چربی‌های غیر اشباع،ویتامین،مواد معدنی و آنتی اکسیدانت است و مصرف روزانه و متعادل آن برای بدن مفید خواهد بود.

روغن زیتون: کشور‌هایی که سرانه مصرف روغن زیتون در آنها بالاتر است به همان نسبت آمار پایین‌تری از مرگ و میر بر اثر بیماری‌های قلبی و سرطان دارند.از سویی دیگر روغن زیتون با بیماری‌های مربوط به کهولت سن مبارزه می‌کند.

ماست: کلسیم موجود در ماست از پوکی استخوان جلوگیری می‌کند.همچنین باکتری‌های مفیدی در ماست وجود دارد که برای سلامتی بدن سودمند است.

funny  pics

شاید تکراری باشد ...

ابن سینا: من در میان موجودات از گاو خیلی می‌ترسم. زیرا عقل ندارد و شاخ هم دارد!

لشکر گوسفندان که توسط یک شیر اداره می‌شود، می‌تواند لشکر شیران را که توسط یک گوسفند اداره می‌شود، شکست دهد- نارسیس

مدتها پیش آموختم که نباید با خوک کشتی گرفت، خیلی کثیف می‌‌شوی و مهم‌تر آنکه خوک از این کار لذت می‌برد - برنارد شاو

آدمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد به زودی موفق میگردد ولی او می خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشکل است زیرا او دیگران را خوشبخت تر از انچه هستند تصور میکند - مونتسکیو

دنیا جای خطرناکی برای زندگی است. نه به خاطر مردمان شرور، بلکه به خاطرکسانی که شرارتها را می بینند و کاری درمورد آن انجام نمی دهند - انیشتین

بگذار عشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با کسی - نلسون ماندلا

یادمان باشد بعضی هایمان شانس گفتن کلماتی را داریم که برخی دیگر حسرتش را  مثل : بابا، مامان، پدربزرگ....

مرد به این امید با زن ازدواج میکند که زن هیچگاه تغییر نکند ، زن به این امید با مرد ازدواج میکند که روزی مرد تغییر کند و همواره هر دو ناامید میشوند - انیشتین

روان‌نژندها توی آسمان، قصرها می‌سازند.
روان‌پریش‌ها توی آن‌ها زندگی می‌کنند.
روان‌پزشک‌ها می‌روند اجاره‌ها را می‌گیرند.

جملۀ «نگران نباش، درست‌اش می‌کنیم.»، از بهترین عبارات است. فکر می‌کنم کسانی که روزی این جمله را از کسی می‌شنوند، جزء آدم‌های با توفیق دنیا به حساب می‌آیند؛ نگران نباش، درست‌اش می‌کنیم

خود فریبی به این صورت بیان شده که انگار روی وزنه‌ای ایستاده‌اید تا خود را وزن کنید، در حالی که شکم‌تان را تو داده‌اید - استیون هامبی

بچه‌دار شدن تصمیم خطیری‌ست. با این تصمیم می‌گذارید که قلب‌تان تا ابد جایی در بیرون و دورو بر تن‌تان به سر برد - الیزابت استون

می‌شود از امشب قانون تازه‌ای در زندگی بنا بگذاریم؟ همواره بکوشیم قدری بیش‌تر از نیاز، مهربان‌ باشیم - جی.‌ام. بری

شاید چشم‌های ما نیاز داشته باشند که گاهی با اشک‌های‌مان شسته شوند، تا بار دیگر زندگی را با نگاه شفاف‌تری ببینیم - الکس تان

دانشگاه تمام استعدادهای افراد از جمله بی استعدادی آنها را آشکار می کند - انتوان چخوف

جهان سوم جایی است که هر کسی بخواهد مملکتش را آباد کند، خانه‌اش خراب می‌شود و هرکسی بخواهد خانه‌اش آباد باشد باید در تخریب مملکتش بکوشد - دکترحسابی

هر حکومتی محکوم به نابودی با افراط در همان اصولی است که بر آن بنا نهاده شده است - ویل دورانت

مردم دو دسته‌اند، یا گول می‌خورند یا گلوله - دفتر خاطرات یک دیکتاتور

من هیچ راه مطمئنی به سوی خوشبختی نمی شناسم. اما راهی را می شناسم که به ناکامی منجر می شود. گرایش به خشنود ساختن همگان - افلاطون

وقتی داری بالا میری مهربان باش و فروتن، چون وقتی که داری سقوط میکنی از کنار همین آدم ها رد میشی.

سخنرانی هایی از دکتر الهی قمشه ای

 

کیمیای عشق (حجم: 5.3MB)

باغ دل (حجم: 7.3MB)

در جوهر نیکویی (حجم: 9.5MB)

انسان و عرفان (حجم: 6.8MB)

عرفان در دنیای تکنولوژی (حجم: 6.8MB)

هنر و معماری (حجم: 6.8MB)

گوهر حوا (حجم: 5.5MB)

هنر و تزکیه (حجم: 4.6MB)

هنر و زیبایی (حجم: 10.6MB)

هویت ایرانی (حجم: 7MB)

لطایف بسم الله (حجم: 5.8MB)

ادبیات (حجم: 4.2MB)

ادبیات دنیا (حجم: 9.4MB)

ادبیات انگلیسی (حجم: 9.8MB)

ادبیات جهان (حجم: 5.4MB)

اخلاق اسلامی (حجم: 13.3MB)

بهار (حجم: 13MB)

حکمت (حجم: 7MB)

هنر و روح (حجم: 12MB)

خیرین مدرسه ساز (حجم: 8.8MB)

خیام (حجم: 5.1MB)

محرم درس عشق (حجم: 9.7MB)

مکاتب فلسفی (حجم: 6MB)

منجی بشریت (حجم: 7.1MB)

شور زندگی (حجم: 4.7MB)

صلج و عدالت در اسلام (حجم: 10.7MB)

سوره حمد (حجم: 6.3MB)

تفسیر سوره مائده (حجم: 8.2MB)

تفسیر سوره یوسف (حجم: 12.7MB)

تجلی حضرت حق (حجم: 5.6MB)

تجلی پروردگار (حجم: 6.2MB)

وصف پادشاه جهان (حجم: 8MB)

وصف پیامبر اسلام (حجم: 7.4MB)

زن و خلاقیت (حجم: 8.5MB)

موسیقی در آینه ادبیات (حجم: 6MB)

نظامی (حجم: 6MB)

نیایش مولانا (حجم: 3.6MB)

بهار در ادبیات غرب (حجم: 15MB)

بهره برداری از قرآن (حجم: 5MB)

در قافله خوبان (حجم: 12.9MB)

دیدار شرق و غرب (حجم: 9.7MB)

امام علی (ع) (حجم: 9.8MB)

نوروز (حجم: 7.4MB)

پنج صنعت ادبی (حجم: 6MB)

سعدی (حجم: 5MB)

سبک شعرا (حجم: 5.9MB)

سمفونی مولانا (حجم: 7MB)

ستایش و نیایش (حجم: 11.3MB)

شادی و فرهنگ (حجم: 4.6MB)

شراب ادبیات (حجم: 3.9MB)

شغل و بازنشستگی (حجم: 8.9MB)

انسان پاک (حجم: 5.4MB)

تقارن و زیبایی شناسی (حجم: 8.6MB)

عرفان و ادبیات (حجم: 6.4MB)

عشق و فدا شدن (حجم: 9.1MB)

فرهنگ و ادبیات (حجم: 11.2MB)

فردوسی (حجم: 11.9MB)

هفت شهر عشق (حجم: 6.4MB)

جراحی و عرفان (حجم: 7.5MB)

چهار اصل طلایی (حجم: 3MB)

بعثت پیامبر (حجم: 6.5MB)

عرفان در بسم الله (حجم: 5.7MB)

هنر و جامعه ی معنوی (حجم: 3.7MB)

معلم (حجم: 4MB)

نسیم سحر (حجم: 8.3MB)

زن و گوهر حوا (حجم: 7.6MB)

ماهیت قرآن (حجم: 3.8MB)

خود سازی (حجم: 5.5MB)

مبارزه با شیطان (حجم: 9.9MB)

سیر و سلوک (حجم: 9.1MB)

شب و سحر (حجم: 7.4MB)

سکوت (حجم: 7.1MB)

امر قدسی (حجم: 6MB)

عاشورا (حجم: 6.4MB)

داستان آفرینش (حجم: 8.3MB)

دین، راه انسان شدن (حجم: 7.7MB)

جوانی (حجم: 5.9MB)

خداوند در نظر مردم (حجم: 8.1MB)

خداوند و الطافش (حجم: 3.8MB)

عقل و عشق (حجم: 13.6MB)

بانوان (حجم: 6.6MB)

انسان شدن توسط پیامبر (حجم: 4.1MB)

بسم الله در کلام حافظ - جلسه اول (حجم: 10MB)

بسم الله در کلام حافظ - جلسه دوم (حجم: 9.3MB)

بسم الله در کلام حافظ - جلسه سوم (حجم: 10.6MB)

شرح مثنوی معنوی - جلسه اول (حجم: 8.1MB)

شرح مثنوی معنوی - جلسه دوم (حجم: 7.6MB)

شرح مثنوی معنوی - جلسه سوم (حجم: 10.1MB)

شرح مثنوی معنوی - جلسه چهارم (حجم: 7.3MB)

شرح مثنوی معنوی - جلسه پنجم (حجم: 9MB)

خلاقیت - جلسه اول (حجم: 5.5MB)

خلاقیت - جلسه دوم (حجم: 6.5MB)

خلاقیت - جلسه سوم (حجم: 7.2MB)

خلاقیت - جلسه چهارم (حجم: 6.3MB)

خلاقیت - جلسه پنجم (حجم: 6.8MB)

خلاقیت - جلسه ششم (حجم: 6.8MB)

خلاقیت - جلسه هفتم (حجم: 6.9MB)

شرح گلشن راز شیخ محمود شبستری - جلسه اول (حجم: 8.7MB)

شرح گلشن راز شیخ محمود شبستری - جلسه دوم (حجم: 9.6MB)

شرح گلشن راز شیخ محمود شبستری - جلسه سوم (حجم: 9.1MB)

شرح گلشن راز شیخ محمود شبستری - جلسه چهارم (حجم: 7.6MB)

شرح گلشن راز شیخ محمود شبستری - جلسه پنجم (حجم: 5.4MB)

شرح گلشن راز شیخ محمود شبستری - جلسه ششم (حجم: 6.3MB)

شرح گلشن راز شیخ محمود شبستری - جلسه هفتم (حجم: 7.8MB)

شرح گلشن راز شیخ محمود شبستری - جلسه هشتم (حجم: 6.6MB)

شرح گلشن راز شیخ محمود شبستری - جلسه نهم (حجم: 6.2MB)

برای دانلود کتاب صوتی گلشن راز تصحیح و شرح دکتر الهی قمشه ای اینجا را کلیک کنید.

حافظ شناسی - جلسه اول (حجم: 5.2MB)

حافظ شناسی - جلسه دوم (حجم: 6.5MB)

حافظ شناسی - جلسه سوم (حجم: 9.1MB)

حافظ شناسی - جلسه چهارم (حجم: 9.6MB)

حافظ شناسی - جلسه پنجم (حجم: 5.9MB)

حافظ شناسی - جلسه ششم (حجم: 7.8MB)

حافظ شناسی - جلسه هفتم (حجم: 7.3MB)

حافظ شناسی - جلسه هشتم (حجم: 8MB)

حافظ شناسی - جلسه نهم (حجم: 8.9MB)

حافظ شناسی - جلسه دهم (حجم: 8.3MB)

حافظ شناسی - جلسه یازدهم (حجم: 6.8MB)

حافظ شناسی - جلسه دوازدهم (حجم: 7.9MB)

حافظ شناسی - جلسه سیزدهم (حجم: 10.1MB)

حافظ شناسی - جلسه چهاردهم (حجم: 6.7MB)

حافظ شناسی - جلسه پانزدهم (حجم: 9.1MB)    

(Size: 9.9MB) Religion Of Love (lecture in english language)

(Download Server: 4Shared     Format: Mp3     Archive Type: RAR

زندگی چیست؟

 

خواب بودم ، دیدم که تالار بزرگی است و انبوه چهره های همیشگی از روشنفکران و جوانان و دانشجویان و مذهبی ها وماتریالیست ها و مومنین و بی ایمان ها و  موافقان ، مخالفان و مثل همیشه بحث است . سوال و انتقاد و از هر در سخنی و از میانه یکی برخاست و سوال کرد و چه سوال به جایی و چه خوب هم مطرح کرد که : تو که از توحید می گویی و از مذهب و از اسلام و از انسان و از تکامل و ارزش های اخلاقی و از ایثار و از شهادت و از مسئولیت اجتماعی و از هدایت و ... همه حرف ها وقتی  معنی دارد که بتوانی بگویی اساسا" زندگی چیست ؟

به راستی اگر در بیداری می پرسیدند در جواب می ماندم و یا لااقل مکث می کردم و یا لااقل ناقص می گفتم اما در خواب پاسخی دادم ، بی لحظه ای تردید و تامل که از آن هنگام تا کنون هر چه بیشتر به آن می اندیشم ، بیشتر به آن معتقد می شوم و بیشتر به شگفتی در می آیم ، به خصوص که حتی هر کلمه ای به دقت انتخاب شده و حتی ترتیبش نیز حساب دارد . گفتم : « بنویسید ! نان ، آزادی ، فرهنگ ، ایمان و دوست داشتن » و در بیداری که به این پاسخ رویایی ام فکر می کنم ، با خود می گفتم که " برابری " و "تکامل" را که من آن همه به آن عشق می ورزم در این جا یاد نکرده ام ؟ دیدم که نه  ، چون اگر آن پنج تا را داشتیم این دو را نیز به نوبه خود خواهیم داشت ، همه چیز خواهیم داشت و کمبودی وجود ندارد .

 

        « دکتر علی شریعتی »

 

آکواریوم!!!

 

رنگین كمان پاداش کسانیست که تا آخرین لحظه زیر باران می مانند

نکته ای از انجیل

 

 (او در جایگاه پالاینده و خالص کننده نقره خواهد نشست)

آنها نمیدانستند که این عبارت در مورد ویژگی و ماهیت خداوند چه مفهومی میتواند داشته باشد  از این رو یکی پیشنهاد داد فرایند تصفیه و پالایش نقره را بررسی کند و نتیجه را در جلسه بعدی انجیل خوانی به اطلاع سایرین برساند   .

همان هفته با یک نقرهکار تماس گرفتند و قرار شد او را درمحل کارش ملاقات کند تا نحوه کار او را از نزدیک ببیند.

او توضیح داد که برای پالایش نقره لازم است آن را در وسط شعله ، جایی که داغتر از همه جاي آتش است ، نگهداشت تا همه ناخالصیهای آن سوخته و از بین برود.

از نقرهکار پرسید:

آیا واقعاً در تمام مدتی که نقره در حال خلوص یافتن است،او باید آنجا جلوی آتش بنشیند ؟

مرد جواب داد:

بله،نه تنها باید آنجا بنشیند و  قطعه ي نقره را نگهدارد بلکه باید چشمانش را نیز تمام مدت به آن بدوزد.

 اگر در تمام آن مدت ، لحظهای نقره را رها کند ، خراب خواهد شد.

لحظهای  سکوت کرد.بعد پرسید :

« از کجا میفهمی نقره کاملاً خالص شده است؟» 

 مرد خندید و گفت :

« خیلی راحت است.هر وقت تصویر خودم را در آن ببینم . »

 

اگر امروز داغی آتش را احساس می‌کنی ، به یاد داشته باش
.که خداوند چشم به تو دوخته و همچنان به تو خواهد نگریست تا تصویر خود را در تو ببیند

 

سال نو میلادی بر بسیجیان و مسیحیان عزیز مبارک ...

 

 

 

          

 

 

 

خدایا!

خدایا!
رحمتی کن ،        
تاایمان ، 
نام و نان برایم نیاورد!       
تا از آنانی نباشم که ،         
پول دین را می گیرند ،       
و برای دنیا کار می کنند!    
بلکه از آنانی باشم که ،      
پول دنیا را می گیرند ،       
و برای دین کار می کنند!

خاطره‌ای از آیت‌الله برقعی قمی

   آیت الله علامه برقعی قمی در خاطرات خود می نویسد    در خاطرم هست كه روزي به قصد عيادت از بيماري در صف اتوبوس منتظر بودم كه ناگهان  يك ماشين شخصي جلوي من توقف كرد و سرنشين آن مرا به اسم صدا زد و گفت: آقاي برقعي بفرماييد بالا، نگاه كردم ديدم واعظ معروف آقاي فلسفي است،  سوار شدم، پس از سلام و احوالپرسي، ايشان گفت: آقاي برقعي كجاييد چه مي كنيد؟  خبري از شما نيست؟ گفتم: جناب فلسفي به سبب عقايدم تقريبا خانه نشين شده ام و اگر مي دانستيد كه عقايدم چيست، شايد مرا سوار نمي كرديد، گفت مگر شما چه مي گوييد؟
گفتم: من مي گويم روضه خواني حرام است، كمك به روضه خواني حرام است پول
دادن براي آن حرام است، گفت: چرا؟ گفتم چون روضه خوانها آنچه را كه مي
گويند اكثرا ضد قرآن است و در واقع با پيامبر و ائمه دشمني مي كنند. آقاي
فلسفي گفت: حتي من! و پرسيد: آيا منبرهم حرام است؟ گفتم: آري حرام است،
گفت: چرا؟ براي تفهيم مطلب به او، گفتم آقاي فلسفي يادتان هست در دهه
عاشورا دربازار به منبر رفته بودي؟
>>گفت: آري،
>>گفتم من يكي از همان روزها كه ازبازار رد مي شدم صداي شما را شناختم و ايستادم كه سخنان شما را بشنوم وشنيدم كه مي گفتي امام در شكم مادرش همه چيز را مي داند،
>>گفت: بله، اين موضوع در روايات ما ذكر شده (مقصود فلسفي رواياتي بود كه دلالت دارد برعلم امام قبل از تولد، از جمله رواياتي كه مي گويند امام در شكم مادر ازطريق ستونهاي نور كه در مقابل اوست همه چيز را مي بيند!).      گفتم ولي اين مطلب اولا ضد قرآن است كه مي فرمايد: «والله أخرجكم من بطون أمهاتكم لاتعلمون شيئا = خداوند شما را در حالي كه هيچ چيز نمي دانستيد، از شكم مادرانتان خارج ساخت»[15] ثانيا شما در آخرهمان منبر گريز به صحراي كربلا زدي و گفتي هنگامي كه امام حسين (ع) به طرف كوفه مي آمد، حر جلوي او را گرفت و مانع شد كه امام به كوفه برسد، امام ناگزير راه ديگري را در پيش گرفت و «حر» نيز آنها را دنبال مي كرد تا
اينكه به جايي رسيدند كه اسب امام (ع) قدم از قدم برنداشت و هر چه امام
ركاب زد و كوشيد و نهيب زد و هي كرد، مركبش حركت نكرد، امام ماند متحير
كه چرا اسب حركتي نمي كند، در آنجا عربي را يافت امام او را صدا زد و از
او پرسيد: نام اين زمين چيست؟ عرب جواب داد غاضريه (قاذريه)، امام
حسين(ع) سؤال كرد: ديگر چه اسمي دارد؟ عرب گفت: شاطيءالفرات، امام پرسيد:
ديگر چه اسمي دارد؟ گفت: نينوا، امام پرسيد: ديگر چه اسمي دارد؟ گفت:
كربلا، امام حسين(ع) فرمود: هان، من از جدم شنيده بودم كه مي فرمود
خوابگاه شما كربلاست. سپس به فلسفي گفتم: آقاي فلسفي اين امامي كه شما در ابتداي
منبر مي گفتي در شكم مادر همه چيز را مي داند و قرآن مي خواند، چطور به
اينجا كه رسيد اول اسبش فهميد و آن سرزمين را شناخت و بعدا امام (ع)،
تازه آنهم پس از پرسيدن از يك نفر عرب بياباني، محل را شناخت؟! جناب
فلسفي اين چه امامي است كه شما ساخته ايد كه نعوذ بالله اسبش پيش از او
مطلع مي شود؟! آيا اين است حب ائمه؟ آيا اينست معارف اسلام؟ چرا در مورد
روايات بيشتر دقت و تأمل نمي كنيد؟

نماز شب

 

قال الصادق (ع) : شـَرَفُ المومِنِ صـَلاتـُهُ بالـلـَیل:
شرافت مومن نماز شبی است که می خواند…

اين نماز داراي يازده ركعت است كه شامل پنج نماز دو ركعتي و يك نماز يك ركعتي ميباشد هر پنج نماز نخست دقيقاً مانند نماز صبح است فقط بايد بدانيم كه نماز شب مانند ديگر نماز هاي مستحبي نياز به قرائت اذان و اقامه ندارد.

چهار نماز اول از پنج نماز دو ركعتي به نيت نافله شب قرائت ميشود، يعنی ...

ادامه نوشته

كيفيت چيست؟

.

اگر كسي از شما بپرسد كيفيت چيست چه خواهيد گفت؟ شما ممكن است با توجه به موقعيتي كه داريد، جوابي بدهيد. مثلاً

اگر شما در يك رستوران باشيد، كيفيت از نظر شما ممكن است غذاي خوب ، سرويس بدون عيب و نقص ، لباس مناسب

خدمتكاران و چيزهايي از اين قبيل معني بدهد. و اگر در يك ساندويچ فروشي باشيد، ممكن است كيفيت را در غذاي

خوب ، محيط و لوازم تميز معني كنيد.

بدين ترتيب ملاحظه مي فرمائيد كه معني كيفيت نسبت به موقعيتها متفاوت است و نسبت به سليقه انسانها نيز فرق

مي كند. مثلاً در يك مهماني ممكن است يك نفر قهوه خوب را در غليظ بودن و شيرين بودن آن بداند و يك نفر ديگر در

داشتن شير زياد و شيرين نبودن آن. به علاوه ذائقه هاي متفاوت مردم مي تواند در تعريف كيفيت اثرگذار باشد. مثلاً يك

غذاي تند ماهي همراه با ميوه مخصوص استوايي (دوريان ) كه يك سنگاپوري به عنوان يك شام لذيذ تلقي م يكند،

ممكن است براي يك نفر فرانسوي غيرقابل تحمل باشد.

اين مثالها حقيقت مهمي را درباره كيفيت بيان م يكنند و آن اين كه : ”كيفيت توسط مشتري تعيين مي گردد نه توسط

توليدكننده يا ارائه كننده خدمات “. به عبارت روشنتر

كيفيت مجموع هاي از خصوصيات و مشخصات يك كالا يا خدمت است كه احتياجات و رضايت

مصرف كننده را تأمين مي كند.

استاندارد يعني چه؟

براي تعيين مشخصات محصول و نوع خدماتي كه ارائه مي دهيم و تعيين معياري براي پذيرش و يا رد آن ، از شاخصي

قراردادي استفاده مي كنيم كه آن را استاندارد مي گويند.

چيست ؟ ISO استاندارد 9000

استاندارد مديريت كيفيت است. اين استاندارد به عنوان زبان مشترك بين المللي ، ISO استاندارد بين المللي 9000

بر اين موضوع تأكيد دارد كه محصول يا خدمات با كيفيت فقط توسط يك سازمان با كيفيت كه همه برنامه ها، فعاليت

ها و امكانات آن با كيفيت (يعني تحت نظمي از قبل تعريف شده ) است قابل عرضه به مشتري خواهد بود.

در اين استاندارد بجاي اين كه فقط بر بازرسي فيزيكي محصول و كنترل خدمات ارائه شده اصرار شود ، دقت در انجام

كليه فعاليتهاي شركت در ارتباط با هم و در جهت جلب رضايت مشتري مد نظر قرار مي گيرد.

بر لزوم استفاده از نيروي انساني مطلع و متخصص تاكيد دارد، م يگويد هر كسي كه مسئوليت كاري ISO استاندارد 9000

را برعهده دارد، آن كار را به بهترين وجه ممكن انجام دهد. بدين ترتيب هر كس كه در مجموعه اي كار مي كند، به

عنوان بخشي از يك سيستم، بايد وظايف خود را به نحو احسن انجام داده و خود مسئول كيفيت محصول توليدي و يا

خدمات ارائه شده خود باشد.

چيست؟ ISO 9000- استاندارد 2000

منتشر شد. اين استاندارد در سال ISO اولين سري استانداردهاي ايزو 9000 در سال 1987 توسط سازمان بين المللي

1994 براي اولين بار تجديد نظر و در سال 2000 نيز ويرايش دوم آن با تغييرات اساسي درشكل و محتوامنتشر گرديد.

استاندارد ايزو 9000 ويرايش شده در سال 2000 است . ، ISO 9000- بنابراين استاندارد 2000

در استانداردهاي ويرايش 2000 سعي شده با استفاده از تجريبات گذشته، حتي الامكان از كاغذبازي! خودداري شود و بيشتر

به روح كيفيت و جاري شدن آن در تمامي فعاليتهاي سازمان توجه شود. بدين لحاظ فرآيندهاي سازمان مورد توجه بيشتر

اين استاندارد قرار گرفته است.

تفاوت استاندارد وسيستم چيست ؟

استاندارد يك الگوي از پيش تعيين شده است كه همه سازمانهايي كه از آن استفاده م يكنند تلاش دارند فعاليتهاي خود

را با نيازمنديهاي مشخص آن منطبق نمايند. اما سيستم تبلور انطباق خواسته هاي استاندارد با شرايط داخلي هر سازمان

است . در حقيقت اجراي استاندارد در هر سازمان به معني ايجاد سيستمي است كه بر اساس نيازمندي ها و خواسته هاي

استاندارد با توجه به شرايط خاص آن سازمان بنا نهاده شده است.

را صادر مي كند؟ ISO 9000- چه كسي گواهينامه 2000

بعد از طراحي و استقرار سيستم مديريت كيفي ت و آمادگي براي مميزي خارجي، سازمان از يك شركت گواهي دهنده معتبر

دعوت مي كند كه از سازمان بازديد و سيستم آن را مميزي كند. پس از اين مميزي ، اگر در سيستم (CB) بين المللي

كيفيت مشكل خاصي مشاهده نشو د، سيستم تاييد و از طرف شركت مذكور گواهينامه اي كه در سطح بين المللي اعتبار دارد

صادر خواهد شد . اين گواهينامه نشان مي دهد كه سازمان توانايي توليد و عرضه محصولات و ارائه خدمات با كيفيت را

بر اساس مشخصاتي كه ادعا مي كند ، دارد .

براي سازمان چه فايد هاي دارد؟ ISO 9001- دريافت گواهينامه 2000

• جلب رضايت مشتري و حفظ سهم بازار فعلي و دستيابي به بازارهاي جديد

• كاهش ضايعات و اتلاف و در نتيجه كم شدن قيمت تمام شده، صرفه جويي بيشتر در سازمان و بالا رفتن سود

• توسعه فرهنگ كيفيت و نظم در كار

• شناسايي مشكلات و ريش هيابي و رفع مشكلات با اقدام اصلاحي و پيشگيرانه

• برقراري ارتباط نزديك و متقابل بين توليدكننده و مشتري برون سازماني

• افزايش بهر هوري و بالا رفتن سود از طريق فروش بيشتر

• مشخص بودن فصل مشترك بين واحدها و وظايف آنها

• مستند بودن سوابق فعاليتهايي كه بر كيفيت موثرند و قابل دفاع بودن در هر مرجعي

چرا سازمانهاي ما از كيفيت استقبال چنداني نمي كنند ؟

بسياري از سازمانهايي كه از كيفيت حمايت نم يكنند، تصور روشني از كيفيت ندارند. ديويد نادلر يكي از انديشمندان

كيفيت اينها را “سازمانهاي ضدكيفيت“ مي نامد.

معمولاً در اين سازمانها مفروضات ذيل حاكم است :

• ما بهتر از مشتريان خود احتياجات آنها را م يشناسيم .

• مشتريان از كيفيت به عنوان يك عامل تصمي مگيري استفاده نمي كنند، آنها معمولاً تفاوتها را نمي توانند تشخيص

دهند.

• ايده اصلي سازمان ما هر چه بيشتر پول درآوردن اس ت.

• ارتقاء كيفيت محصولات و يا خدمات ما هزينه زيادي احتياج دارد كه قابل بازيافتن نيس ت.

• مديران و كارگران ما ضوابط روشني دارند، مديران فقط تصميم مي گيرند (نه عمل و يا اجرا) و كارگران آن را انجام

مي دهند (بدون فكر كرد ن)

• موفقيت يك سازمان در ابتكار و نوآوري بزرگ است نه در توسعه و بهبود مداوم فعاليت هاي فعلي

• انسان جايزالخطا است ، كامل بودن ممكن نيس ت.

• ارتقاء كيفيت در سطوح پايين انجام م يشود و آن چيزي است كه بالاي يها به ميان يها مي گويند و پاييني ها انجام

مي دهند.

• پيروزي را جشن بگيريد و از شكست دوري كنيد، ازاشتباه چيز زيادي نمي توان آموخت .__

 

كنترل كيفيت چيست؟

 

Top of Form

Bottom of Form

براي معرفي بازرسان فني ابتدا بايستي مقوله كنترل كيفيت (QC) و سپس تضمين كيفيت (QA) تشريح شود تا نقش بازرسان در امر كيفيت و اهميت حضور آنان در صنعت به روشني مشخص گردد. كورو ايشيكاوا در كتاب كنترل كيفيت فراگير شيوه ژاپني، كنترل كيفيت را چنين تعريف نموده است:

"كنترل كيفيت يعني توسعه، طراحي، توليد و ارائه خدمات به محصولات با كيفيت، اقتصادي و قابل استفاده اي كه باعث رضايت هميشگي مصرف كننده شود."

لذا اولين گام در كنترل كيفيت آگاهي از نيازهاي مصرف كنندگان است. سازندگان درگير كنترل كيفيت مي‌شوند تا محصولاتشان را با كيفيتي مطابق با الزامات مصرف‌كنندگان بسازند. چراكه تطبيق با استانداردهاي ملي (بين‌المللي) و يا مشخصه هاي فني به تنهايي كافي نيست. استانداردهاي ملي يا استانداردهاي بين المللي برقرار شده بوسيله سازمان جهاني استاندارد (ISO) يا كميسيون بين المللي الكتروتكنيك (IEC) استانداردهاي كاملي نبوده و كمبودها و نواقص زيادي در آنها وجود دارد و محصولي كه در چهارچوب آنها توليد شده باشد مصرف كنندگانش را راضي نخواهد ساخت.

بايستي توجه داشت كه نيازهاي مصرف‌كنندگان هر ساله تغيير مي كند. بطور كلي حتي وقتي استانداردها اصلاح مي‌گردند باز نمي توانند پا به پاي نيازهاي مصرف كننده حركت كنند.

استانداردهاي سيستم مديريت كيفيت همچون ايزو 9001 نيز بر پايه ارتقاي رضايت مشتري و مشتري مداري بنا شده اند و تاكيد فراواني در برآورده نمودن خواسته هاي مشتري بعنوان هدف سيستم مديريت كيفيت داشته اند.

بقول معروف مشتري پادشاه است و حق انتخاب محصول در هر حال با مشتريان است. اصطلاحاً به اينگونه سيستم ها بازارگرا مي گويند كه بر روش محصول گرا ترجيح داده مي شود.

البته كيفيت را نبايستي فقط كيفيت محصول تلقي نمود بلكه وقتي با ديد وسيع به اين موضوع نگاه كنيم كيفيت به معني كيفيت كار، كيفيت خدمات، كيفيت اطلاعات، كيفيت فرايند، كيفيت واحدها، كيفيت افراد (از جمله كارگران، مهندسان، مديران و مجريان)، كيفيت سيستم، كيفيت شركت، كيفيت اهداف و غيره مي باشد.

شركتهايي كه بر اصل «اول كيفيت» پافشاري مي كردند قادر شده اند كيفيت را بطور شگفت انگيزي ارتقاء بخشند. اين كار طي يك دوره معين باعث افزايش قابل توجه بهره وري و به تبع آن كاهش هزينه و افزايش فروش و سود گرديده است.

 

آموزش نرم افزارفتوشاپ

 

نرم افزار فتوشاپ چیست؟

نرم افزار فتوشاپ از دسته نرم افزارهایImaqe Editor می باشد به این معنا كه به كمك این نرم افزار می توان بر روی تصاویر ویرایش نمود و حتی تصاویری در درون این نرم افزار خلق نمود این نرم افزار كه توسط شركتAdobe ساخته شده است به كمك چند نرم افزار دیگر كه تحت همین نرم افزار كار می كنند می توانند برروی فیلم ها نیز ویرایش های را داشته باشند ولی اصل حوزه فعالیت فتوشاپ برروی تصاویر می باشد ما دراین آموزش ها قصد كردیم كه این آموزش ها را در دو سطح مبتدی برای دوستانی كه تا به حال با نرم افزار آشنایی نداشته اند و پیشرفته برای دوستانی كه با نرم افزار كاركرده ولی كامل با آن آشنا نیستن را ارائه نماییم امید است كه بعد از این آموزش ها شما را جزء آن دسته از كاربران حرفه ای این نرم افزار ببینیم و همچنین ما هم به هدف خود كه ترویج علم و مخصوصا علوم كامپیوتر می باشد رسیده باشیم.


نصب برنامه :

این برنامه مانند سایر نرم افزارها دارای مراحلی برای نصب می باشد كه به شرح زیر است:

CD نرم افزار را داخل درایو گذاشته و به داخلCD رفته گزینهSetup را بعد از گذراندن مراحل    ( تعیین محل نصب بر روی دیسك سخت و همچنین مراحل و صفحات بعد) به صفحه       می رسید كه از آن نمی توان گذر نمود چون از شما كد ورود نرم افزار را طلب می كند در اینجا شما به درایوCD رفته و فایل متن (Text) داخلCD نرم افزار را باز نموده و شماره سریال داخل را بلوكه كرده كپی نمایید به داخلSetup برگشته و در قسمتSerial namber ،Paste نمایید و مشخصات فردی خود را نیز وارد نمایید به این ترتیب گزینهNext روشن و فعال میگردد.حالا دكمهNext رازده و منتظر بمانید تا نرم افزار نصب گردد. بعد از نصب برنامه به منویStart رفته و از قسمتPrograms گزینهAdobe Photoshop را زده تا نرم افزار باز شود اینجا محیط نرم افزار فتوشاپ است.

كه متشكل از:

 

الباقی در ....

ادامه نوشته

شعر

 

خدا يا بشكن اين آئينه ها را
كه من از ديدن  آئينه سيرم
مرا روي خوشي از زندگي نيست
ولي از زنده ماندن نا گزيرم


از آن روزيكه دانستم سخن چيست
همه گفتند: اين دختر چه زشت است
كدامين مرد ، او را مي پسندد؟
دريغا دختري بي سرنوشت است

چو در آئينه بينم روي خود را
در آيد از درم، غم با سپاهي
مرا روز سياهي دادي ،اما
نبخشيدي به من چشم سياهي

به هر جا پا نهم ، از شومي بخت
نگاه دلنوازي سوي من نيست
از اين دلها كه بخشيدي به مردم
يكي در حلقه گيسوي من نيست

مرا دل هست ، اما دلبري نيست
تنم دادي ولي جانم ندادي
بمن حال پريشان دادي، اما
سر زلف پريشانم ندادي

به هر جا ماه رويان رخ نمودند
نبردم توشه اي جز شرمساري
خزيدم گوشه اي سر در گريبان
به درگاه تو ناليدم بزاري

چو رخ پوشم ز بزم خوب رويان
همه گويند : او مردم گريز است
نميدانند، زين درد گرانبار
فضاي سينه من ناله خيز است

به هر جا همگنانم حلقه بستند
نگينش دختر ي ناز آفرين بود
ز شرم روي نا زيبا در آن جمع
سر من لحظه ها بر آستين بود

چو مادر بيندم در خلوت غم
ز راه مهرباني مينوازد
ولي چشم غم آلوده اش گواهست
كه در اندوه دختر مي گدازد

ببام آفرينش جغد كورم
كه در ويرانه هم ، نا آشنايم
نه آهنگي مرا ،تا نغمه خوانم
نه روشن ديده اي ، تا پرگشايم

خدايا ! بشكن اين آئينه هارا
كه من از ديدن آئينه سيرم
مرا روي خوشي از زندگي نيست
ولي از زنده ماندن ناگزيرم

خداوندا !خطا گفتم ، ببخشاي
تو بر من سينه اي بي كينه دادي
مرا همراه روئي نا خوشايند
دلي روشنتر از آئينه دادي

مرا صورت پرستان خوار دارند
ولي سيرت پرستان ميستايند
به بزم پاكجانان چون نهم پاي
در دل را به رويم مي گشايند

ميان سيرت وصورت ،خدايا
دل زيبا به از رخسار زيباست
بپاس سيرت زيبا ، كريما
دلم بر زشتي صورت شكيباست...

 

چه كسي خواهد ديد ؟
مردنم را بي تو
گاه مي‌انديشم
خبر مرگ مرا با تو چه كس مي‌گويد ؟
آن زمان كه خبر مرگ مرا ميشنوي
روي خندان تو را كاشكي ميديدم
شانه بالا زدنت را بي قيد
و تكان دادن دستت كه مهم نيست زياد
و تكان دادن سر ...
چه كسي باور كرد ؟
جنگل جان مرا
آتش عشق تو خاكستر كرد ...

 

                                               

خدایا کفر می گویم
پریشانم چه می خواهی تو از جانم
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی
خداوندا اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی
غرورت را برای تکه ی  نانی به زیر پای نامردان بیندازی
و شب آهسته و خسته تهی دست و زبان بسته به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر می گویی نمی گویی؟!
خداوندا اگر در روز گرماخیز تابستان تنت بر سایه دیوار بگشایی
لبت بر کاسه مسی قیر اندود بگذاری
و قدری آنطرف تر عمارت های مرمرین بینی
و اعصابت برای سکه ای به این سو و به آن سو در روان باشد
زمین و آسمان را کفر می گویی نمیگویی؟!
خداوندا اگر روزی بشر گردی ز حال بندگانت با خبر گردی
پشیمان می شوی از قصه خلقت از این بود و از این بدعت
خداوندا تو مسئولی تو می دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است
چه رنجی می کشد آن کس که انسان است و از احساس سر شار است...

 

عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم
همان یک لحظه اول
که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان ،
جهان را با همه زیبائی و زشتی ،
به روی یکدگر ، ویرانه میکردم .
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم ،
که در همسایه ی صدها گرسنه ،
چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم ،
نخستین نعره ی مستانه راخاموش آندم ،
بر سر پیمانه می کردم .
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم
چو می دیدم یکی عریان و لرزان ،
دیگری پوشیده از صد جامه رنگین ،
زمین و آسمان را
واژگون مستانه می کردم .
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم ،
نه طاعت می پذیرفتم ،
نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز کرده ،
پاره پاره در کف زاهد نمایان ،
سبحه صد دانه میکردم .
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم ،
برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان
هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو،
آواره و دیوانه می کردم .
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم ،
به گِرد شمع سوزانِ دلِ عشاق سرگردان
سراپای وجود بی وفا معشوق را ،
پروانه میکردم .
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم ،
به عرش کبریائی ،
با همه صبر خدائی ،
تا که می دیدم عزیز نا بجائی ،
ناز بر یک ناروا گردیده خواری میفروشد
گردش این چرخ را
وارونه بی صبرانه می کردم .
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم ،
چو می دیدم مشوّش عارف و عامی ،
ز برق فتنه این علم عالم سوز مردم کش ،
به جز اندیشه عشق و وفا ، معدوم هر فکری
در این دنیای پر افسانه می کردم .
عجب صبری خدا دارد !
چرا من جای او باشم ؟
همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و تاب تماشای
تمام زشتكاريهاي این مخلوق را دارد .
وگرنه من به جای او چو بودم ،
یک نفس کی عادلانه سازشی
با جاهل و فرزانه می کردم .
عجب صبری خدا دارد !

 

 

ادامه نوشته

ماساژ دستها و پاها

اعضای بدن شما گيرنده‌های قابل لمسی در كف پاها دارند كه با ماساژ دادن اين نقاط، می‌توانيد از دردها و خستگی‌های آن اعضا بكاهيد . در زير ارگان‌های مربوط به هر كدام از پاهايتان را می‌بينيد ، قلب با پای چپ در ارتباط است

گروه اینترنتی قلب من

و اما دست

گروه اینترنتی قلب من

راه رفتن باعث تحريک شدن گيرنده‌های اعضای مختلف میشود و همواره آن‌ها را فعال نگه ميدارد ، پس راه برويد

****************************************

نازیسم


نازیسم به عنوان یک مفهوم تاریخی، نوعی نظام حکومتی دیکتاتوری سرمایه داری است. فاشیسم و نازیسم اشکال مختلف دیکتاتوری سرمایه مالی بزرگ است، (که در شرایط بحران حاد (اقتصادی) برای حفظ حکومت از به قدرت رسیدن کارگران در جامعه حاکم می‌شود)، برعلیه سایر بخش‌های سرمایه داری و دیگر بخش‌های جامعه نظیر کارگران. این واژه بعدها در مفهوم گسترده‌تری به کار رفت و به دیگر رژیم‌های دست راستی که دارای ویژگی‌های مشابهی بودند، اطلاق شد. نازیسم نوعی از اندیشه فاشیسم و دیکتاتوری سرمایه مالی می‌‌باشد.

این اصطلاح بارها در ارتباط با دیکتاتوری آلمان نازی از سال ۱۹۳۳ تا سال ۱۹۴۵ (رایش سوم) استفاده می‌گردد. این تفکر توسط حزب ملی کارگران سوسیالیست آلمان (ان اس دی‌ای پی یا حزب نازی) و به وسیله پیشوا آدولف هیتلر مطرح گردید. طرفداران نازیسم نظریه برتری "نژاد آریایی" و ملت آلمان را نسبت به سایر نژادها و ملل مطرح نمودند. نازیسم در آلمان امروزی غیر قانونی می‌‌باشد، گرچه بقایا و احیا کنندگان نازیسم مشهور به "نئو نازی" در آلمان و خارج از آن مشغول فعالیت می‌‌باشند

 

 

آنارشیسم

 

 

آنارشیسم در زبان سیاسی به معنای نظامی اجتماعی و سیاسی بدون دولت، یا به طور کلی جامعه‌ای فاقد هرگونه ساختار طبقاتی یا حکومتی است. آنارشیسم برخلاف باور عمومی، خواهان «هرج و مرج» و جامعه «بدون نظم» نیست، بلکه همکاری داوطلبانه را درست می‌داند که بهترین شکل آن ایجاد گروه‌های خودمختار است. طبق این عقیده، نظام اقتصادی نیز در جامعه‌ای آزاد و بدون اجبار ِ یک قدرت سازمان‌یافته بهتر خواهد شد و گروه‌های داوطلب می‌توانند بهتر از دولت‌های کنونی از پس وظایف آن برآیند. آنارشیست‌ها به طور کلی با حاکمیت هرگونه دولت مخالفند و دموکراسی را نیز استبداد اکثریت می‌دانند (که معایبش کمتر از استبداد سلطنتی است). آنارشیسم خود زیرنحله‌های پرشماری می‌دارد که جز در یکی دو اصل بنیادین شباهت چندانی با هم نمی‌دارند. این خود تا حدی خاسته از ماهیت آنارشیسم است که وجود خویشتن را در نفی و مخالفت می‌جوید. ماهیت آزاد و غیرمتمرکز آنارشیست‌ها در سازمان‌نیافتگی نسبی تشکیلات ایشان پیداست. ایشان ضمن التزام به اصول بنیادین آنارشیسم در تفسیر این اصول و به فعلیت درآوردن آنها اختلاف‌های اساسی توانند داشت. مهم‌ترین این اصل‌های بنیادین چنان که پیشتر گفته آمد نفی حکومت است. چون در نگریسته شود عصارهٔ تفکر آنارشیستی تأکید بر آزادی فرد است. این تأکید منجر به تقبیح و مخالفت با هر گونه اقتدار بیرونی (خاصه حکومت) که مانعی در رشد و تعالی آزاد فرد تلقی می‌شود، می‌گردد...

آنارشی مشتق از واژهٔ یونانی anarkos به معنای «بدون رئیس» و Anarchia به معنای «عدم حکومت» است. [۱]

از اندیشمندان برجستهٔ آنارشیست می‌توان از ویلیام گادوین، ماکس اشتیرنر، لئو تولستوی، پیر ژوزف پرودون، میخائیل باکونین، پطر کروپوتکین، الیزه رکلوز[۱] ، ماری بوخین ، اما گلدمن ، نوام چامسکی ، و اخیراً متفکران آزادی‌طلب و محافظه‌کاری با گرایش آنارشیستی مانند هانس هرمان هوپ و موری روثبارد نام برد.

آنارشیست‌ها در فلسفه «بگذار انجام دهند» (Laissez faire) با هم اشتراک نظر دارند اما در تئوری به دسته‌های آنارشیسم تحول‌خواه، آنارشیسم کمونیست، و آنارشیسم اندیویدوالیست تقسیم می‌شوند.

برای مثال پرودون یک آنارشیست اندیویدوالیست بود و آنارشیسم به شکل یک جنبش اجتماعی با کتاب «مالکیت چیست» او آغاز شد. پرودون با مالکیت مخالف نیست بلکه نحوه اکتساب و بهره‌برداری از آن را نیازمند اصلاح می‌داند.

آنارشیسم از نظر روش‌های اجرایی به دو دسته آنارشیسم انقلابی و آنارشیسم مسالمت‌جو تقسیم می‌شود. آنارشیست‌های رادیکال (انقلابی) طرفدار ترور، اعتصاب و برانداختن ناگهانی تشکیلات دولت هستند. در سده ۱۹ آنها سیاست‌مدارن و پادشاهان بسیاری را ترور کردند. آنارشیست‌های مسالمتجو مانند لئو تولستوی، طرفدار عدم خشونت هستند.

آنارشیسم نوین

صورت‌بندی مدرن نظریهٔ آنارشیسم با اثر ویلیام گادوین در سال ۱۷۹۳با نام تفحصی پیرامون عدالت سیاسی و تأثیرش بر شادمانی و فضیلت عام  آغاز شد. بسیاری چون پرودون باکونین، اشتیرنر، تاکر، تولستوی و کروپوتکین دنبالهٔ کار وی را گرفتندنظریه‌پردازان آنارشیسم معمولاً پیرو یکی از چهار شاخهٔ زیرند:

  • آنارشیسم کمونیست
  • آنارشیسم سندیکالیست (سندیکاگرا)
  • آنارشیسم اندیویدوالیست (فردگرا)
  • آنارشیسم دینی

 

آنارشیسم کمونیست

پطر کروپوتکین از شخصیت‌های محوری این نحله و واضع اصطلاح «کمونیسم آنارشیست» است. از نظر پیروان این نحله انسان موجودی به‌ذات اجتماعی‌است و سود اجتماع در ذات خود در تقابل با سود فرد نیست بل مکمل آن است. همنوایی میان انسان و اجتماع در سایهٔ نفی نهادهای اجتماعی اقتدارگر خاصّه دولت ممکن است.

آنارشیسم سندیکاگرا

آنارشیسم سندیکاگرا رستگاری را در نزاع اقتصادی و نه نزاع سیاسی طبقهٔ کارگر می‌جوید. پیروان آن با تشکیل اتحادیهٔ کارگری و سندیکاها قصد نزاع با ساختار قدرت می‌دارند. از نظر ایشان سرانجام با یکی انقلاب بنیادهای حکومت فعلی فرو می‌ریزد و نظم اقتصادی نوِ اجتماع بر پایهٔ سندیکاها شکل می‌گیرد. اکنون در برخی از کشورهای اروپایی و امریکای جنوبی به شکل جنبش وسیع توده‌ای درآمده است.

 آنارشیسم فردگرا

بنیاد نظری آنارشیسم فردگرا را در آثار ماکس اشتیرنر آلمانی و بنجامین تاکر آمریکایی پیدا توان کرد. اشتیرنر در کتاب شخص و دارایی‌اش  (چاپ نخست ۱۸۴۴) عقایدش را تشریح کرده‌است. به اعتقاد وی انسان حق دارد هر آنچه می‌خواهد انجام دهد. و هر چه آزادی وی را سلب کند نابود باید گردد. اشتیرنر نه تنها با قانون و مالکیت خصوصی سر مخالفت می‌دارد بلکه با مفاهیم خدا و کشور و خانواده و عشق هم بنای ناسازگاری می‌گذارد. منتها مخالفت وی با این مفاهیم به معنی فتوا به نابودی آنها نیست. بلکه از نظر وی انسان هر گاه بخواهد به این مفاهیم تن تواند دادن اگر باعث شادمانی‌اش شود ولی سرسپردگی به این مفاهیم وظیفهٔ شخص نیست. نظریات تاکر را با نام آنارشیسم فلسفی نیز می‌شناسند و آن را سهم آمریکاییان در تاریخ نظریهٔ آنارشیسم قلمداد می‌کنند. معمولاً میان آنارشیسم فلسفی یا آنارشیسم فردگرا و آنارشیسم کمونیست یا توده‌گرایی تقابل می‌افکنند. از جمله تفاوت‌هایی که بیان می‌دارند تشویق به خشونت در دومی بر خلاف اولی‌است. این تقابل‌افکنی مخالفانی هم می‌دارد. تاکر در نظریه‌پردازی‌های خویش از دارایی چیست؟ پرودون اثر پذیرفت. او با هرگونه اعمال قدرت از سوی دولت مخالف بود و آن را غیراخلاقی می‌دانست. تاکر و پیروانش با چهار انحصار اصلی‌ای که آبشخورشان وجود دولت می‌بود به مخالفت پرداختند: زمین، پول، دادوستد و حقوق پدیدآورندگان. نابودی این انحصارات را مایهٔ از میان رفتن فقر می‌دانستند. با قدرت‌گرفتن سندیکاها و سایر پیکره‌های اجتماعی در ایالات متحده آنارشیسم فردگرا افول کرد.

آنارشیسم دینی

تولستوی نظریه پرداز آنارشیسم دینی شناخته می‌شود گاه حساب آنارشیسم دینی را از دیگر زیرنحله‌های آنارشیسم جدا می‌کنند.

آنارشیسم در قیاس با دیگر نحله‌های سیاسی

آنارشیسم در اصول و یا نسخه‌پیچی‌ها با دیگر نحله‌های سیاسی نظیر لیبرالیسم و سوسیالیسم شباهت‌هایی می‌دارد.

آنارشیسم و لیبرالیسم

در آنارشیسم همچو لیبرالیسم بر آزادی (فردی و سیاسی)، شادمانی و کامیابی فرد تأکید می‌رود. در لیبرالیسم کلید نیل به مقصود دخالت حداقلی دولت در امور مردمان است. این دخالت تنها از روی ضرورت باید بودن و غرض از آن جلوگیری از اخلال در سیر طبیعی و رفتار «دست نامرئی»‌است. اما در آنارشیسم حکومت به‌یک‌بارگی نفی می‌شود و همین دخالت کمینه هم بر تافته نمی‌شود.

آنارشیسم و سوسیالیسم

رابطهٔ آنارشیسم و سوسیالیسم غامض‌تر از آنِ آنارشیسم و لیبرالیسم است تا آنجا که برخی نویسندگان منکر خویشاوندی میان این دو نحله شده‌اند. این امر برخاسته از آن است که در نگاه نخست در سوسیالیسم تکیه بر حقوق اجتماع در مقابل فرد است در حالی که در آنارشیسم سخن از حقوق فرد در مقابل اجتماع است. با این حال در نهایت به نظر می‌آید که نسخه‌پیچی‌های آنارشیست‌ها (خصوصاً نوع کمونیست) کم شباهت با نسخه‌پیچی‌های سوسیالیست‌ها نیست. آنارشیست‌ها چون سوسیالیست‌ها با مالکیت شخصی مخالف‌اند. هر دو برای ساختن جامعه‌ای می‌کوشند که در آن هر کس در حد توانایی‌های خویش در خوشبختی اجتماع بکوشد و تا آنجا که نیاز می‌دارد از خدمات اجتماع بهره‌مند شود.

منابع:

1.    داریوش آشوریفرهنگ سیاسی. چاپ چاپ پنجم، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۵۱، صص. ۳۰-۳۲. 

2.    D. Novak, "the Place of Anarchism in the History of Political Thought"

3.    An Enquiry concerning Political Justice and Its Influence on General Virtue and Happiness

4.    D. Novak, The Place of Anarchism in the History of Political Thought

5.    Anarcho-Communism

6.    Anarcho-Syndicalism

7.    Anarcho -Individualism

8.    D. Novak "The Place of Anarchism in the History of Political Thought"

9.    D. Novak "The Place of Anarchism in the History of Political Thought"

10.                      آشوری ۳۲-۳۳

11.                      S. Fanny Simon, "Anarchism and Anarcho-Syndicalism in South America"

12.                      Der Einzige und sein Eigentum

13.                      D. Novak "The Place of Anarchism in the History of Political Thought"

14.                      William O. Reichert, "Toward a New Understanding of Anarchism"

15.                      Victor S. Yarros, "Philosophical Anarchism: Its Rise, Decline" and Eclipse

16.                      D. Novak "The Place of Anarchism in the History of Political Thought"

17.                      D. Novak "The Place of Anarchism in the History of Political Thought"

آنارشیست

آنارشی مشتق از واژهٔ یونانی anarkos به معنای 'بدون رئیس' است. رویکرد عام آنارشیست‌ها تأکید بر این نکته‌است که می‌توان بدون ساختارهای مقیدکننده یا محدودیت زا زندگی نیکویی داشت. هر سازمان یا اخلاقیاتی که با آزادی انتخاب شیوهٔ زندگی در تعارض باشد باید مورد حمله، انتقاد و نفی قرار گیرد. پس مسئلهٔ مهم آنارشیست‌ها تعریف موانع و ساختارهای تصنعی و تمایز دادن آنها از ساختارهای طبیعی یا فعالیت‌های اختیاری است.

از اندیشمندان برجستهٔ آنارشیست می‌توان از ویلیام گادوین، ماکس استیرنر، لئو تولستوی، پیر ژوزف پرودون، میخائیل باکونین، پطر کروپوتکین و اخیراً متفکران آزادی طلب و محافظه کاری با گرایش آنارشیستی مانند هانس هرمان هوپ و موری روثبارد نام برد.

شاخه‌های مختلف آنارشیسم بر جنبه‌های مختلفی از جامعهٔ بی رهبر تأکید دارند: روایت‌های آرمانشهرگرا در پی برابری خواهی (egalitarianism) جهاشمولی هستند که در آن هرکس یک نفر به شمار آید و نه بیشتر، و لذا ارزش‌های هر شخص وزن و ارزشی برابر با ارزش‌های دیگران داشته باشد (آنارشیست‌های آرمانشهرگرا در قرن نوزدهم این ایده را در چند جامعهٔ کوچک آزمودند، جوامعی که همگی عمر کوتاهی داشتند.) اما آنارشیست‌هایی که همدلی بیشتری با انگارهٔ فردگرایی زمخت آمریکایی دارند یا کسانی که در پی زندگی ساکت و منزوی نزدیک به طبیعت هستند، مساوات گرایی را رد می‌کنند.

برای نمونه، ماکس استیرنر هر نوع محدودیت بر کنش افراد را نفی می‌کند، از جمله ساختارهای اجتماعی را که می‌توانند به طور خودجوش شکل گیرند – مثلاً اتوریتهٔ خانواده، پول، مؤسسات قانونی (مانند قوانین متعارفی)، و حقوق مالکیت مورد قبول او نیست. پرودون، از سوی دیگر، مدافع جامعه‌ای از همکاری شرکت‌های کوچک است. جنبش همکاری طلب اغلب مطلوب کسانی است که گرایش اجتماع گرا دارند اما از مدل بالقوه مستبد سوسیالیسم رویگردان اند. اندیشمندان لیبرالی حامی بازار آزاد هم گاهی راه حل‌های آنارشیستی را برای مسائل اقتصادی و سیاسی تجویز می‌کنند: این دسته اعتقاد دارند که سرشت دلبخواه و اختیاری نظام بازار، آن را اخلاقی و ابزار مؤثری برای توزیع منابع می‌سازد. به همین خاطر آنان دولت را به خاطر در اختیار گرفتن منابع (تأمین درمانی، آموزش و نیز پلیس و خدمات حفاظتی) سرزنش می‌کنند؛ به باور آنان کالاها و خدمات اجتماعی باید به طور خصوصی و از طریق بازار آزاد عرضه شوند.

گرایش سیاسی آنارشیست‌ها هر طور که باشد(اجتماع گرا باشند یا فردگرا)، مسئلهٔ فلسفی پیش رویشان این است که چگونه قرار است جامعهٔ آنارشیک را حفظ کرد. این مسئله شایان تدقیق است و باید ناهمسازی‌های احتمالی چنین جامعه‌ای را بررسی نمود. آنارشیست‌های تاریخ نگر معتقد اند که آنارشی حالت نهایی دولت است که انسان (ناگزیر) به آن می‌رسد – آنها با کلیّت نظریهٔ مارکس موافق اند. مطابق این نظریه تاریخ (و آینده) به دوره‌های قراردادی تقسیم می‌شود که ویژگی شان حرکت به سوی کمتر شدن اتوریته در زندگی (یعنی زوال تدریجی ساختارهای سرکوبگر یا تقسیم کنندهٔ جامعه‌است)، و این حرکت اجتناب ناپذیر است. آنارشیست‌های رادیکال ادعا می‌کنند که آینده را تنها با نبرد می‌توان از آن خود نمود، پس باید در برابر هرگونه تحمیل اتوریته بر کنش‌های فرد ایستادگی کرد – این مبارزه جویی شامل کنش فعالانهٔ آنارشیست‌ها برای خراب کردن، بی اثر کردن و امحای ابزارهای جبّاریت دولت نیز می‌شود؛ جناح مساوات گرای آنارشیسم فقط دولت را جبّار می‌داند اما کسانی که همدلی بیشتری با نقد اخلاقی سوسیالیسم به سرمایه داری دارند، بر سرشت سرکوبگر شرکت‌های چندملیتی و کاپیتالیسم جهانی تأکید دارند. در مورد شیوهٔ نفی اتوریته، برخی آنارشیست‌ها مسالمت آمیز عمل می‌کنند (و از اعتراض گاندی به حاکمیت بریتانیا بر هند سرمشق می‌گیرند)، بقیه توسل به خشونت را برای حفظ آزادی شان از جبر خارجی مباح می‌شمارند. برخی شاخه‌های آنارشیسم، همسو با لیبرال‌های مدرن و برخی سوسیالیست‌ها و محافظه کاران، جهان مادی و پیشرفت اقتصادی را یک ارزش ذاتی نمی‌دانند. آنارشیست‌هایی که مخالف پیشرفت اقتصادی (یا 'سرمایه داری جهانی') هستند اهداف دیگری را برای آرمانشهر سیاسی شان می‌جویند. یکی از این اهداف بسیار شبیه آخرین نظریهٔ سیاسی مطرح، یعنی محیط گرایی است

مطالب آموزنده

1- به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد... به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد... و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد باشد...



2 - هوس بازان کسی راکه زیبا می بینند دوست دارند... اما عاشقان کسی را که دوست دارند زیبا می بینند...



3- وقتی در زندگی به یک در بزرگ رسیدی نترس و نا امید نشو... چون اگه قرار بود در باز نشود جای آن دیوار می گذاشتند...



4- آنچه که هستی، هدیه خداوند است و آنچه که خواهی شد، هدیه تو به خداوند... پس بی نظیر باش. ..



5- شریف ترین دل ها دلی است که اندیشه آزار دیگران در آن نباشد...



6- بدبختی تنها در باغچه ای که خودت کاشته ای می روید...



7- وقتی زندگی برایت خیلی سخت شد به یاد بیاور که دریای آرام، ناخدای قهرمان نمی سازد. ..



8- هر اندیشه ی شایسته ای، به چهره انسان زیبائی می بخشد...



9- قابل اعتماد بودن ارزشمند تر از دوست داشتنی بودن است. ..




10- نگو: شب شده است. .. : بگو صبح در راه است 


با 4 كلاهبردار نابغه آشنا شوید

 همیشه دانشمندان یا هنرمندان نبوده‌اند كه با انجام كارهایی كه قبلاً كسی آن را انجام نداده و یا با خلق اثری كه مشابه آن وجود نداشته، به تاریخ پیوسته باشند. كلاهبرداران هم در تاریخ جایی برای خود دارند.. بوده‌اند كسانی كه در دنیا چیزهایی را جعل كرده‌اند كه عقل جن هم به آن نرسیده. مثل:

 

 1- ویكتور لوستیگ - Victor Lustig

سلطان كلاهبرداران تاریخ، مردی كه برج ایفل را فروخت، مسلط به پنج زبان زنده‌ دنیا، صاحب 45 اسم مستعار با سابقه بیش از 50 بار بازداشت آن هم فقط در كشور آمریكا، مردی كه می‌توانست زیرك‌ترین قربانیانش را نیز گول بزند، در سال 1890 در بوهمیا (كشور كنونی چك) در یك خانواده متوسط به دنیا آمد و در سال 1960 به آمریكا رفت.

سالی كه بازار سهام به شدت رشد می‌كرد و به نظر می‌رسید كه همه روز‌به‌روز پولدار‌تر می‌شوند و لوستیگ آنجا بود كه از این موضوع سود برد.

در سال 1925 و پس از انجام چندین فقره كلاهبرداری بی‌عیب ونقص و پرسود، ویكتور به فرانسه و شهر پاریس رفت و در آنجا شاهكار خود را اجرا كرد. فروختن برج ایفل!

ایده این كلاهبرداری بعد از خواندن یك مقاله كوچك در روزنامه به ذهن ویكتور رسید. در این مقاله آمده بود كه برج ایفل نیاز به تعمیر اساسی دارد و هزینه این كار برای دولت كمرشكن خواهد بود.

دینگ! زنگی در سر ویكتور صدا كرد و بلافاصله دست به كار شد. ابتدا اسناد و مداركی تهیه كرد كه در آنها خود را به عنوان معاون ریاست وزارت پست و تلگراف وقت جا زد و در نامه‌هایی با سربرگ‌های جعلی، شش تاجر آهن معروف را به جلسه‌ای دولتی و محرمانه در هتل كرئون (creon) كه محلی شناخته شده برای...

ادامه نوشته

ما هم...

یك دانشجو برای ادامه تحصیل و گرفتن دکترا همراه با خانواده اش عازم استرالیا شد. در آنجا پسر كوچکشان را در یک مدرسه استرالیایی ثبت نام کردند تا او هم ادامه تحصیلش را در سیستم آموزش این کشور تجربه کند.

روز اوّل كه پسر از مدرسه برگشت، پدر از او پرسيد: پسرم تعريف كن ببينم امروز در مدرسه چي ياد گرفتي؟

پسر جواب داد: امروز درباره خطرات سيگار كشيدن به ما گفتند، خانم معلّم برايمان يك كتاب قصّه خواند و يك كاردستي هم درست كرديم.

پدر پرسيد: رياضي و علوم نخوانديد؟ پسر گفت: نه

روز دوّم دوباره وقتي پسر از مدرسه برگشت پدر سؤال خودش را تكرار كرد. پسر جواب داد: امروز نصف روز را ورزش كرديم، ياد گرفتيم كه چطور اعتماد به نفسمان را از دست ندهيم، و زنگ آخر هم به كتابخانه رفتيم و به ما ياد دادند كه از كتاب هاي آنجا چطور استفاده كنيم.

بعد از چندين روز كه پسر مي رفت و مي آمد و تعريف مي كرد، پدر كم كم نگران شد چرا كه مي ديد در مدرسه پسرش وقت كمي در هفته صرف رياضي، فيزيك، علوم، و چيزهايي كه از نظر او درس درست و حسابي بودند مي شود. از آنجايي كه پدر نگران بود كه پسرش در اين دروس ضعيف رشد كند به پسرش گفت:

پسرم از اين به بعد دوشنبه ها مدرسه نرو تا در خانه خودم با تو رياضي و فيزيك كار كنم.

بنابراين پسر دوشنبه ها مدرسه نمي رفت. دوشنبه اوّل از مدرسه زنگ زدند كه چرا پسرتان نيامده. گفتند مريض است. دوشنبه دوّم هم زنگ زدند باز يك بهانه اي آوردند. بعد از مدّتي مدير مدرسه مشكوك شد و پدر را به مدرسه فراخواند تا با او صحبت كند.

وقتي پدر به مدرسه رفت باز سعي كرد بهانه بياورد امّا مدير زير بار نمي رفت. بالاخره به ناچار حقيقت ماجرا را تعريف كرد. گفت كه نگران پيشرفت تحصيلي پسرش بوده و از اين تعجّب مي كند كه چرا در مدارس استراليا اينقدر كم درس درست و حسابي مي خوانند.

مدير پس از شنيدن حرف هاي پدر كمي سكوت كرد و سپس جواب داد:



ما هم ۵۰ سال پيش مثل شما فكر مي كرديم.

فريدون مشيري

پشه ای در استکان آمد فرود
 
تا بنوشد آنچه واپس مانده بود
 
کودکی_از شیطنت_بازی کنان
 
بست با دستش دهان استکان
 
پشه دیگر طعمه اش را لب نزد
 
جست تا از دام کودک وارهد
 
خشک لب می گشت،حیران،راه جو
 
زیر و بالا، بسته هرسو، راه او
 
روزنی می جست در دیوار و در
 
تا به آزادگی رسد بار دگر
 
هرچه بر جهد و تکاپو می فزود
 
ادامه نوشته

از زرتـشت سئوال کردند


زندگی خود را بر چند اصل استوار کردی؟
فرمود:


1. دانستم کار مرا ديگری انجام نمی دهد، پس تلاش کردم.
2. دانستم که خدا مرا می بيند، پس حيا کردم.
3. دانستم رزق مرا ديگری نمی خورد، پس آرام شدم.
4. دانستم پايان کارم مرگ است، پس مهيا شدم.


تست استرس

اين تست در بيمارستان سنت مري انجام شد و نتيجه ي آن كاملاً دقيق است.

 

در عكس زير 2 دلفين كاملاً يكسان از آب بيرون پريده اند.

 بر اساس تحقيقات روانشناسان، با وجود اين كه اين دو دلفين كاملاً مشابه يكديگر هستند ولي افرادي كه داراي استرس باشند احتمالاً متوجه تفاوت هايي بين آن دو خواهند شد.

 هرچه تعداد تفاوت هايي كه فرد مشاهده مي كند بيشتر باشد نشان دهنده شدت استرسي است كه فرد تجربه مي كند.

  به عكس زير دقت كنيد و اگر بيش از 2 تفاوت بين اين دلفين ها مشاهده كرديد احتمالاً به يك مسافرت طولاني نياز داريد.

.

.

عکس در ادامه مطلب

ادامه نوشته

بدون شرح!

گروه اينترنتي درهم | www.darhami.com

گروه اينترنتي درهم | www.darhami.com

>>>>!!!!

 

خوب مگه مجبوری

 

گروه اينترنتي درهم | www.darhami.com

گروه اينترنتي درهم | www.darhami.com

 

ادامه نوشته

تقویت حافظه

حقیقت این است که قدرت حافظه تا حد زیادی بستگی به این دارد که از چه ابزارهایی برای حفظ کردن استفاده کنید و چقدر در استفاده از آنها مهارت داشته باشید. در اینجا ده روش برتر برای بهبود حافظه را فرا می گیرید. امیدوارم با مطالعه و به کارگیری آنها در سال جدید دیگر مشکل حافظه نداشته باشید.

 

۱- اطلاعات را خرد کنید: آیا شما یک شماره تلفن را یک جا حفظ می کنید؟ نه معمولا آن را به قطعات دو یا سه رقمی تبدیل می کنید و تکه تکه حفظش می کنید. مغز انسان اطلاعات را در قطعات کوچک بهتر به خاطر می سپارد. بنابراین با خرد کردن موارد بلند به اطلاعات کوچکتر راحت تر می توانید آنها را حفظ کنید.‬  
 
۲- کلمات را به هم ربط دهید: گاهی وقت ها حفظ کردن بعضی چیزها کار سختی است. من دوستی داشتم که فامیل اش «آرقند» بود. اما این اسم را نمی توانستم حفظ کنم. کافی است در ذهنتان کمی با آن بازی کنید. آرقند؟ قند؟ آب قند؟ آهان درست شد. با ربط دادن این اسم به یک کلمه آشنا آن را حفظ کردم.  
 
با پیدا کردن ارتباط بین موارد جدید و موارد قبلی آشنا در ذهنتان می توانید به راحتی آنها را به خاطر بسپارید. البته نیاز نیست که مثل من بلند فکر کنید. چون اگر دوستم بفهمد که اسمش را چگونه حفظ کرده ام...  
 
۳- ورزش کنید: همه می گویند که ورزش برای فلان و فلان و فلان چیز مفید است! حالا ما هم می گوییم که ورزش برای حافظه هم مفید است و قدرت حفظ کردن را بالا می برد. از پشت کامپیوتر بلند شوید و کمی هم فعالیت بدنی بکنید. قرار نیست قهرمان المپیک بشوید. هدف این است که فعالیت بدنی منظم داشته باشید

 
۴- از حافظه تصویری تان استفاده کنید: این یکی از قدرتمند ترین ابزارهای مغز است. تصور کردن یک تصویر یا صحنه روش موثری برای به خاطر سپردن است. بگویید که عینک تان را روی میز آشپزخانه گذاشته اید. حالا تصور کنید که عینک آن جا است و تمام غذاهای روی میز را خورده! دفعه بعد که می خواهید جای عینک را به یاد بیاورید مغز آن تصویر را در ذهن دارد.  
 
۵- تمرکز کنید: این مورد کاملا واضح است. شما نمی توانید وقتی که تلویزیون نگاه می کنید به خوبی مطالعه کنید و چیزی را حفظ کنید. در چنین حالتی مغز شما حالت فعال و پرسشگرانه خود را از دست می دهد و نباید روی حافظه تان حساب کنید. مشابه همین حالت وقتی که در حال کار با کامپیوتر هستید زیاد پیش می آید. اینکه همزمان کار کنید، مطالعه کنید، چت کنید و ... جلوی تمرکز را می گیرد و نباید انتظار عملکرد خوبی از مغز خودتان داشته باشید. بهترین حالت این است که هر زمان فقط یک کار را انجام بدهید و روی آن کاملا تمرکز کنید.  
 
۶- خواب مناسب: اگر می خواهید همیشه حافظه خوبی داشته باشید خواب را فراموش نکنید. کم خوابی می تواند به شدت از قدرت حافظه و تمرکز شما کم کند. ضمنا فراموش نکنید که خوابیدن در شب برای مغز نسبت به خواب در روز مفید تر است.  
 
۷- از کاخ های حافظه استفاده کنید: این یکی از بهترین روش های بهبود حافظه است. اگر می خواهید موارد متعددی را حفظ کنید کافی است که آنها را در یک مکان آشنا تصور کنید. و هر یک را در جایی قرار بدهید. بعد برای خودتان یک سفر ذهنی درست کنید و در این مکان در مسیری مشخص حرکت کنید. حال می توانید هر یک از این وسایل را در یک جای خاص ببینید.  
 
برای مثال شما هر روز صبح که از خانه خارج می شوید باید تعدادی وسایل را همراهتان بردارید. ( شامل دسته کلید تان - کیف - دفترچه یادداشت - حلقه - ساعت مچی - کارت بانک ) اما همیشه چیزی را فراموش می کنید. اشکالی ندارد کافی است برایشان یک سفر ذهنی در کاخ حافظه تان درست کنید. با هم امتحان می کنیم:  
 
سفر را از تخت خواب که بیدار می شوید شروع کنید. روی میز کنار تخت یک دفترچه بزرگ یادداشت را تصور کنید که آنجا قرار گرفته ( وقتی آن را بزرگ و کمی متفاوت و عجیب در تخیل خود بسازید با اغراق کردن به مغز کمک می کنید تا بهتر آن را به خاطر بسپارد.)  
 
سپس از اتاق خواب خارج شوید به آشپزخانه بروید. آنجا درست در کنار یخچال یک دستگاه خودپرداز بانک را تصور کنید که طبق معمول کار نمی کند! وقت اش است که کارت بانک را بردارید.  
 
ذهنتان را به اتاق بعدی خانه ببرید. آنجا روی میز ساعت مچی شما قرار گرفته. و کمی آن طرف تر روی شومینه حلقه است در حالی که به خاطر حرارت آتش کاملا سرخ شده است.  
 
در پایان در کنار چوب لباسی کنار درب خروجی خانه کیف را تصور کنید و آن را بردارید. این سفر ذهنی را چند بار با خودتان مرورکنید. بعد از این هر روز صبح تنها طی چند ثانیه به این سفر ذهنی میروید و دیگر هیچ وقت چیزی را فراموش نمی کنید. با این روش می توانید تا ده ها مورد را پشت سر هم و با نظم حفظ کنید. کاخ های حافظه انسان نامحدود هستند.  
 
۸- رژیم غذایی مناسب: اسیدهای چرب امگا ۳ یکی از مواد مهم برای بالا نگهداشتن کارایی شناختی مغز هستند. کجا یافت می شوند؟ در ماهی ها به خصوص ماهی های ساکن آب های سرد و در مغز دانه ها به خصوص گردو و روغن آن. مصرف ویتامین های گروه B و اسید فولیک هم مغز شما را خوشحال می کند. آنها را در سبزیجات و مرکبات پیدا خواهید کرد. در طرف دیگر کشیدن سیگار و مصرف بالای الکل برای حافظه خوب نیست.  
 
۹- آموخته هایتان را به دیگران یاد بدهید: تحقیقات نشان داده که یک روش خوب یادگیری این است که به دیگران آموزش بدهید! وقتی موضوعی را برای کسی توضیح می دهید این کار به دایمی شدن آن حافظه در مغزتان کمک می کند. بنابراین بخیل نباشید و همیشه به دیگران آموزش بدهید.  
 
۱۰- تکرار، تکرار، تکرار: وقتی یک شماره تلفن را به خاطر می سپارید یا یکی از همین روش های گفته شده را تمرین می کنید، نکته کلیدی تکرار کردن است. با تکرار مغز شما اطلاعات را برای همیشه در خودش نگه می دارد و در به یادآوری آنها هم مهارت پیدا می کند. تمرین این روش ها هم به شما کمک می کند که هر بار از آنها راحت تر و سریع تر استفاده کنید به گونه ای که پس از مدتی جز ابزارهای جدایی ناپذیر حافظه شما خواهند شد

 

خدا

این قفسه سینه که می بینی یه حکمتی داره .
خدا وقتی آدمو آفرید سینه اش قفسه نداشت
یه پوست نازک بود رو دلش .
یه روز آدم عاشق دریا شد .

گروه اينترنتي درهم | www.darhami.com

اونقدر که با تموم وجودش خواست تنها چیز با ارزشی که داره بده به دریا.
پوست سینه شو درید و قلبشو کند و انداخت تو دریا .
موجی اومد و نه دلی موند و نه آدمی .

گروه اينترنتي درهم | www.darhami.com

خدا … دل آدمو از دریا گرفت و دوباره گذاشت تو سینش .  

آدم دوباره آدم شد .
ولی امان از دست این آدم

گروه اينترنتي درهم | www.darhami.com

دو روز بعد آدم عاشق جنگل شد .

ادامه نوشته

راننده تاکسی


مانند مرغابیها که مدام وک وک می کنند، غرغر نکنید، به خود آیید و چون عقابها اوج گیرید


وقتی به نیویورک سفر کنید، جالب ترین بخش سفر هنگامی است که پس از خروج از فرودگاه، قصد گرفتن یک تاکسی را داشته باشید
 اگر یک تاکسی برای رسیدن به مقصد بیابید شانس به شما روی آورده است؛ اگر راننده ی تاکسی شهر را بشناسد و از نشانی شما سر در آورد با اقبال دیگری روبرو شده اید؛ اگر زبان راننده را بدانید و بتوانید با او سخن بگویید بخت یارتان است؛ و اگر راننده عصبانی نباشد، با حسن اتفاق دیگری مواجه هستید.
 خلاصه برای رسیدن به مقصد باید از موانع متعددی بگذرید ...
هاروی مک کیمی گوید:
روزی پس از خروج از فرودگاه، به انتظار تاکسی ایستاده بودم که راننده ای با پیراهن سفید و تمیز و پاپیون سیاه از اتومبیلش بیرون پرید، خود را به من رساند و پس از سلام و معرفی خود گفت:
لطفا چمدان خود را در صندوق عقب بگذارید...
سپس کارت کوچکی را به من داد و گفت لطفا به عبارتی که رسالت مرا تعریف می کند توجه کنید!
بر روی کارت نوشته شده بود:
در کوتاه ترین مدت، با کمترین هزینه، مطمئن ترین راه ممکن و در محیطی دوستانه شما را به مقصد می رسانم  !!!
بسیار شگفت زده شدم !!!
راننده در را گشود و من سوار اتومبیل بسیار آراسته ای شدم.
پس از آن که راننده پشت فرمان قرار گرفت، رو به من کرد و گفت:
 پیش از حرکت، قهوه میل دارید؟ در اینجا یک فلاسک قهوه معمولی و یک فلاسک قهوه رژیمی هست!
گفتم : نه، قهوه میل ندارم، اما با نوشابه موافقم.
راننده پرسید : در یخدان هم نوشابه دارم و هم آب میوه، کدام را میل دارید ؟!
و سپس با دادن مقداری آب میوه به من، حرکت کرد و گفت:
اگر میل به مطالعه دارید مجلات تایم، ورزش و تصویر و آمریکای امروز در اختیار شما است...
آنگاه، بار دیگر کارت کوچک دیگری در اختیارم گذاشت و گفت:
این فهرست ایستگاههای رادیویی است که می توانید از آنها استفاده کنید. ضمنا من می توانم درباره بناهای دیدنی و تاریخی و اخبار محلی شهر نیویورک اطلاعاتی به شما بدهم وگر نه می توانم سکوت کنم. در هر صورت من در خدمت شما هستم...
از او پرسیدم چند سال است که به این شیوه کار می کنی؟!
پاسخ داد: 2 سال
پرسیدمچند سال است که به این کار مشغولی؟
جواب دا د: 7 سال !
پرسیدم 5 سال اول را چگونه کار می کردی؟
گفت  : از همه چیز و همه کس،از اتوبوسها و تاکسیهای زیادی که همیشه راه را بند می آورند، و از دستمزدی که نوید زندگی بهتری را به همراه نداشت می نالیدم.
روزی در اتومبیلم نشسته بودم و به رادیو گوش می دادم که وین دایر شروع به سخنرانی کرد.
مضمون حرفش این بود که :
مانند مرغابیها که مدام وک وک می کنند، غرغر نکنید، به خود آیید و چون عقابها اوج گیرید.
پس از شنیدن آن گفتار رادیویی به پیرامون خود نگریستم و صحنه هایی را دیدم که تا آن زمان گویی چشمانم را بر آنها بسته بودم :
تاکسیهای کثیفی که رانندگانش مدام غرولند می کردند، هیچگاه شاد و سرخوش نبودند و با مسافرانشان برخورد مناسبی نداشتند.
سخنان وین دایر، بر من چنان تاثیری گذاشت که تصمیم گرفتم تجدید نظری کلی در دیدگاهها و باورهایم به وجود آورم
پرسیدم:چه تفاوتی در زندگی تو حاصل شد؟
گفت : سال اول، درآمدم دو برابر شد و سال گذشته به چهار برابر رسید!!!
نکته ای که مرا به تعجب واداشت این بود که در یکی دو سال گذشته، این داستان را حداقل با 30 راننده تاکسی در میان گذاشتم؛ اما فقط 2 نفر از آنها به شنیدن آن رغبت نشان دادند و از آن استقبال کردند..
بقیه چون مرغابیها، به انواع و اقسام عذر و بهانه ها متوسل شدند و به نحوی خود را متقاعد کردند که چنین شیوه ای را نمی توانند برگزینند ...
می خواهید گناه نابسامانیهای خود را به گردن این و آن بیندازید یا برخیزید و اختیار زندگی خود را به دست بگیرید؟

ازدواج

ازدواج مثل شهر محاصره شده است: کساني که داخل شهرند سعي دارند ازآن خارج و آنها که خارج هستند کوشش دارند که داخل شوند!

 فرانکلين

 

* زندگي زناشويي مثل تاتر است: مردم صحنه زيبا و آراسته آن را مي بينند درحالي که زن و شوهر با پشت صحنه درهم ريخته و پرماجراي آن سر و کار دارند.

 فرانسيس بيکن

 

 

* تا قبل از ازدواج فقط مرگ مي تواند دو عاشق دلداده را ازهم جدا کند اما بعد از ازدواج تقريبا هرچيزي مي تواند سبب جدايي آنان شود!

 سامرست موام

 

* ازدواج با يک زن مثل خريدن کالايي است که مدت ها مشتاقانه از پشت ويترين تماشايش کرده ايد اما وقتي به خانه مي رسيد از خريدنش پشيمان مي شويد..

 جين کر

 

* ازدواج براي کساني که تصور مي کنند صبح روز بعد از آن ، آدم ديگري مي شوند موضوعي نااميدکننده است.

 ساموئل راجرز

 

* مجردان بيشتر از متاهلين درباره زنان اطلاع دارند چون اگر نداشتند آنها هم ازدواج مي کردند!

 اچ.ال.منکن

 

*مرد با ازدواج روي گذشته اش خط مي کشد ولي زن بايد روي آينده خود خط بکشد.

 سينکلر لوييس

 

* قبل از ازدواج، مرد قبل از خواب به حرف هايي مي انديشد که شما گفته ايد اما بعد از ازدواج ، مرد قبل از اين که شما حرف بزنيد به خواب مي رود!

هلن رولان

 

 

* زنان با اين آرزو با مردان ازدواج مي کنند که مردان تغيير کنند... که نمي کنند. مردان با اين آرزو با زنان ازدواج مي کنند که زنان تغيير نکنند... که مي کنند!

 

* خيلي بامزه است: هنگامي که زنان از ازدواج خود داري مي کنند اسمش را مي گذاريم عشق به استقلال اجتماعي اما وقتي مردان از ازدواج خودداري مي کنند به آن مي گوييم ترس از مسووليت اجتماعي!

 وارن فارل

 

* اگر مي خواهي براي يک روز معذب باشي مهمان دعوت کن. اگر مي خواهي يک سال عذاب بکشي پرنده نگه دار واگر مي خواهي مادام العمر در عذاب باشي ازدواج کن!

" ضرب المثل چيني

طنز

نام خودرو

اشانتیون اهدایی

توضیحات

پژو GLX

یک عدد کپسول آتشنشانی

فقط برای تزئین خودرو!

سمند

یک عدد پنکه

جهت راحتی کولر خودرو!

پژو 206

یک گوی سنگی

جهت حفظ تعادل خودرو سر پیچ ها

سپند

یک جفت کفش

جهت همراهیه ماشین!

ویتارا

یک جفت کفش لژدار

این هدیه فقط به زیر 150 سانتی ها اهدا می شود!

ال 90

یک ال 90 دیگر!

...

و با معرفی پیکان

یک عدد سیبیل و شلوار دم پا گشاد!

جهت تجدید خاطرات!

سرخپوستان!!!!

 

مردان قبیله سرخ پوست درايالات متحده آمريكاي فعلي از رییس جدید می پرسن:
آیا زمستان سختی در پیش است؟
رییس جوان قبیله که هیچ تجربه ای در این زمینه نداشت، جواب میده «براي احتياط برید هیزم تهیه کنید» بعد میره به سازمان هواشناسی کشور زنگ میزنه: «آقا امسال زمستون سردی در پیشه؟

پاسخ: «اینطور به نظر میاد»، پس رییس به مردان قبیله دستور میده که بیشتر هیزم جمع کنند و برای اینکه مطمئن بشه یه بار دیگه به سازمان هواشناسی زنگ میزنه: «شما نظرقبلی تون رو تایید می کنید؟»
پاسخ: «صد در صد»، رییس به همه افراد قبیله دستور میده که تمام توانشون رو برای جمع آوری هیزم بیشتر صرف کنند.                                                                                                       بعد دوباره به سازمان هواشناسی زنگ میزنه: «آقا شما مطمئنید که امسال زمستان سردی در پیشه؟»
پاسخ: بگذار اینطوری بگم؛ سردترین زمستان در تاریخ معاصر!!!
رییس: از کجا می دونید؟
پاسخ : چون سرخ پوست ها دیوانه وار دارن هیزم جمع می کنن!!

>>>>>>>

خیلی وقتها ما خودمان مسبب وقایع اطرافمان هستیم
!

 

زوج تايلندي ركورد طولاني ترين بوسه را شكستند

 


زوج تايلندى بعد از بوسيدن يكديگر به مدت ۴۶ ساعت و ۲۴ دقيقه ركورد طولانى ترين بوسه جهان را شكستند

البته اين ركورد تا زمانى كه به تاييد موسسه ركورد جهانى گينس نرسد، اعتبار رسمى نخواهد داشت.اكاچاى و لاكسانا تيرانارات ، زن و شوهرى كه اين ركورد را شكستند، يكى از ۱۴ زوجى بودند كه در مسابقه طولانى ترين بوسه در بانكوک شركت كرده بودند.زوج برنده به عنوان جايزه يك حلقه با نگین الماس به ارزش ۵۰ هزار بات ( ۱۰۱۶ پوند ) و ۱۰۰ هزار بات (۲۰۳۲ پوند ) پول نقد دريافت كردند.اين زن و شوهر تايلندى روز يكشنبه ۶ صبح به وقت محلى بوسيدن هم را آغاز كردند و نام آنها در آستانه سپيده دم روز سه شنبه به عنوان برنده اعلام شد.داوطلبان شركت در اين مسابقه بايد يا زن و شوهر مى بودند و يا رابطه اى جدى با يكديگر مى داشتند و براى اثبات اين موضوع هم بايد سند ازدواج و يا نامه والدين خود را ارايه مى كردند




بر اساس مقررات مسابقه شركت كنندگان اجازه خوردن و آشاميدن و استفاده از دستشويى را داشتند، اما مشروط به آنكه از آغوش هم بيرون نيايند


بر اساس مقررات مسابقه، شركت كنندگان اجازه خوردن و آشاميدن و استفاده از دستشويى را داشتند، اما مشروط به آنكه از آغوش هم بيرون نيايند.نشستن و خوابيدن در طول مسابقه مجاز نبود و تنها نيم ساعت پس از شروع رقابت، يكى از زنهاى شركت كننده از حال رفت.سامپورن ناكسوترونگ، سازمان دهنده مسابقه گفت: "ما مى خواهيم نشان بدهيم كه عشق معنى دار و قدرتمند است."او افزود: "ايستادن و بوسيدن براى چنين مدت طولانى اى كار آسانى نيست. آنها واقعا باید به هم كمك كنند و از هم حمايت كنند."ركورد قبلى طولانى ترين بوسه جهان به يك زوج آلمانى تعلق دارد كه در سال ۲۰۰۹ بيش از ۳۲ ساعت به بوسيدن هم ادامه دادند

گروه اينترنتي درهم | www.darhami.com

 

ادامه نوشته

عکسهای چشم نواز

ادامه نوشته

مکاتب سیاسی

      

نام برخی مکاتب و معانی مختصری از آنها:

*آبسولوتیسم  Absolutisme

 حکومت مطلقه با قدرت نا محدود بر جامعه.

*اپیس کوپالیسم Episcopalisme

تفوق دادن به قدرت روحانی نسبت به قدرت جسمانی

                             

(باقی در ادامه مطلب)

ادامه نوشته

عمل ابلهانه

روزی لویی شانزدهم در محوطه ی کاخ خود مشغول قدم زدن بود که سربازی راکنار یک نیمکت در حال نگهبانی دید ؛از او پرسید تو برای چی اینجا قدم میزنی و از چی نگهبانی میدی؟
سرباز دستپاچه جواب داد قربان من را افسر گارد اینجا گذاشته و به من گفته خوب مراقب باشم!
لویی، افسر گارد را صدا زد و پرسید این سرباز چرا این جاست؟
افسر گفت قربان افسر قبلی نقشه ی قرار گرفتن سربازها سر پستها را به من داده من هم به همان روال کار را ادامه دادم!
مادر لویی که شاهد این صحنه بود او را صدازد وگفت من علت را میدانم، زمانی که تو سه سالت بود این نیمکت را رنگ زده بودند و پدرت به افسر گارد گفت نگهبانی را اینجا بگذارند تا تو روی نیمکت ننشینی و لباست رنگی نشود! و از آن روز 41 سال میگذرد و هنوز روزانه سربازی اینجا قدم میزند!

 

جزوه استاد نعمت اللهی

جزوه مشتری مداری - - استاد نعمت اللهی - -  روانشناسی

 

 

حق ندارم خودمرو, دست کم, بگیرم,100میلیارد سلول دارم.

 کلمه دست و پا داره,دست و پاشو نشکن.کلمه معنی داره لحنو ادا کن. 

حدس نزن , گوش بده , تماس بگیر ...

با مشتری بحث نکن , یه حرف رو تکرار نکن.

 عقل آدم اول به چشمش است وبعد به گوشش.

 نگاه نکن که مشتری چی چی میگه , ببین که احساسش چیه.

 

                دانلود کل جزوه

حیوانات در زبان انگلیسی

نام

معادل فارسی

نام

معادل فارسی

bull

گاو نر

fox

روباه

cow

گاو ماده

bear

خرس

calf

گوساله

polar bear

خرس قطبی

horse

اسب

koala bear

کوالا

mule

قاطر

panda

خرس پاندا

pony

اسب کوتاه

wolf

گرگ

donkey

الاغ

tiger

ببر

sheep

گوسفند

lion

شیر

lamb

بره

leopard

پلنگ

goat

بز

hyena

کفتار

kid

بزغاله

elephant

فیل

pig

خوک، گراز

zebra

گورخر

sow

ماده خوک بالغ

giraffe

زرافه

piglet

بچه خوک

buffalo

بوفالو

cat

گربه

camel

شتر

dog

سگ

raccoon

راکون

mouse

موش

skunk

راسو

bat

خفاش

beaver

سگ آبی

squirrel

سنجاب

boar

گراز نر

chipmunk

سنجاب راه راه

possum

صاریغ

rabbit

خرگوش

kangaroo

کانگورو

moose

گوزن شمالی

porcupine

جوجه تیغی

buck

گوزن نر، خرگوش نر

mole

موش کور

doe

گوزن‌ماده،خرگوش‌ماده

armadillo

گورکن

fawn

آهو بره

anteater

مورچه خوار

ram

قوچ، گوسفند نر

gorilla

گوریل

monkey

میمون

hippo

اسب آبی

ادامه نوشته

داستان کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی به نام آسانسور

داستانهای انگلیسی یکی از روشهای بسیار مفید و موفق برای آموزش زبان می باشد. داستان کوتاه انگلیسی با داشتن یک نکته ظریف همیشه جزو پر طرفدارترین متن های انگلیسی بوده است. این نکته ظریف می تواند یک نکته آموزشی ، طنز و … باشد. در مطالعه داستان های انگلیسی با ترجمه فارسی ابتدا سعی کنید بدون نگاه کردن به ترجمه فارسی با معلومات خود متن انگلیسی را ترجمه کنید ، سپس متن ترجمه شده خود را با ترجمه فارسی داستان مقایسه کنید.

The Elevator
 آسانسور
 
 An Amish boy and his father were in a mall. They were amazed by almost everything they saw, but especially by two shiny, silver walls that could move apart and then slide back together again.
 The boy asked, "What is this, Father?" The father (never having seen an elevator) responded, "Son, I have never seen anything like this in my life, I don't know what it is."

 

 While the boy and his father were watching with amazement, a fat, ugly old lady moved up to the moving walls and pressed a button. The walls opened, and the lady walked between them into a small room.
 The walls closed, and the boy and his father watched the small numbers above the walls light up sequentially.
 They continued to watch until it reached the last number, and then the numbers began to light in the reverse order.
 Finally the walls opened up again and a gorgeous 24-year-old blond stepped out.
 The father, not taking his eyes off the young woman, said quietly to his son, "Go get your mother.
 

ادامه نوشته

محدودیت ذهنی

 

حيوانات به سادگي به ما نشان مي دهند که چطور مي توان محدوديتهاي ذهني تحميل شده را پذيرفت . کک و فيل و دلفين مثالهاي خوبي هستند 

ککها حيوانات کوچک جالبي هستند آنها گاز مي گيرند و خيلي خوب مي پرند آنها به نسبت قدشان قهرمان پرش ارتفاع هستند.اگر يک کک را در ظرفي قرار دهيم از آن بيرون مي پرد . پس از مدتي روي ظرف را سرپوش مي گذاريم تا ببينيم چه اتفاقي رخ مي دهد . کک مي پرد و سرش به در ظرف مي خورد و با کمي سر درد پايين مي آيد . دوباره مي پرد و همان اتفاق مي افتد . اين کار مدتي تکرار مي شود . سر انجام در ظرف را بر مي داريم کک دوباره مي پرد ولي فقط تا همان ارتفاع سرپوش برداشته شده ، درست است که محدوديت فيزيکي رفع شده است ولي کک فکر مي کند اين محدوديت همچنان ادامه دارد .

فيلها را مي توان با محدوديت ذهني کنترل کرد . پاي فيلهاي سيرک را در مواقعي که نمايش نمي دهند مي بندند . بچه فيلها را با طنابهاي بلند و فيلهاي بزرگ را با طنابهاي کوتاه به نظر مي آيد که بايد بر عکس باشد زيرا فيلهاي پرقدرت به سادگي مي توانند ميخ طنابها را از زمين بيرون بکشند ولي اين کار را نمي کنند علت اين است که آنها  در بچگي طنابهاي بلند را کشيده اند و سعي کرده اند خود را خلاص کنند . سرانجام روزي تسليم شده دست از اين کار کشيده اند. از آن پس آنها تا انتهاي طناب مي روند و مي ايستند آنها اين محدوديت را پذيرفته اند

دکتر ادن رايل يک فيلم آموزشي در مورد محدوديتهاي تحميلي تهيه کرده است . نام اين فيلم “ مي توانيد بر خود غلبه کنيد  “ است در اين فيلم يک نوع دلفين در تانک بزرگي از آب قرار مي گيرد نوعي ماهي که غذاي مورد علاقه دلفين است نيز در تانک ريخته مي شود . دلفين به سرعت ماهيها را مي خورد . دلفين که گرسنه مي شود تعدادي ماهي ديگر داخل تانک قرار مي گيرند ولي اين بار در ظروف شيشه اي دلفين به سمت آنها مي آيد ولي هر بار پس از برخورد با محافظ شيشه اي به عقب رانده مي شود پس از مدتي دلفين از حمله دست مي کشد و وجود ماهيها را نديده مي گيرد . محافظ شيشه اي برداشته مي شود و ماهيها در داخل تانک به حرکت در مي آيند آيا مي دانيد چه اتفاقي مي افتد ؟ دلفين از گرسنگي مي ميرد غذاي مورد علاقه او در اطرافش فراوان است ولي محدوديتي که دلفين پذيرفته است او را از گرسنگي مي کشد .

ما دلفين نيستيم فيل و کک هم نيستيم ولي مي توانيم از اين آزمايشات درس بگيريم زيرا ما هم محدوديت هايي را مي پذيريم که واقعي نيستند به ما مي گويند يا ما به خود مي گوييم نمي توان فلان کار را انجام داد و اين براي ما يک واقعيت مي شود محدوديت ذهني به محدوديتي واقعي تبديل مي شود و به همان مستحکم. چه مقدار از آنچه ما واقعيت مي پنداريم واقعيت نيست بلکه پذيرش ماست.

کیک تولد

گروه اينترنتي درهم | www.darhami.com

گروه اينترنتي درهم | www.darhami.com

گروه اينترنتي درهم | www.darhami.com

گروه اينترنتي درهم | www.darhami.com

گروه اينترنتي درهم | www.darhami.com

گروه اينترنتي درهم | www.darhami.com

گروه اينترنتي درهم | www.darhami.com

گروه اينترنتي درهم | www.darhami.com

گروه اينترنتي درهم | www.darhami.com

گروه اينترنتي درهم | www.darhami.com

گروه اينترنتي درهم | www.darhami.com

گروه اينترنتي درهم | www.darhami.com

 

 

دانلود چند دیوان ادبی

گلستان سعدی

 

دیوان رودکی

 

دیوان خیام

علت خودکشی معلمان ریاضی

 






ادامه نوشته