در حلقه ی عاشقان خوشا رقصیدن
هرجا که نگاه می کنم خونین است
از خون پرنده ای گلی رنگین است
در ماتم گل پرنده می موید و گل
از داغ دل پرنده داغ آجین است
فانوس هزار شعله اما در باد
می سوزد و سرخوش است و چین واچین است
یعنی که به اشک و مویه خود گم نکنی
از عشــــق هر آنچه می رسد شیرین است
در آتش و خون پرنده پر خواهد زد
بر بام بلند خانه سر خواهد زد
امشب که دوباره ماه بالا آمد
می آید و باز پشت در خواهد زد
یک ساقه ی سبز در دلم خواهد کاشت
مهتـــاب بر آن شبنم تـر خواهد زد
صد جنگل صبح در هوا می شکفد
خورشیـــــد به شاخه ها شرر خواهد زد
سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی
مارا ز سر بریده می ترسانی
ما گر زسر بریده می ترسیدیم
در حلقه ی عاشقان نمی رقصیدیم
در محفل عاشقان خوشا رقصیدن
دامن ز بساط عافیت برچیدن
در دست، سر بریده ی خود بردن
در یک یک کوچهکوچه ها گردیدن ...
+ نوشته شده در ۱۳۸۰/۰۱/۰۵ ساعت 17:12 توسط استاد نصیری
|