فدرالیسم

فدرالیسم نظام سیاسی ویژه‌ای که به موجب آن:

  • در کنار یک حکومت مرکزی، چند حکومت‌ خودمختار و محلی دیگر هم وجود دارد که اقتدار و وظایف دولت، میان حکومت مرکزی و حکومت‌های محلی تقسیم می‌شود.
  • دولتهای محلی هر کدام بنا به موقعیت، از حاکمیت یا قسمتی از حاکمیت خود به نفع دیگری که قدرتمندتر است و یا به نفع دولت مرکزی، صرفنظر میکند و در عوض مورد حمایت آن دولت قرار میگیرد. البته روشهای خاصی برای حل اختلاف میان حکومت مرکزی و حکومت‌های محلی مقرر میگردد.
  • به بخش‌ها و حوزه‌های محلی کشور، حقوق و وظایف ویژه‌ای واگذار می‌گردد.
  • در این روش و جریان سیاسی اغلب دو فاکتور مورد نظر است:

1.        

1.       تمرکززدایی در کشور و به رسمیت شناختن خودمختاری و قدرتهای منطقه ای

2.       ایجاد و تقویت فدراسیونی بین کشورهای مختلف دارای حاکمیت ملی

منابع

  • کتاب اصطلاحات سیاسی، به کوشش عبدالرحمان میاح
  • فرهنگ تفسیری ایسم ها/محمد حاجی زاده.-تهران: جامه دران، 1384.

 

سوسیالیست

 

 

عنوان سوسیالیست به طور کلی به گروهها و افرادی اطلاق می شود که به نحوی معتقد به تقدم جامعه بر فرد هستند و نظارت عمومی را در امر تولید و توزیع ضروری می‌شناسند.
سوسیالیسم درمعنای وسیع خود که نوعی اعتقاد به عدالت اجتماعی و ضرورت نظارت و کنترل جامعه در امر اقتصاد و مالکیت می‌باشد، ریشه تاریخی آن به قرن‌ها قبل از میلاد می‌رسد. اما در معنای جدید آن، اول بار در سال1827 به طرفداران رابرت آون (Robert Owen) اطلاق گردید و در سال 1832 در ارگان رسمی سن سیمون Saint simon به نظریات سن سیمون اطلاق شد.

با ظهور مارکسیسم در نیمه قرن نوزده انتشار «مانیفست کمونیست» تحول مهمی در نظریات سوسیالیستی پدید آمد.

مارکس و انگلس تمام سوسیالیستهای قبل از خود را یکباره خیالپرور و سوسیالیستهای تخیلی نامیدند و در مانیفست کمونیست نیز جز سیوسیالیسم مارکسیستی را که نام «سوسیالیسم علمی» بر آن نهادند، همه نظریه‌های دیگر سوسیالیستی را سخت مورد انتقاد و تخطئه قرار دادند.
در زمان حیات مارکس و انگلس، عنوان سوسیالیست به همه طرفداران نظریه سوسیالیسم اعم از مارکسیستی و غیر آن اطلاق می شد اما در بین‌الملل دوم بعد از درگذشت انگلس، اختلاف نظرهایی میان سیوسیالیستها در گرفت.

این اختلاف منجر به این شد که آنهایی که خود را مارکسیست ارتدکس و انقلابی حاد می دانستند به تدریج از استعمال عنوان سوسیالیست و سوسیال دموکرات در مورد خود پرهیز کردند و به جای آن عنوان کمونیست را به خود اختصاص دادند. بدین ترتیب جبهه سوسیالیسم به دو گروه سوسیال دمکرات و کمونیست تقسیم شد.

این تقسیم بعد از پیروزی انقلاب اکتبر شوروی به رهبری لنین و تلاش انترناسیونال دوم به شکل نهایی و کامل خود در آمد، به طوری که از آن زمان به بعد استعمال عنوان سوسیالیست برای کمونیستها (مارکسیستهای ارتدکس) به کلی منسوخ شد.

سوسیالیسم در شکل جدید آن در واقع عکس‌العملی در مقابل انقلاب صنعتی بود که جامعه را به دو قطب متخاصم تبدیل کرده بود. این عکس العمل در تمام اشکال خود به صورت عصیانی بر علیه‌ اندیویدوآلیسم و مظاهر سیاسی و اجتماعی و اقتصادی آن در قلب لیبرالیسم غربی به وجود آمد.


در مقابل فردگرایان و لیبرالها که تأمین منافع فردی از خود به خود منتهی به تامین مصالح اجتماعی می‌دانستند و وظیفه دولت را در حمایت و حراست از مالکیت خصوصی افراد خلاصه می‌کردند، سوسیالیستها بر مالکیت عمومی ابزار تولید و سرمایه و منابع تولید تاکید داشتند و نظارت جامعه را بر کلیه ابعاد اقتصاد لازم می‌شمردند.

البته نحوه اعمال نظارت جامعه و حدود مالکیت عمومی برافراد و منابع تولید، اشکال گوناگون سوسیالیسم را به وجود آورده است.

 

لیبرالیسم

 

 

اصطلاح لیبرالیسم برگرفته از ریشه لاتینی Libre به معنای آزادی است.

تعریف کلی

لیبرالیسم به آرایه وسیعی از ایده‌ها و تئوری‌های مرتبط دولت اطلاق می‌شود که آزادی شخصی را مهم‌ترین هدف سیاسی می‌داند. لیبرالیسم مدرن در عصر روشنفکری ریشه دارد. به صورت کلی، لیبرالیسم بر حقوق افراد و برابری فرصت تأکید دارد. شاخه‌های مختلف لیبرالیسم ممکن است سیاست‌های متفاوتی را پیشنهاد کنند، اما همه آنها به صورت عمومی توسط چند قاعده متحد هستند، شامل توسعه آزادی اندیشه و آزادی بیان، محدود کردن قدرت دولت‌ها، نقش قانون، تبادل آزاد ایده‌ها، اقتصاد بازاری یا اقتصاد مختلط و یک سیستم شفاف دولتی. همه لیبرال‌ها -همینطور بعضی از هواداران ایدئولوژی‌های سیاسی دیگر - از چند فرم مختلف دولت که به آن لیبرال دموکراسی اطلاق می‌شود، با انتخابات آزاد و عادلانه و حقوق یکسان همه شهروندان توسط قانون، حمایت می‌کنند.

لیبرالیسم از سویی به یک جریان سیاسی بورژوازی اطلاق می‌شد که در عصر مترقی بودن آن یعنی در زمانی که سرمایه‌داری صنعتی علیه اشرافیت فئودالی مبارزه می‌کرد و درصدد گرفتن قدرت بود، به وجود آمد و رشد کرد . لیبرال‌ها در آن زمان بیانگر منافع و مدافع طبقه‌ای در حال رشد و بالنده بودند. آزادی از قید و بندهای اقتصادی و اجتماعی دوران فئودالیسم را طلب می‌کردند، می‌خواستند که قدرت مطلقه سلطنت محدود شود، در مجلس عناصر لیبرال راه یابند و حق رأی آزاد و سایر حقوق سیاسی در محدوده خاص آن دوران و به مفهوم بورژوایی آن به رسمیت شناخته شود. در قاموس مارکسیستی، مفهوم سیاسی لیبرالیسم به یک روش لاقیدانه و درویش مسلکانه در داخل حزب طبقه کارگر نسبت به دشمن طبقاتی اطلاق می‌شود . در این مفهوم لیبرالیسم به معنای آشتی طلبی غیر اصولی به ضرر اساس اندیشه‌های ”مارکسیسم – لنینیسم“، نرمش بجا در مقابل خطا و نادیده گرفتن نقض اصول به علل مشخصی به کار می‌رود. لیبرالیسم در این مفهوم از نمودهای فرصت‌طلبی و فردگرایی است .

لیبرالیسم و اقتصاد

لیبرالیسم در زمینه اندیشه‌های اقتصادی، به معنای مقاومت در برابر تسلط دولت بر حیات اقتصادی در برابر هر نوع انحصار و مداخله دولت در تولید و توزیع ثروت است.

لیبرالیسم و مذهب

لیبرالیسم مذهبی به معنای اعتقاد به حق هر کس در انتخاب راه پرستش خداوند یا بی ایمانی است .

منابع

ویکی‌پدیا به زبان انگلیسی

وب‌گاه سبزینه مطلب از «فرهنگ سیاسی، نوشته غلامرضا بابایی»

چگونه خبر بد را اطلاع دهیم؟

 

مردی جوان در راهروی بیمارستان ایستاده، نگران و مضطرب. در انتهای کادر در بزرگی دیده می شود با تابلوی "اتاق عمل".

چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح – با لباس سبز رنگ – از آن خارج می شود. مرد نفسش را در سینه حبس می کند. دکتر به سمت او می رود. مرد با چهره ای آشفته به او نگاه می کند...

دکتر: واقعاً متاسفم، ما تمام تلاش خودمون رو کردیم تا همسرتون رو نجات بدیم. اما به علت شدت ضربه نخاع قطع شده و همسرتون برای همیشه فلج شده. ما ناچار شدیم هر دو پا رو قطع کنیم، چشم چپ رو هم تخلیه کردیم... باید تا آخر عمر ازش پرستاری کنی، با لوله مخصوص بهش غذا بدی، روی تخت جابجاش کنی، حمومش کنی، زیرش رو تمیز کنی و باهاش صحبت کنی... اون حتی نمی تونه حرف بزنه، چون حنجره اش آسیب دیده...

با شنیدن صحبت های دکتر به تدریج بدن مرد شل می شود، به دیوار تکیه می دهد. سرش گیج می رود و چشمانش سیاهی می رود.

با دیدن این عکس العمل، دکتر لبخندی می زند و دستش را روی شانه مرد می گذارد و می گوید:

هه هه! شوخی کردم..نگران نباش..زنت همون اولش مُرد.

انواع سازمانها و ويژگي هاي آنها



سازمانهای بوفالویی:

 -کارکنان به یک رهبر پای بندو وفادارند وهمه پیرو و تابعند.

 -کارکنان درست همان کاری را می کنند که به آنها دستور داده شده است.

 -کارکنان هرگز سوال نمی کنند و تنها پیروی می کنند.

 -کارکنان منتظر دستور می شوند و تا دستور نرسد هیچ کاری نمی کنند و هیچ جا نمی روند.

 -هیچ کس جای دیگری را پر نمی کند جلو نمی افتد و مسئولیت نمی پذیرد.

سازمان های بوفالویی با ایستادن در اطراف و منتظر فرمان رئیس ماندن قادر به ادامه حیات نخواهند بود و در فهرست سازمانهای فراموش شده قرار خواهند گرفت.

سازمان هاي غازي:

- هر فرد در این سازمان به همراه سایر افراد احساس مسئولیت می کند.

- هر فرد تنها پیروی محض نمی کند و وضع خود را در سازمان می سنجد و به تصمیمی که باید بگیرد فکر میکند.

- افراد  مسیر و هدف را می شناسد.

- رهبری و جلو دار بودن نوبتی است.

- افراد تمایل به پذیرش مسئولیت و رهبری دارد.

- افراد در طول فعالیت مراقب هم هستند.

حال این سوال پیش می آید که آیا اكثر سازمانها چنین هستند؟
آیا در اکثر در سازمانها کارکنان می دانند کل سازمان به کجا می رود؟
آیا در سازمان هر فردی مشتاق است گام پیش نهاده ومسئولیت را بپذیرد؟
آیا افراد در سازمان نسبت به یکدیگر احساس مسئولیت می کنند؟
واقعیت این است که بیشتر سازمانها همانند افراد بیگانه ای هستند که هر یک سعی دارند به شکل بدی اهداف شخصی خود را محقق سازند.حقیقت این است که بیشتر سازمانها برای نبردی که صد سال پیش پایان یافته طراحی شده اند ودر زمینه تشکیلات و سازماندهی هنوز هم به اندازه غازها هوشیار نیستیم.

لذا بهتر است به جای گله ای از بوفالوهای وابسته دسته ای از غازها را داشته باشیم و برای تغییر در سازمان قبل از هر چیز من باید تغییر کند. بیش از هر چیز مسئله به من و تغییر من مربوط است و بزرگترین مانع در مسیر تغییر دیگران نیستند بلکه من هستم.
چالش اصلی این است که بیاموزیم چگونه بوفالوهای خود را به پرواز در آوریم .اما چگونه ؟ما باید بیاموزیم که کارکنان باید مدیریت بکنند .مدیر متفاوتی باشیم و این سخت ترین ماموریتی است که هر مدیر می تواند تصور کند.چون تغییر دادن خطوط بر روی کاغذ و دستور دادن به فرد دیگری برای تغییر سهل و آسان است اما تغییر در عمل بسیار دشوار است.

سازمانهای ادهوکراتیک :

سازمانهای موقت ومنعطف دارای ساختار موقت به اقتضای موقت هستندکه برای توصیف نوع جدید سازمان به کار رفته است.مینتزبرگ آن را ساختاری بسیار ارگانیک با درجه رسمیت کم در رفتارها تقسیم کار افقی وسیع و مبتنی بر آموزش رسمی گرایش به گروهبندی متخصصان در واحد های تخصصی خود توصیف کرده و معتقد است که میان همه اشکال یا ترکیبهای سازمانی سازمان موقت و منعطف کمترین ارزش را برای اصول مدیریت بویژه وحدت فرماندهی قایل است.

بزرگترین پیش بینی از نظر آلوین تافلر جایگزین شدن مشتری به جای مدیر در تغییرات سازمانی است.لذا در مورد سازمان های ویژه یا ادهوکراتیک طبقه بندی زیر را انجام میدهد:

 

1) سازمانهای ضرباتی:سازمانی است که با ریتمی منظم منبسط و منقبض می شود. مثال خوب آن اداره آمار است که هر ده سال یکبار متورم میشود و حجمی عظیم پیدا میکند سپس کوچک می شود و برای ده سال بعد برنامه ریزی میکند و بار دیگر از نو متورم می شود . این سازمانها بر اساس کمیت و تعداد کارکنان به راحتی انقباض و انبساط پیدا می کنند و کاهش و افزایش کارکنان مطابق ضرورت اهداف سازمان و استفاده از نیروی کار است.

2) سازمانهای تک ضرباتی:مانند گروههای فیلم برداری که پس از اتمام پروژه پراکنده می شوند و با ضربانی بوجود می آیند و با ضربان بعدی از بین میروند.

 

۳) سازمان دو چهره:شکل دیگری از سازمانها است که که احتمالا در بسیاری از بنگاههای انعطاف پذیر جای خود را باز خواهد کرد واحد کاملا دو چهره ای است که دارای دو نوع خدمات هستند که در یک موقعیت از زمان یک نوع چهره و در موقعیت دیگر مخالف آن رفتار  را دارند.

4) سازمان شطرنجی: در این سازمان قرار بر این است که هر گروهی که در مقام اول قرار می گیرداعضا گروه مخالف را در مناصب دوم قرار دهد.

 

5) سازمان کمیسری:خواهان نظارت بر سازمان های اجرایی هستند .در راس هر واحد نظامی یک مقام سیاسی هم هست و دو کانال اطلاعاتی برای توضیع اطلاعات وجود دارد.یک کانال به حزب و یک کانال به مجلس و دولت.

6) سازمان فئودالی:یک زیر دست خیلی نیازمند به ارتباط با مقام بالادست خود دارد و بالادست هم به ارتباط با پایین دست نیاز دارد.یعنی یک نفر در بالا و پایین آنقدر به هم وابسته هستند که نمی توانند بدون هم باشند.

 

7) سازمان موش خرمایی:در این سازمان هدف و منابع را به افراد می گویند و آزادی عمل فراوان نیز می دهند تا کارکنان با استفاده از دانایی و دست زدن به ابتکار و نو آوری دستشان باز باشد.


8) سازمان تیمی خود انگیخته:یعنی افرادی که بدون اینکه سازمان برای آنها تعیین تکلیف کرده یا ماموریتی داده باشد خودسرانه با استفاده از سیستمهای اطلاعاتی با مرکز اطلاعاتی جهان پیرامون موضوعی خاص تماس می گیرند و دستاوردهای خود را به شکل طرح یا نقشه ای در اختیار سازمان قرار می دهند.

 

چهار پند

 

زاهدی گوید: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد .

اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد . او گفت ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود!

دوم مستی دیدم که افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی . گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟

سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا اورده ای ؟ کودک چراغ را فوت کرد و آن را خاموش ساخت و گفت: تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟

چهارم زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت میکرد . گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن . گفت من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست، تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟

سلسله پیشدادیان

 

هوشنگ ( هئوشینگه پرذات   Haoshyangha – Parazata)

                خجسته سیامک یکی پور داشت                       که نزد نیا جاه دستور داشت

                گرانمایه را نام هوشنگ بود                       تو گفتی همه هوش و فرهنگ بود

     بر طبق روایات شاهنامه، هوشنگ دومین شاه ایران زمین است. ولی با مطالعه ی بیت ها می توان از هوشنگ و کارهای او شناخت بهتری به دست آورد. بنابر یک روایت، هوشنگ پسر کیومرث و بروایتی دیگر، فرزند سیامک پسر بزرگ کیومرث است که در جنگ با دیوان کشته شد.

                    سیامک به دست فروزان دیو                       تبه گشته و ماند انجمن بی خدیو

     بنابر نوشته ی بیت پنجم، هوشنگ بر بلندی کوه هرا (هرا برزئیتی Hera Berezaiti) برای ایزد بانو اردویسور آناهیتا (ایزد پاک و با عصمت) قربانی کرده و از خدا چنین می خواهد: "کامیابی به من ده ای نیک، ای تواناترین  اردویسور ناهید (ایزد پاک و با عصمت)، که من بر همه ممالک بزرگ ترین شهریار گردم".

     در بند بیست و یکم بیت پنجم، هوشنگ با لقب پرذات (Parazata = نخستین قانونگذار) معرفی شده است، لقبی که اغلب با اسمش همراه است. به قول کریستن سن، نام اصلی و نخستین اسم هوشنگ، پرذات بوده و هوشنگ بعدها بعنوان نام ثانوی بر او اطلاق شده است.

     در بیت پنجم، هوشنگ نخستین کسی است که از او یاد می شود و نام جمشید پس از وی می آید. در بیت های 5، 9، 15، 17 و 19 از هوشنگ بعنوان شاه سخن می رود.

     هوشنگ به اتفاق پدربزرگ خود، کیومرث به خونخواهی سیامک بر دیوان حمله می برد و قاتل پدر را از پای     در می آورد.

                بیازید هوشنگ چون شیر چنگ                               جهان کرد بر دیو نستوه تنگ

و هم اوست که می گوید:

                که بر هفت کشور منم پادشا                                       بهر جای پیروز و فرمانروا

     هوشنگ پدید آورنده ی آهن است و جنگ افزار و کارافزار در زمان او ساخته شد. اوست که بر هدایت آب و استفاده از آن و کاریز کنی آگاهی یافت و با رواج آن، باعث پیشرفتهایی در کشاورزی گردید. مهم تر از همه آنکه پیدایش آتش در ایران باستان به او منسوب است. هم چنین اهلی کردن بسیاری از جانوران، بکار گماشتن آنها، استفاده از پوست جانوران خوش پوست و درست کردن چرم به دست او انجام پذیرفت.

 

                    کز آباد کردن جهان شاد کرد                              جهانی به نیکی ازو یاد کرد

                    چو بشناخت آهنگری پیشه کرد                           از آهنگری ازو تیشه کرد...

                    به جوی و به رود آب ها راه کرد                          به فرخندگی رنج کوتاه کرد

                    چراگاه مردم بدان بر فزود                            پراگند پس تخم و کشت و درود

                    بدین گونه از چرم پویندگان                                 بپوشید بالای گویندگان

     مرکز فرمانروایی هوشنگ شهر "استخر" بوده و مردم وی و برادرش ویکرت را پیامبر می دانسته اند.

     در مجمل التواریخ درباره ی هوشنگ چنین آمده است:

     "اول نام پیشداد بر هوشنگ افتاد، از برای آنکه نخست او دادگری بین مردم نمود و او "شهنج" نیز خوانندش، او شهنج بن سیامک بن کیومرث و بروایتی گویند پسر مهلائیل بود و نبیره ی آدم. پادشاهی هوشنگ چهل سال و کارهایش کندن کاریزها و باب کردن خانه سازی و شهر سازی و آوردن علم نجوم است. بنای دافعان و استخر به وی منسوب است"

     طبری مدت سلطنت وی را پانصد سال آورده است ولی اکثر مورخان سلطنت او را چهل سال و عمرش را پانصد سال می دانند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع: تاریخ ده هزار ساله ی ایران – عبدالعظیم رضایی

         شاهنامه ی فردوسی

         تاریخ بلعمی

         مجمل التواریخ

 

سلسله ی پیشدادیان

 

 

کیومرث (Gaye – Mare tan)

     دربین روایاتی که در ایران باستان پیرامون افسانه آفرینش، نخستین بشر و اولین شاه نقل شده، روایت های مربوط به کیومرث از اهمیت بسیاری برخوردار است.

     در اوستا چندین بار از کیومرث یاد شده و از او به عنوان اولین پادشاه در جهان و نیز نخستین بشر نام رفته است؛ چنانکه آخرین مزد بشر و موعود پیروزگر مزدایی را "سوشیانت" دانسته اند:

     "همه فروهرهای نیک توانای مقدس پاکان را می ستاییم: از فروهر کیومرث تا سوشیانت پیروزگر ... فروهر کیومرث پاک را می ستاییم، نخستین کسی که به گفتار و آموزش اهورا مزدا گوش فرا داد. از او خانواده ممالک آریا (ایران) و نژاد آریا بوجود آمد."

     صاحب مجمل التواریخ و القصص چنین آورده است: 

     "اول مردی که به زمین ظاهر شد، پارسیان او را گل شاه گویند: زیرا که پادشاهی او الّا بر گل نبود پس پسری و دختری از او ماند، ایشان را مشی و "مشیانه" می گفتند (پسر و دختر دوقلوی کیومرث) و از ایشان در 50 سال هیجده فرزند آمد."

     "چون بمردند جهان 94 سال بی پادشاه ماند، تا او شهنج هوشنگ (Haoshyangha) و تا این وقت از عمر کیومرث دویست و نود و چهار سال و هشت ماه گذشته بود."

     کیومرث به لغت سریانی حی ناطق گفته می شود و در نسب کیومرث میان صاحبان اخبار اختلاف بسیار است، بعضی عقیده دارند که او بزرگ ترین اولاد صلبی آدم است و جمعی گفته اند که تینان بن انوش بن آدم را کیومرث می گفته اند و عقاید زرتشتیان بر آن است که کیومرث عبارت از ابوالبشر و لقبش گل شاه بود؛ زیرا که در زمان سلطنت او در فضای جهان غیر از آب و خاک چیزی نبوده است و عده ای را عقیده بر آن است که دمیم بن لاود بن ارم بن سام بن نوح، کیومرث است!

     در شاهنامه چنین آمده است:

       نخستین خدیوی که کشور گشود                               سر پادشاهان کیومرث بود

     کیومرث زین و لجام و سواری را اختراع کرد و پشم رشتن و بافتن و جامه و گلیم بافتن را او پدید آورد. و مدت سلطنتش بروایتی 30 سال و به روایتی 40 سال و مدت زندگیش هزار سال بود. اکثر اوقات شاهیش به جنگ با دیوان گذشت و مردی خداپرست و بی آزار بود.

 

 

شرح دو کتاب

کتاب "در خدمت و خیانت روشنفکران" گزارش کاملی است از زندگی جلال که سیمای فکری اش را به روشنی می توان دید.

مذهب از مهم ترین دغدغه های فکری آل احمد است و او در خصوص آن نوساناتی در زندگی خویش دارد. جلال، دوران کودکی و نوجوانی را در محیط مذهبی و روحانی خانواده سپری کرد و در آغاز جوانی، سخت پای بند مذهب بود و حتی از مستحبات هم غفلت نمیکرد. در سال 1322 در مقطعی بحرانی از زندگی، رابطه اش را با مذهب قطع و بعد از آشنایی با عالمان بزرگی چون حضرت امام خمینی (ره) گرایش خاصی به روحانیت پیدا کرد.

 
 او در دهه آخر زندگی اش، با بازگشتی عمیق به مذهب، به دفاع از دین و دین داری پرداخت و دین را عامل نجات جامعه ایرانی قلمداد کرد. جلال آل احمد را بیش تر با غرب زدگی می شناسند، کتابی که هیچ گاه کهنه نمی شود و در هر عصر و دوره ای، برای خواننده اش ملموس و خواستنی است. او غرب زدگی را مهم ترین مسأله اجتماعی ایران می دانست و نخستین ریشه های غرب زدگی را روشن می ساخت. آل احمد وظایف فرهنگیان و دانشگاهیان را گوشزد میکرد و از تلخی ها و عوارض غرب زدگی سخن می گفت و پس از بررسی نمودهای غرب زدگی، به ارائه راه حل هایی برای رهایی از آن می پرداخت.

کتاب خسی در میقات (سفرنامه حج جلال) هم از لحاظ سبک نگارش و هم از لحاظ درون مایه، مهم تر از سفرنامه های دیگر آل احمد است. این کتاب، سفرنامه ساده ای نیست که فقط از مناسک حج سخن بگوید؛ بلکه تأملاتی است درباره سرنوشت مسلمانان جهان اسلام و مقابله شرق و غرب، اسلام و مسیحیت و جهان صنعتی و جهان سوم. جلال خواننده را در سفر درونی و برونی با خود همراه می کند و درباره خود نیز تأملاتی دارد. او که مدتی از آیین پدری دور مانده بود، در این کتاب با برگشتی عمیق به سوی آن روی آورده است.

خسی در میقات، سفر به ولایت عزرائیل، سفر روس، سفر آمریکا، سفرنامه های جلال است و سه کتاب اوزان، تات نشین های بلوک زهرا و دۥرّ یتیم خلیج یا جزیره خارک هم سفرنامه است، هم تحقیق اجتماعی و هم مطالعه زبان شناسی و آداب قومی.

نثر آل احمد، بزرگ ترین جنبه فرهنگی ادبی و همچنین بهترین سلاح اوست. نثر، بازتابی از ویژگی های جلال، پر جوش، مردمی و استوار، گزیده گو، صریح و تیزبین. نثر او آمیزه ای است از کلام ادبی و سنتی و زبان مردم امروز. بی گمان جلال در نثر، پایه گذار یا توسعه دهنده سبکی ادبی است؛ سبکی که بر خلاف سادگی اش، مشکل و ظریف است و تا زمانی که ظرافت های ان به خوبی درک و رعایت نشود، قلم زنی در آن، نوعی تقلید بیجاست.

جلال آل احمد، در غروب هفدهم شهریور 1348، در اسالم گیلان در بین مردمی که دوستشان داشت، از دنیا رفت و در امامزاده عبدالعظیم حسنی به خاک سپرده شد. بر دیواری که جلال در پای آن آرمیده، فقط این جمله نوشته شده است:
"آرامگاه ابدی جلال آل احمد، مردی که در میقات خسی و در ادبیات کسی بود؛ همو که جلال آل قلم بود."

 
وی در سال ۱۳۴۲ به اتفاق علی اکبر کنی پور برای سفر حج به مکه رفت. پیش از این سفر در ملاقاتی که با آیت الله خمینی داشت با وی آشنا شده بود و کتاب غرب زدگی مورد توجه آیت الله خمینی قرار گرفته بود. آل احمد از سفر حج نامه‌ای برای آیت الله خمینی ارسال کرد که بعدها ساواک این نامه را در منزل آیت الله خمینی پیدا کرد.

 

 bad  or  good??? this is a problem

 
I am your constant companion
I am your greatest helper or your heaviest burden
I will push you onward or drag you down to failure
I am at your command
Half of the tasks that you do you might just as well 
Turn over to me and I will do them quickly and correctly
I am easily managed; you must merely be firm with me
Show me exactly how you want something done
After a few lessons, I will do it automatically
I am the servant of all great people 
And the regret of all failures as well
Those who are great, I have made great
Those who are failures, I have made failures
I am not a machine but I will work with all its precision 
Plus the intelligence of a person
Now you may run me for profit or you may run me for ruin
It makes no difference to me
Take me, train me, be firm with me and 
I will lay the world at your feet
Be easy with me and I will destroy you
!I am called Habit

اولئک کالانعام بل هم اضل

آنها چون چهارپایانند بلکه گمراه تر

اعراف 179   

 

غذایی به نام
 
Foie Gras
 
به معنی جگر چرب
 
 
غذای تجملی و گران قیمتی است که منشاء آن فرانسه است و به صورت وارداتي جديدا در ايران به مشتري عرضه مي شود
 
برای تهیه این غذا مرغابی و غازها را مجبور می کنند مقدار زیادی چربی بخورند تا بیش از اندازه چاق شوند و به بیماری جگر چرب مبتلا شوند
 

پرندگانی بخت برگشته در طول زندگی ترسناک خود مجبورند آنقدر غذای چرب بخورند تا بمیرند.

غذایی به نام Foie Gras به معنی جگر چرب غذای تجملی و گران قیمتی است که منشاء آن کشور فرانسه است. برای تهیه این غذا مرغابی و غازها را مجبور می کنند مقدار زیادی چربی بخورند تا بیش از اندازه چاق شده و به بیماری جگر چرب مبتلا شوند.

پرندگان مجبور می شوند مقدار زیادی روغن و غذای چرب بخورند. این حیوانات حتی اگر میلی به خوردن نداشته باشند یک لوله فلزی از گلوی حیوان به داخل معده وارد می کنند و به حیوان غذا می خورانند تا حدی که جگر آنها بزرگ و بزرگتر شود.
سپس آنها را درون قفس های بسیار کوچک قرار می دهند و آنها را مجبور می کنند که در یک حالت ثابت و بدون حرکت بایستند تا انرژی مصرف نکنند.


پاهای آنها در اثر ایستادن های ثابت و طولانی مدت ورم می کندو نمی توانند بخوابند و البته نیازی هم به خواب نیست چون دوباره مجبور هستند غذا بخورند.


آن ها را مجبور به خوردن می کنند تا جایی که بدن آنها نتواند این مقدار غذا را تحمل کند و در نهایت بمیرند. در هنگام مرگ معمولا مقدار زیادی روغن و غذای چرب از دهان آنها خارج می شود.

در عکس زیر می توانید جگر چرب را در مقایسه با جگر معمولی حیوان ببینید


این پرندگان نه تنها از ناحیه دهان و گلو دچار جراحت می شوند، بلکه تمام مدت زندگی غم انگیز خود از دل درد و ورم و درد پا عذاب می کشند.

ادامه نوشته

Life is only travelled ONCE

Every day may not be good, but there is something good in every day

 

"Life is only travelled ONCE"

Today’s MOMENT becomes Tomorrows MEMORY.
...Enjoy every moment, good or bad, because the GIFT of LIFE is LIFE itself

 

 

                                         

 

آثار جلال آل احمد

 

سه تار
اورازان
مكالمات
زن زيادي
نون والقلم
سفر روس
پنج داستان
سفر آمريكا
نفرين زمين
غرب زدگي
چهل طوطي
مدير مدرسه
ديد و بازديد
دست هاي آلوده
سرگذشت كندوها
يك چاه و دو چاله
از رنجي كه مي بريم
سفر به ولايت عزرائيل
تات نشين هاي بلوك زهرا
در خدمت و خيانت روشنفكران
جزيره خارك در يتيم خليج فارس

سرمايه‌داري يا کاپيتاليسم چيست ؟

سرمايه‌داري يا کاپيتاليسم نظام اقتصادي که با انقلاب صنعتي نخست در اروپاي غربي و آمريکا پديد آمد و سپس به کشورهاي غير غربي نيز راه يافت و در آنها رشد کرده است. در اين نظام از نظر ابزارهاي توليد، وسايل مکانيکي (ماشين) – به جاي نيروي کار انسان و حيوان در شيوه‌هاي ساده‌تر توليد – نقش درجه اول دارد و بخش عمده‌اي از نظام زندگي اجتماعي برگِرد ضروريات توليدِ صنعتي سامان مي‌يابد؛ و از نظر حقوقي بخش عمده‌ي فعاليت اقتصادي – بويژه مالکيت و سرمايه‌گذاري براي توليد کالا – در دست افراد و موسسه‌هاي خصوصي (غير دولتي) است که از راه رقابت اقتصادي در جهت کسب سود رهبري مي‌شوند.

عنوان کاپيتاليسم را بيشتر سوسياليست‌ها و بخصوص مارکسيستها رواج دادند و مراد آنها از آن، سيستمي است که در آن مالکيت خصوصي سرمايه تعيين کننده‌ي چهره‌ي اقتصادي و سياسي آن و همچنين پديد آورنده‌ي نوعي نظم اجتماعي خاص است که در آن طبقه حاکم، که سرمايه‌داري يا بورژوازي ناميده مي‌شود، از نيروي توليدي جامعه به سود خود بهره‌گيري مي‌کند. اين سود از راه کمتر پرداختن به کارگران به دست مي‌آيد، يعني کمتر از مبلغي که، به نظر سوسياليستها تمام ارزش توليد کارگرانست؛ اما مبلغي که پرداخت مي‌شود برابر است با ارزش نيروي کارگر در شرايط مالکيتِ خصوصي ابزارهاي توليد و بازار کار. اما، اقتصاددانان غير مارکسيست سرمايه‌داري را سيستمي مي‌دانند که در آن توليد ميان عوامل توليد (کار، زمين، سرمايه) برحسب توليدگري نهايي آنها توزيع مي‌شود و در نتيجه، نظامي‌ست عادلانه. اين نظريه، مالکيت خصوصي وسايل توليد را مشروع و منبع توليد گرِ درآمد مي‌داند، بر خلاف مارکسيستها که کار را تنها منبع ارزش مي‌شمارند؛ در نتيجه سود سرمايه را برداشت نامشروع از توليد، به زيان جامعه و نفع طبقه‌ي سرمايه‌دار مي‌دانند.

سرمايه‌داري، چنانکه از کاربرد کلمه بر مي‌آيد، اغلب به معناي نظامي‌ست که در آن مالکيت سرمايه‌هاي بزرگ وجود دارند و واحدهاي بزرگ توليدي و سرمايه‌اي (مانند بانکها) به آنان تعلق دارد. بنابراين، جامعه‌يي را که در آن عمده‌ي صنايع در دست توليد کنندگان کوچک باشد – که مارکس آنان را خرده بروژوازي مي‌نامد و از بورژوازي جدا مي‌کند – بدشواري مي‌توان «سرمايه‌داري» ناميد.

سرمايه‌داري، به عنوان ايدئولوژي، پشتيبان نابرابري‌هاي درآمد و ثروت است، و اين نابرابري را ناشي از مقدار کمکي مي‌داند که افراد با صرف انرژي و منابع خود (کار، زمين، سرمايه) به جريان توليد مي‌کنند و به همان نسبت از آن بهره‌مند مي‌شوند. سرمايه‌داري، هوادار ليبراليسم اقتصادي‌ست و بازار آزاد اقتصادي را که در آن همه‌ي توليد کنندگان و مصرف کنندگان آزادانه و با امکان انتخاب با هم روبرو شوند، شراط لازم نمايان شدنِ توانمندي‌هاي توليدي و پيشرفت اقتصادي مي‌داند.

دورانهاي تکامل سرمايه‌داري را اغلب به سه بخش تقسيم کرده‌اند: رشد سرمايه‌داري با رشد بازرگاني آغاز مي‌شود که در آن سرمايه‌داران بزرگ بر جريان داد و ستد مسلط مي‌شوند. با انقلاب صنعتي مرحله‌ي سرمايه‌داري صنعتي آغاز مي‌شود. در اين دوره مالکان کارخانه‌هاي بزرگ، کانها و ديگر بنگاهاي اقتصادي بر جريان توليد مسلطنند. سرانجام، مرحله سرمايه‌داري مالي فرا مي‌رسد. در اين دوره تسلط اقتصادي رفته رفته به دست باکنداران و پولداران بزرگ مي‌افتد و اينان با پول خود بر موسسه‌هاي صنعتي مسلط مي‌شوند. در اين دوره سرمايه‌گذاران از مدريت روزانه واحدهاي صنعتي فارغ مي‌شوند و فقط بر آنها نظارت مي‌کنند و با قدرت مالي خود از آنها سود مي‌برند. اما هيچکدام از اين مراحل انحصاري نيست، به اين معنا که با پيدايش مرحله‌ي پسيني مرحله پيشين بکل از ميان نمي‌رود. گاهي از مرحله‌ي چهارمي نيز ياد مي‌شود و آن «سرمايه‌داري دولتي» است. لنين سرمايه‌داري دولتي را مرحله‌اي تعريف مي‌کند که در آن دولت اداره و بهره‌گيري از وسايل توليد را به نفع طبقه‌اي که مهار دولت را در دست دارد، انجام مي‌دهد. اما اصطلاح «سرمايه‌داري دولتي» براي هرنوع سيستم اقتصاد دولتي نيز به کار مي‌رود؛ و گاه به معناي انتقادآميز براي نظام اقتصاد کشورهاي کمونيست به کار مي‌رود؛ بدين معنا که در آنها «سرمايه‌داري دولتي» و بهره‌کشي بورکراسي جانشين سرمايه‌داري خصوصي شده است.

به نظر آن دسته از اقتصاددانان غير سوسياليست که عنوان سرمايه‌داري را مي‌پذيرند، سرمايه‌داري سيستمي است بر اساس مالکيت و سرمايه‌گذاري خصوصي و چند سيستمي، اگر آزادانه و با کمترين دخالت کار کند، توليد را به بيشترين حد مي‌رساند و منابع کمياب و فعاليتها را به منطقيترين شکل ميان شاخه‌هاي مختلف توليد توزيع مي‌کند. سوسياليستها و بخصوص مارکسيستها، علاوه بر رد مشروعيت آن بخش از توليد که به مالکان خصوصي مي‌رسد، چه بسا منکر آنند که بدون توليد و توزيع برنامه‌اي «توزيع منطقي» بتواند وجود داشته باشد. به نظر آنان، پول آدم فقير و پول آدم غني در بازار يک قدرت خريد دارد، اما هرچه مقدار پولي که کسي دارد بيشتر شود، «فايده‌ي نهايي» پول کمتر مي‌شود، و هرچه توزيع نابرابرتر باشد از ارزش کلي پول کاسته مي‌شود؛ يعني، بيشتر صرف خريدهايي مي‌شود که ارزش حقيقي کمتري دارند. بنابراين، اين جريان هم غير منطثي است و هم بيدادگرانه. اينگونه توزيع، موجب ترجيح مصارف لولکس بر مصارف کمابيش ضروري مي‌شود، و بدينگونه بنياد اقتصاد را خراب مي‌کند. زيرا اقتصاد بايد براي برآوردن بيشتر نيازهاي ضروري بکار رود، نه انکه سازمان توليد را با بنيادِ موجودِ قدرتِ خريد سازش دهد. هواداران معمولا پاسخ مي‌دهند که لازمه‌ي حداکثر توليد وجود انگيزه‌هاي بزرگ براي سرمايه‌داران است که با ترکيب عوامل توليد و بکار انداختن سرمايه خود خطر مي‌کنند، و توزيع برابر درامدها موجب کاهش بازده کلي مي‌شود. سوسياليستها، از سوي ديگر چنين پاسخ مي‌گويند که رسيدن به بالاترين حد توليد، تنها سنجه‌ي تعيينِ شايستگي يک سيستم اقتصادي نيست، بلکه عدالت و سير به سوي برابري در توزيع نيز همانقدر اهميت دارد.

در ايران، نظام سرمايه‌داري به معنايي که در بالا توضيح داده‌ شد وجود خارجي ندارد زيرا در طول تاريخ ايران سرمايه‌داري بيشتر انحصاري و دولتي بوده است تا رقابتي و مبتني بر بازار آزاد. همچنين سرمايه‌داران ما اغلب خرده ‌بورژوا هستند تا بورژوا.

با ملي کردن نفت در 50 سال پيش توسط دکتر محمد مصدق، نفت به عنوان يک سرمايه‌ملي در انحصار دولت قرار گرفت و در حقيقت ملي کردن نفت همان دولتي کردن نفت شد و پول سرشاري به جيب دولت وارد گشت، از اين مفر دولت ثروتمندترين نهاد جامعه گشت و انحصار دولتي چه در زمان پهلوي دوم و چه در زمان بعد از انقلاب را منجر گرديد (کارهاي محمد مصدق و پهلوي دوم پس از او، در قبل از انقلاب و دولت سوسياليستي ميرحسين موسوي در دولتي شدن اقتصاد سهم بسزايي داشتند)، در اين هنگام باتوجه به اينکه هيچ رقيبي براي دولت وجود ندارد و دولت نيز اجازه رقابت و شکل گيري بخش خصوصي را نمي‌دهد، رشد اقتصادي کشور و توسعه آن دچار اختلال مي‌شود و متعاقبا وقتيکه کشوري توسعه يافته نباشد دموکرات – که يکي از شاخص‌هاي حاصله از توسعه يافتگي است – نيز نخواهد شد و همينطور وقتيکه دولت انحصار سرمايه ‌را در دست داشته باشد و به بخش خصوص وابسته نباشد، هيچگونه دليل منطقي پيدا نخواهد شد که به مردم پاسخگو باشد و بخواهد لوازم دموکراتيزه شدن جامعه را فراهم آورد.

از اين جهت است که عده‌اي از روشنفکران راستگرا و ليبرال که بعد انقلاب شکل گرفته‌اند معتقدند که بايد با قدرتمند کردن بخش خصوصي لوازم يک سيستم اقتصادي باز را که مي‌تواند بستر توليد يک نظام سرمايه‌داري شود، محيا کرد. (توجه شود که راستگرا به معناي اصولگرايي نيست، اما اصولگرايي همان راست گرايي است، براي اطلاعات بيشتر لينکهاي پيوست شده را مطالعه کنيد)

در دروان سازندگي، پس از اينکه دوران جنگ خاتمه يافت و دولت سوسياليست اسلامي ميرحسين موسوي به پايان عمر خود رسيد، آيت الله هاشمي رفسنجاني با حمايت از عده‌اي از هواداران خود که بعدها تکنوکرات خوانده شدند، سعي کرد که با منتقل کردن تدريجي اقتصاد دولتي به اقتصاد باز از طريق تبديل کردن مديران دولتي به مديران اقتصادي بخش خصوصي، اين مدل را در کشور پياده کنند که در آن به تدريج مديران دولتي سابق با مستقل شدن و سرمايه‌دار شدن بر جريان توليد مسلط شوند و به مرور زمان بر طبق همان مراحلي که براي شکل گيري سرمايه‌داري در بالا شرح داده شد، اينها (تکنوکرات‌ها) تبديل به سرمايه‌داران بزرگي شوند که متضمن قدرتمند کردن بخش خصوصي و گشتن چرخ اقتصاد و پيشرفت برنامه توسعه کشور (development) باشند، اما اين برنامه ايشان که بر مبناي اختصاصي سازي ابتدايي که منجر به خصوصي سازي در بلند مدت مي‌شد به دليل مسائل سياسي و نقايصي که داشت مختل شد و بعدها از اين قضيه براي تضعيف پايگاه سياسي ايشان استفاده فروان شد بدين معنا که اين سيستم را رانتخواري دولتي و مافياي اقتصادي نام نهادند و مديران مذکور را مفسدان اقتصادي خواندند، درصورتيکه زمانيکه آيت الله هاشمي دست در ابتکار اين طرح زدند، هيچ سرمايه‌گذار خارجي و داخلي که بتواند بديل تکنوکرات‌هاي مذکور باشند وجود نداشت و ايشان در استدلال خودشان اين را بهتر ديدند که با اختصاصي سازي صنايع اين زمينه را فراهم آوردند که در بلند مدت صنايع خصوصي شوند. (منتقدان بايد توجه کنند که در زمانه‌اي که هيچ سرمايه‌دار داخلي نيست که بشود منابع دولتي را در اختيار او گذاشت و اينکه يک نظام که تازه انقلاب کرده است نمي‌تواند درها را باز کند و اين ماليکتها را به يکباره به سرمايه‌داران خارجي بدهد اين طرح شايد منطقيترين طرحي بود که مي‌توانست زمينه ليبراليسم اقتصادي و بازکردن اقتصاد کشور که زمينه‌هاي توسعه و متعاقبا دموکراسي‌اند را فراهم کند.)

همچنين در طول سالهاي اخير مقام معظم رهبري نيز با ابلاغ سياست‌هاي اصل 44 قانون اساسي که در مجمع تشخيص مصلحت تدوين شده‌اند و بر طبق آن 80٪ مالکيتهاي بزرگ به بخش خصوصي واگذار مي‌شود، اين زمينه را از لحاظ قانوني فراهم کردند که بعد از 100 سال اقتصاد ايران از حالت دولتي خارج و به يک حالت پوياي رقابتي که در آن بخش خصوصي نقش اصلي را بازي مي‌کند تبديل شود. که اگر اين طرح به طور کامل اجرا شود مي‌تواند عامل تبديل شدن ايران از يک نظام با اقتصاد دولتي و ضعيف به يک نظام با اقتصادي توسعه‌يافته و قدرتمند بشود و اين داريت ايشان در اين مورد اگر که در اجرا موفق شود مي‌تواند ايشان را به يکي از قهرمانان آينده تاريخ معاصر ايران که آن را از حالت رکود دولتي به پويايي اقتصادي رسانده است تبديل کند.

اما متاسفانه هنوز اين سياستهاي به مرحله اجراي کامل نرسيده اند و درگيري‌هاي سياسي درون نظام مانع از اين امر شده است. اين درگيري‌ها از يک طرف مربوط به دولت مي‌شود که تفکري التقاطي حاصله از «چپگرايي راست‌گرا» دارد يعني اينکه هم عدالت‌خواه است و هم طرفدار بازار آزاد و اين به بي‌نظمي فکري به اختلال و بي‌برنامگي در عمل منجر مي‌شود و از طرف ديگر بخشي از بدنه جناح راست نيز قصد دارند مانند همانکاري که آيت الله هاشمي رفسنجاني در دوران سازندگي انجام دادند با قدرتمند کردن دولتمردان وابسته به جناح راست و بخش اقتصادي سپاه به آن مدل مذکور که در بالا توضيح داده شد برسند.

حال اختلافاتي که در حال حاضر بيش از همه چيز نظام اقتصادي ايران را رنج مي‌دهد اول همين درگيري بين مافيا‌هاي اقتصادي تکنوکرات‌ها، راستها و بخشي از دوم‌ خردادي‌ها و بخش اقتصادي سپاه و فرماندهان اين نهاد پر قدرت براي منافع اقتصادي و اينکه چه کسي بعد از اجراي سياستهاي اصل 44 سرمايه‌دار بزرگ ايران خواهد شد است. (که خوب اينجا رانت دولتي نقش اصلي را بازي مي‌کند.) و دوم هم سوء مدريت و بي‌برنامگي اقتصادي دولت است که هيچ مدل مشخص و خاصي را مدنظر ندارد و درحال به هدر دادن سرمايه‌ها و کند شدن روند خصوصي سازي کشور است و به محض اينکه نتوانست کشور را خوب مدريت کند همه چيز را به گردن مافياهاي اقتصادي مي‌اندازد درصورتيکه عواقب تزريق بيش از حد پول به جامعه و سياستهاي بانکي دولت و … که همه و همه تورم زا هستند و وضعيت اقتصادي کشور را بغرنج کرده است ربطي به مافياهاي اقتصادي ندارد، بلکه مافياهاي اقتصادي شايد 30٪ تاثيرگذار باشند ان 70٪ را مقصر کيست؟

اميد است که اين درگيري‌هاي دروني در کنار حمايت جدي رهبري از اجراي سياستهاي اصل 44 و … بتوانند باعث اين شوند که ايران بعد از سالها از اقتصاد دولتي خارج شود به اقتصادي پويا برسد. (با اين که دولتي کردن اقتصاد بسيار آسان است اما برخلاف آن خارج کردن اقتصاد از حالت دولتي بسيار سخت است و به قولي وقتي يک ديوانه‌اي سنگي در چاه مي‌اندازد هزار عاقل نمي‌توانند درش بياورند!)

ماه تولد پسر+ماه تولد دختر=سرنوشت کیهانی

فروردین+ فروردین = پیوندی آتشین
فروردین+اردیبهشت = پیوندی کاملا عشقی
فروردین+خرداد = خوش دل و امیدوار
فروردین+تیر = اختلاف فراوان
فروردین+مرداد = شدید
فروردین+شهریور = سرد و گرم
فروردین+مهر = کمی غیر ممکن
فروردین+آبان = خیلی با حرارت
فروردین+آذر = پر از ماجرا جویی
فروردین+دی = هیجانات فراوان
فروردین+بهمن = شگفت انگیز
فروردین+اسفند = توام با مشکلات

اردیبهشت+فروردین = پر شور و هیجان
اردیبهشت+ اردیبهشت = خیلی مناسب
اردیبهشت+خرداد = پیوندی نا موفق
اردیبهشت+تیر = اتحادی عمیق
اردیبهشت+مرداد = کاملا دوست داشتنی
اردیبهشت+شهریور = تشریک مساعی زیاد
اردیبهشت+مهر = جسمانی و شهوانی
اردیبهشت+آبان = آرام و آهن ربایی
اردیبهشت+آذر =بسیار ناهموار
اردیبهشت+دی = کمی هولناک
اردیبهشت+بهمن = خیلی قوی
اردیبهشت+اسفند = توام با جذابیت
خرداد+فروردین = دارای آینده ی روشن
خرداد+اردیبهشت = پیوندی دشوار
خرداد+ خرداد = پیوندی نا پایدار
خرداد+تیر = افقی روشن
خرداد+مرداد = عافیت طلب و عیاش
خرداد+شهریور = عاشقانه
خرداد+مهر = کاملا با شکوه
خرداد+آبان = بن بست عشقی
خرداد+آذر = سراسر شادمانی
خرداد+دی = چشم در چشم نیافتد
خرداد+بهمن = دوستان خوب برای هم
خرداد+اسفند = مرهم یکدیگر
تیر+فروردین = پیوندی سست
تیر+اردیبهشت = محیطی راحت و مرفه
تیر+خرداد = پیوندی نا هماهنگ
تیر+تیر = رابطه ی رویایی
تیر+مرداد = هیجانی و پر زحمت
تیر+شهریور = محرک یکدیگر
تیر+مهر = زندگی پر از تلاطم
تیر+آبان = جرقه و پرواز
تیر+آذر = سراسر مشکل
تیر+دی = زوجی دلسوز
تیر+بهمن = سراسر اضطراب
تیر+اسفند = تقویت کننده ی هم
مرداد+فروردین = خاطرات به یاد ماندنی
مرداد+اردیبهشت = احساسات پاک
مرداد+خرداد = زندگی پر از نشاط
مرداد+تیر = پیوندی عاشقانه
مرداد+مرداد = جنگ اراده ها
مرداد+شهریور = ازدواجشان دشوار است
مرداد+مهر = شادی بزرگ
مرداد+آبان = برخورد دو قطب
مرداد+آذز = بسیار نیروبخش
مرداد+دی = کوتاه اما شیرین
مرداد+بهمن = می تواند مشکل باشد
مرداد+اسفند = زندگی توام با جرقه
شهریور+فروردین = دور از یکدیگر
شهریور+اردیبهشت = استوار و لذت بخش
شهریور+خرداد = کاملا غیر معمول
شهریور+تیر = اختلاف زیاد
شهریور+مرداد = عقاید نا همامنگ
شهریور+شهریور = سازگار
شهریور+مهر = زندگی با سختی
شهریور+آبان = هیجانات واقعی
شهریور+آذر = نیازهای مخالف
شهریور+دی = موافق و سازگار
شهریور+بهمن = تیره و گلالود
شهریور+اسفند = بهشتی
مهر+فروردین = زندگی پر تناقض
مهر+اردیبهشت = جسمانی و شهوانی
مهر+خرداد = پیوندی بسیار عالی
مهر+تیر = تلاشی سخت
مهر+مرداد = نیروبخش
مهر+شهریور = مخالف
مهر+مهر = قدرتی نا پایدار
مهر+آبان = پاداش و هیجان
مهر+آذر = هم پرواز
مهر+دی = پیوندی سست
مهر+بهمن = ازدواج شگفت انگیز
مهر+اسفند = آرامش و پاداش
آبان+فروردین = جاودانه و طولانی
آبان+اردیبهشت = پیوندی با اجر
آبان+خرداد = لطیف و با نشاط
آبان+تیر = زندگی بهشتی
آبان+مرداد = نمایش پر قدرت
آبان+شهریور = شروعی آرام
آبان+مهر = لجاجت و گول زنی
آبان+آبان = انفجار
آبان+آذر = تحمیلی و اجباری
آبان+دی = شیفته ی یکدیگر
آبان+بهمن = بالا و پایین
آبان+اسفند =کاملا عالی
آذر+فروردین = عالی و شگفت انگیز
آذر+اردیبهشت = درگیری زیاد
آذر+خرداد = سرد و گرم
آذر+تیر = غیر صمیمی
آذر+مرداد = دلسوز واقعی
آذر+شهریور = نیرو بخش
آذر+مهر = لذت مشترک
آذر+آبان = کارد و پنیر
آذر+آذر = لذت توام با آشوب
آذر+دی = مغایرت زیاد
آذر+بهمن = روابطی بسیار گرم
آذر+اسفند = مشکل دار است
دی+فروردین = با جدل
دی+اردیبهشت = زندگی با آینده ای زیبا
دی+خرداد = پیوندی سخت
دی+تیر = پیوندی با شکوه
دی+مرداد = اختلاف زیاد
دی+شهریور = عجیب
دی+مهر = برنده ای ندارد
دی+آبان = خیلی عجیب
دی+آذر = نامناسب
دی+دی = طولانی و پا بر جا
دی+بهمن = کمی مخوف
دی+اسفند = عشقی و شهوانی
 
بهمن+فروردین = بسیار عاشقانه
بهمن+اردیبهشت = خیلی خود سر و لجوج
بهمن+خرداد = پیوندی سرد
بهمن+تیر = خیلی مضر
بهمن+مرداد = بسیار دلکش
بهمن+شهریور = نا هماهنگ
بهمن+مهر = بسیار بسیار عالی
بهمن+آبان = مغایر یکدیگر
بهمن+آذر = نیازمند جد و جهد
بهمن+دی = با کمی نا خالصی
بهمن+بهمن = واقعی و شگفت انگیز
بهمن+اسفند = احتمال نا خوشی
 
اسفند+فروردین = نیازمند به گذشت
اسفند+اردیبهشت = یک پیوند عالی
اسفند+خرداد = نیازمند به بصیرت
اسفند+تیر = شیفته ی یکدیگر
اسفند+مرداد = زوج رمانتیک
اسفند+شهریور = آرام و حامی
اسفند+مهر = عشقی افسانه ای
اسفند+آبان = سراسر شادی و اعتدال
اسفند+آذر = مشکلات زیاد
اسفند+دی = احساسات واقعی
اسفند+بهمن = یکدیگر را درک کنید

هر آنچه هست همواره میان "تو و خداوند" است

مردم اغلب بی انصاف، بی منطق و خود محورند، ولی آنان را ببخش.

 اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند، ولی مهربان باش.

 اگر موفق باشی دوستان دروغین و دشمنان حقیقی خواهی یافت، ولی موفق باش.

 اگر شریف و درستکار باشی فریبت می دهند، ولی شریف و درستکار باش.

 آنچه را در طول سالیان سال بنا نهاده ای شاید یک شبه ویران کنند، ولی سازنده باش.

 اگر به شادمانی و آرامش دست یابی حسادت می کنند، ولی شادمان باش.

 نیکی های درونت را فراموش می کنند، ولی نیکوکار باش.

 بهترین های خود را به دنیا ببخش، حتی اگر هیچ گاه کافی نباشد.

 و در نهایت می بینی هر آنچه هست همواره میان "تو و خداوند" است نه میان تو و مردم.

 

دکتر علی شریعتی

آخرين اخبار درباره سرطان از بيمارستان جان هاپکينز

 

1-  هر شخص داراي سلول هاي سرطاني در بدن خود است .اين سلول هاي سرطاني در آزمايشهاي استاندارد خود را نشان نمي­دهند تا آنکه به مقدار چند ميليارد سلول افزايش يابند. زماني که پزشکان به اشخاص مبتلا به سرطان اعلام مي­کنند که ديگر در بدن آنها سلول سرطاني وجود ندارد، اين حالت فقط بدان معناست که آزمايشها ديگر قادر به رديابي و پيدا کردن سلولهاي سرطاني نيست زيرا آن سلولها به مقدار قابل رديابي شدن در بدن وجود ندارند.

 

Every person has cancer cells in the body. These cancer cells do not show up in the standard tests until they have multiplied to a few billion. When doctors tell cancer patients that there are no more cancer cells in their bodies after treatment, it just means the tests are unable to detect the cancer cells because they have not reached the detectable size

 

۲- سلولهاي سرطاني بين شش تا ده مرتبه در دوره زندگي يک انسان پيدا مي­شوند.

 

Cancer cells occur between 6 to more than 10 times in a person's lifetime

 

3- زمانيکه سيستم ايمني انسان قوي باشد سلولهاي سرطاني از بين مي­روند و از ايجاد تومور سرطاني جلوگيري مي­شود.

 

When the person's immune system is strong the cancer cells will be destroyed and prevented from multiplying and forming tumors

 

4- زمانيکه شخص بيماري سرطان دارد نشانه آنست که وي داراي کاستيهاي تغذيه­اي شده است. اين کاستي ممکن است منشا ژنتيک، محيطي، غذاها و عواملي درشيوه زندگي باشد.

 

When a person has cancer it indicates the person has multiple nutritional deficiencies. These could be due to genetic, environmental, food and lifestyle factors.

 

5- براي غلبه بر کاستي هاي متعدد تغذيه­اي، تغيير در رژيم غذايي شامل اضافه کردن بعضي مخلفات غذايي، سيستم ايمني بدن را تقويت مي­کند.

 

to overcome the multiple nutritional deficiencies, changing diet and including supplements will strengthen the immune system.

 

6- شيمي درماني ضمن آنکه باعث مسموم کردن فوري سلولهاي سرطان است که سريع رشد مي­کند، سلولهاي سالم بدن درمغز استخوان و ديواره روده­ها و غيره را که سريع رشد مي­کند را نيز از بين مي­برد و مي­تواند سبب ضايعه عضو بدن مثل کبد، کليه­ها، قلب، ريه­ها و غيره شود.

 

 Chemotherapy involves poisoning the rapidly-growing cancer cells and also destroys rapidly-growing healthy cells in the bone marrow, gastro-intestinal tract etc, and can cause organ damage, like liver, kidneys, heart, lungs etc.

 

7- پرتوگيري ضمن آنگه سلولهاي سرطاني را نابود مي­کند سلولهاي سالم را نيز مي­سوزاند، ضايع مي­کند و باعث تخريب آنها مي­شود.

 

Radiation while destroying cancer cells also burns, scars and damages healthy cells, tissues and organs.

 

8- درمان اوليه با شيمي درماني و پرتو درماني غالبا اندازه تومور را کاهش مي دهد. بااينوصف شيمي درماني و پرتودرماني درازمدت به نابودي بيشتر تومور منتج نمي شود.

 

Initial treatment with chemotherapy and radiation will often reduce tumor size. However prolonged use of chemotherapy and radiation do not result in more tumor destruction.

 

9- زمانيکه بدن تحت تاثير مسمو ميت ناشي از شيمي درماني و پرتودرماني قرار مي­گيرد سيستم ايمني در معرض خطر و نابودي واقع مي­شود بنابراين شخص ممکن است مقاومت خود را در برابر انواع مختلف عفونتها و پيچيدگيهاي ناشي از آن از دست بدهد.

 

When the body has too much toxic burden from chemotherapy and radiation the immune system is either compromised or destroyed, hence the person can succumb to various kinds of infections and complications.

 

10- شيمي درماني و پرتو درماني مي تواند باعث جهش ژنتيکي سلولهاي سرطاني گردد و مقاوم و پايدار شود ونابود کردن آن مشکل خواهد شد جراحي مي تواند باعث گسترش سلول هاي سرطاني به ديگر نقاط بدن شود.

 

Chemotherapy and radiation can cause cancer cells to mutate and become resistant and difficult to destroy. Surgery can also cause cancer cells to spread to other sites.

 

11- يک راه موثر مبارزه با سرطان غذا نرساندن به سلولهاي سرطاني است. عدم رساندن مواد غذايي مورد نياز سلول براي جلوگيري از افزايش و چند برابر شدن تعداد سلولها است.

 

An effective way to battle cancer is to starve the cancer cells by not feeding it with the foods it needs to multiply.

 

سلولهاي سرطاني از چه موادي تغذيه مي شوند؟

WHAT CANCER CELLS FEED ON?

 

الف- قند تغذيه­کننده سرطان است. با قطع مصرف قند يک عامل مهم تامين غذا براي سلولهاي سرطاني قطع مي­شود. جانشينهاي قند نظير  NutraSweet ، Equal، Spoonful و غيره با Aspartame ساخته مي­شود و زيان­آور است. يک جانشين طبيعي بهتر عسل مانوکا يا ملاس ناشي از قندسازي است ليکن مقدار مصرف آن بايد بسيار اندک باشد. نمک سفره داراي افزودني شيميايي است که رنگ آنرا سفيد کند.. جانشين بهتر نمک سفره نمک حاصل از آب دريا و يا Brag's aminos  است.

 

a. Sugar is a cancer-feeder. By cutting off sugar it cuts off one important food supply to the cancer cells. Sugar substitutes like NutraSweet, Equal, Spoonful, etc are made with Aspartame and it is harmful. A better natural substitute would be Manuka honey or molasses but only in very small amounts. Table salt has a chemical added to make it white in colour. Better alternative is Bragg's aminos or sea salt.

 

ب- شير باعث مي­شود که بدن بخصوص در سيستم گوارش (معده و روده ها ) مخاط درست کند. سرطان از مخاط تغذيه مي­کند. با قطع مصرف شير و جانشين کردن آن با شير سويا سلولهاي سرطاني در برابر بي تغذيگي قرار مي­گيرند.

 

b. Milk causes the body to produce mucus, especially in the gastro-intestinal tract. Cancer feeds on mucus. By cutting off milk and substituting with unsweetened soy milk, cancer cells are being starved.

 

پ - سلولهاي سرطاني در محيط اسيدي مقاوم و پايدار مي شوند. رژيم مبتني بر گوشت قرمز اسيدي مي شود و بهترين آنست که ماهي خورده شود و بجاي مصرف گوشت گاو و خوک مقدارکمي گوشت جوجه مرجح است. گوشت قرمز همچنين محتوي آنتي بيوتيک هاي دامي ، هرمون هاي رشد و انگل است که تماما بخصوص براي اشخاص مبتلا به سرطان آسيب رسان است.

 

c. Cancer cells thrive in an acid environment. A meat-based diet is acidic and it is best to eat fish, and a little chicken rather than beef or pork. Meat also contains livestock antibiotics, growth hormones and parasites, which are all harmful, especially to people with cancer.

 

ت - رژيم با 80% سبزيجات تازه و آب ميوه و بنشن ، دانه هاي نباتي ، آجيل ها و مقداري ميوه بدن را در محيط قليايي قرار مي دهد. ازغذاهاي پخته شده شامل بنشن ،حدود 20% مي تواند به بدن برسد. آنزيم هاي زنده در آب سبزيجات تازه به آساني جذب مي شود و ظرف 15 دقيقه به سطوح سلولي مي رسد تا سلولهاي سالم را رشد کافي دهد و تقويت کند. براي بدست آوردن آنزيم هاي زنده بمنظور ساختن سلول هاي سالم کوشش کنيد آب سبزيجات تازه ( بسياري از سبزيجات از جمله جوانه لوبيا ) مصرف کنيد و دو تا سه مرتبه در روز مقداري سبزيجات خام بخوريد. آنزيم ها در حرارت 104 درجه فارنهايت (يا 40 درجه سانتيگراد) ازبين مي روند.

 

d. A diet made of 80% fresh vegetables and juice, whole grains, seeds, nuts and a little fruits help put the body into an alkaline environment. About 20% can be from cooked food including beans. Fresh vegetable juices provide live enzymes that are easily absorbed and reach down to cellular levels within 15 minutes t o nourish and enhance growth of healthy cells. To obtain live enzymes for building healthy cells try and drink fresh vegetable juice (most vegetables including bean sprouts) and eat some raw vegetables 2 or 3 times a day. Enzymes are destroyed at temperatures of 104 degrees F (40 degrees C(

 

ت- از خوردن قهوه ، چاي وشکلات که داراي کافئين زياد است پرهيز کنيد. چاي سبز جانشيني بهتر و داراي خواص ضد سرطان است. بهترين نوشيدني آب است. براي جلوگيري از ورود توکسين هاي معروف(مواد سمي ) و فلزات سنگين در آبهاي لوله کشي به بدن ، مصرف آب تصفيه شده يا فيلتر شده مناسب است . از خوردن آبهاي تقطير شده پرهيز کنيد.

 

e. Avoid coffee, tea, and chocolate, which have high caffeine. Green tea is a better alternative and has cancer-fighting properties. Water-best to drink purified water, or filtered, to avoid known toxins and heavy metals in tap water. Distilled water is acidic, avoid it.

 

12- هضم پروتئين گوشت قرمز سخت است و نياز به مقدار زيادي آنزيم گوارشي دارد. گوشت هضم نشده که در روده ها باقي بماند فاسد مي شود و مسموميت ايجاد مي کند.

 

Meat protein is difficult to digest and requires a lot of digestive enzymes. Undigested meat remaining in the intestines become putrefied and leads to more toxic buildup.

 

13- ديواره­هاي سلول سرطاني داراي پوشش پروتئين خشن است. با صرفنظر کردن از خوردن گوشت يا کمتر خوردن آن آنزيم بيشتري براي حمله به ديواره هاي پروتئيني سلول سرطان آزاد مي شود و به بدن امکان مي دهد سلول هاي سرطاني را از بين ببرد.

 

Cancer cell walls have a tough protein covering. By refraining from or eating less meat it frees more enzymes to attack the protein walls of cancer cells and allows the body's killer cells to destroy the cancer cells.

 

14- بعضي مکملها: IP6, Flor-ssence, Essiac, anti-oxidants, vitamins, minerals, EFAs etc سيستم ايمني را بهبود مي­بخشند تا سلولهاي مبارزه­کننده و کشنده خود بدن را براي از بين بردن سلول سرطاني تقويت کنند. مکملهاي ديگرنظير ويتامين اي (E) توان برنامه­ريزي کشتن سلول يعني روش معمولي خلاصي يافتن از سلولهاي آسيب ديده، غير ضروري و غير لازم بدن را دارند.

 

Some supplements build up the immune system (IP6, Flor-ssence, Essiac, anti-oxidants, vitamins, minerals, EFAs etc.) to enable the body's own killer cells to destroy cancer cells. Other supplements like vitamin E are known to cause apoptosis, or programmed cell death, the body's normal method of disposing of damaged, unwanted, or unneeded cells.

 

15- سرطان بيماري جسم و روح و روان است. داشتن روحيه مثبت و پيکار جو به شخص مبارزه کننده با سرطان کمک مي کند که به بقاي خود ادامه دهد. خشم و عدم بخشش و تند خويي بدن را در برابر محيط پر تنش وترشرويي قرار مي دهد. بياموزيد که روحيه اي توام با عشق و بخشندگي داشته باشيد. بياموزيد که همواره حالت آرامش و دلي آرام داشته باشيد و از زندگي لذت ببريد.

 

Cancer is a disease of the mind, body, and spirit. A proactive and positive spirit will help the cancer warrior be a survivor. Anger, un-forgiveness and bitterness put the body into a stressful and acidic environment. Learn to have a loving and forgiving spirit. Learn to relax and enjoy life.

 

16- سلولهاي سرطاني در محيط حاوي اکسيژن توان ماندن ندارند. ورزش روزانه وتنفس عميق باعث مي­شود که اکسيژن به لايه­هاي سلولي برسد. اکسيژن درماني روش ديگري براي از بين بردن سلول هاي سرطاني است...

 

Cancer cells cannot thrive in an oxygenated environment. Exercising daily, and deep breathing help to get more oxygen down to the cellular level.. Oxygen therapy is another means employed to destroy cancer cells.

 

 

 

خوردنیهایی که جوان میکنند ...

 

دانشمندان معتقدند مصرف این خوردنی‌ها مانند معجزه‌ای برای حفظ جوانی و طول عمر عمل می‌کند.

شکلات سیاه: تحقیقات نشان داده است که کاکائو عملکرد رگ‌های خونی را تسهیل کرده و ضمن سالم نگهداشتن قلب از بیماری‌هایی نظیر دیابت نوع دوم، فشار خون و بیماری‌های کلیوی پیشگیری می‌کند.

تمشک سیاه: آنتی‌اکسیدانت‌های موجود در این میوه نه تنها خاصیت ضد سرطانی دارند،بلکه از تخریب سلول‌ها بر اثر آزاد شدن رادیکال های آزاد جلوگیری می‌کنند و به این ترتیب موجب افزایش طول عمر می‌شوند.

ماهی: ماهی دوست قلب است. مصرف ماهی مانع افزایش کلسترول خون و بیماری‌های قلبی می‌شود.

آجیل: آجیل منبع خوبی از چربی‌های غیر اشباع،ویتامین،مواد معدنی و آنتی اکسیدانت است و مصرف روزانه و متعادل آن برای بدن مفید خواهد بود.

روغن زیتون: کشور‌هایی که سرانه مصرف روغن زیتون در آنها بالاتر است به همان نسبت آمار پایین‌تری از مرگ و میر بر اثر بیماری‌های قلبی و سرطان دارند.از سویی دیگر روغن زیتون با بیماری‌های مربوط به کهولت سن مبارزه می‌کند.

ماست: کلسیم موجود در ماست از پوکی استخوان جلوگیری می‌کند.همچنین باکتری‌های مفیدی در ماست وجود دارد که برای سلامتی بدن سودمند است.

funny  pics

شاید تکراری باشد ...

ابن سینا: من در میان موجودات از گاو خیلی می‌ترسم. زیرا عقل ندارد و شاخ هم دارد!

لشکر گوسفندان که توسط یک شیر اداره می‌شود، می‌تواند لشکر شیران را که توسط یک گوسفند اداره می‌شود، شکست دهد- نارسیس

مدتها پیش آموختم که نباید با خوک کشتی گرفت، خیلی کثیف می‌‌شوی و مهم‌تر آنکه خوک از این کار لذت می‌برد - برنارد شاو

آدمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد به زودی موفق میگردد ولی او می خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشکل است زیرا او دیگران را خوشبخت تر از انچه هستند تصور میکند - مونتسکیو

دنیا جای خطرناکی برای زندگی است. نه به خاطر مردمان شرور، بلکه به خاطرکسانی که شرارتها را می بینند و کاری درمورد آن انجام نمی دهند - انیشتین

بگذار عشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با کسی - نلسون ماندلا

یادمان باشد بعضی هایمان شانس گفتن کلماتی را داریم که برخی دیگر حسرتش را  مثل : بابا، مامان، پدربزرگ....

مرد به این امید با زن ازدواج میکند که زن هیچگاه تغییر نکند ، زن به این امید با مرد ازدواج میکند که روزی مرد تغییر کند و همواره هر دو ناامید میشوند - انیشتین

روان‌نژندها توی آسمان، قصرها می‌سازند.
روان‌پریش‌ها توی آن‌ها زندگی می‌کنند.
روان‌پزشک‌ها می‌روند اجاره‌ها را می‌گیرند.

جملۀ «نگران نباش، درست‌اش می‌کنیم.»، از بهترین عبارات است. فکر می‌کنم کسانی که روزی این جمله را از کسی می‌شنوند، جزء آدم‌های با توفیق دنیا به حساب می‌آیند؛ نگران نباش، درست‌اش می‌کنیم

خود فریبی به این صورت بیان شده که انگار روی وزنه‌ای ایستاده‌اید تا خود را وزن کنید، در حالی که شکم‌تان را تو داده‌اید - استیون هامبی

بچه‌دار شدن تصمیم خطیری‌ست. با این تصمیم می‌گذارید که قلب‌تان تا ابد جایی در بیرون و دورو بر تن‌تان به سر برد - الیزابت استون

می‌شود از امشب قانون تازه‌ای در زندگی بنا بگذاریم؟ همواره بکوشیم قدری بیش‌تر از نیاز، مهربان‌ باشیم - جی.‌ام. بری

شاید چشم‌های ما نیاز داشته باشند که گاهی با اشک‌های‌مان شسته شوند، تا بار دیگر زندگی را با نگاه شفاف‌تری ببینیم - الکس تان

دانشگاه تمام استعدادهای افراد از جمله بی استعدادی آنها را آشکار می کند - انتوان چخوف

جهان سوم جایی است که هر کسی بخواهد مملکتش را آباد کند، خانه‌اش خراب می‌شود و هرکسی بخواهد خانه‌اش آباد باشد باید در تخریب مملکتش بکوشد - دکترحسابی

هر حکومتی محکوم به نابودی با افراط در همان اصولی است که بر آن بنا نهاده شده است - ویل دورانت

مردم دو دسته‌اند، یا گول می‌خورند یا گلوله - دفتر خاطرات یک دیکتاتور

من هیچ راه مطمئنی به سوی خوشبختی نمی شناسم. اما راهی را می شناسم که به ناکامی منجر می شود. گرایش به خشنود ساختن همگان - افلاطون

وقتی داری بالا میری مهربان باش و فروتن، چون وقتی که داری سقوط میکنی از کنار همین آدم ها رد میشی.

سخنرانی هایی از دکتر الهی قمشه ای

 

کیمیای عشق (حجم: 5.3MB)

باغ دل (حجم: 7.3MB)

در جوهر نیکویی (حجم: 9.5MB)

انسان و عرفان (حجم: 6.8MB)

عرفان در دنیای تکنولوژی (حجم: 6.8MB)

هنر و معماری (حجم: 6.8MB)

گوهر حوا (حجم: 5.5MB)

هنر و تزکیه (حجم: 4.6MB)

هنر و زیبایی (حجم: 10.6MB)

هویت ایرانی (حجم: 7MB)

لطایف بسم الله (حجم: 5.8MB)

ادبیات (حجم: 4.2MB)

ادبیات دنیا (حجم: 9.4MB)

ادبیات انگلیسی (حجم: 9.8MB)

ادبیات جهان (حجم: 5.4MB)

اخلاق اسلامی (حجم: 13.3MB)

بهار (حجم: 13MB)

حکمت (حجم: 7MB)

هنر و روح (حجم: 12MB)

خیرین مدرسه ساز (حجم: 8.8MB)

خیام (حجم: 5.1MB)

محرم درس عشق (حجم: 9.7MB)

مکاتب فلسفی (حجم: 6MB)

منجی بشریت (حجم: 7.1MB)

شور زندگی (حجم: 4.7MB)

صلج و عدالت در اسلام (حجم: 10.7MB)

سوره حمد (حجم: 6.3MB)

تفسیر سوره مائده (حجم: 8.2MB)

تفسیر سوره یوسف (حجم: 12.7MB)

تجلی حضرت حق (حجم: 5.6MB)

تجلی پروردگار (حجم: 6.2MB)

وصف پادشاه جهان (حجم: 8MB)

وصف پیامبر اسلام (حجم: 7.4MB)

زن و خلاقیت (حجم: 8.5MB)

موسیقی در آینه ادبیات (حجم: 6MB)

نظامی (حجم: 6MB)

نیایش مولانا (حجم: 3.6MB)

بهار در ادبیات غرب (حجم: 15MB)

بهره برداری از قرآن (حجم: 5MB)

در قافله خوبان (حجم: 12.9MB)

دیدار شرق و غرب (حجم: 9.7MB)

امام علی (ع) (حجم: 9.8MB)

نوروز (حجم: 7.4MB)

پنج صنعت ادبی (حجم: 6MB)

سعدی (حجم: 5MB)

سبک شعرا (حجم: 5.9MB)

سمفونی مولانا (حجم: 7MB)

ستایش و نیایش (حجم: 11.3MB)

شادی و فرهنگ (حجم: 4.6MB)

شراب ادبیات (حجم: 3.9MB)

شغل و بازنشستگی (حجم: 8.9MB)

انسان پاک (حجم: 5.4MB)

تقارن و زیبایی شناسی (حجم: 8.6MB)

عرفان و ادبیات (حجم: 6.4MB)

عشق و فدا شدن (حجم: 9.1MB)

فرهنگ و ادبیات (حجم: 11.2MB)

فردوسی (حجم: 11.9MB)

هفت شهر عشق (حجم: 6.4MB)

جراحی و عرفان (حجم: 7.5MB)

چهار اصل طلایی (حجم: 3MB)

بعثت پیامبر (حجم: 6.5MB)

عرفان در بسم الله (حجم: 5.7MB)

هنر و جامعه ی معنوی (حجم: 3.7MB)

معلم (حجم: 4MB)

نسیم سحر (حجم: 8.3MB)

زن و گوهر حوا (حجم: 7.6MB)

ماهیت قرآن (حجم: 3.8MB)

خود سازی (حجم: 5.5MB)

مبارزه با شیطان (حجم: 9.9MB)

سیر و سلوک (حجم: 9.1MB)

شب و سحر (حجم: 7.4MB)

سکوت (حجم: 7.1MB)

امر قدسی (حجم: 6MB)

عاشورا (حجم: 6.4MB)

داستان آفرینش (حجم: 8.3MB)

دین، راه انسان شدن (حجم: 7.7MB)

جوانی (حجم: 5.9MB)

خداوند در نظر مردم (حجم: 8.1MB)

خداوند و الطافش (حجم: 3.8MB)

عقل و عشق (حجم: 13.6MB)

بانوان (حجم: 6.6MB)

انسان شدن توسط پیامبر (حجم: 4.1MB)

بسم الله در کلام حافظ - جلسه اول (حجم: 10MB)

بسم الله در کلام حافظ - جلسه دوم (حجم: 9.3MB)

بسم الله در کلام حافظ - جلسه سوم (حجم: 10.6MB)

شرح مثنوی معنوی - جلسه اول (حجم: 8.1MB)

شرح مثنوی معنوی - جلسه دوم (حجم: 7.6MB)

شرح مثنوی معنوی - جلسه سوم (حجم: 10.1MB)

شرح مثنوی معنوی - جلسه چهارم (حجم: 7.3MB)

شرح مثنوی معنوی - جلسه پنجم (حجم: 9MB)

خلاقیت - جلسه اول (حجم: 5.5MB)

خلاقیت - جلسه دوم (حجم: 6.5MB)

خلاقیت - جلسه سوم (حجم: 7.2MB)

خلاقیت - جلسه چهارم (حجم: 6.3MB)

خلاقیت - جلسه پنجم (حجم: 6.8MB)

خلاقیت - جلسه ششم (حجم: 6.8MB)

خلاقیت - جلسه هفتم (حجم: 6.9MB)

شرح گلشن راز شیخ محمود شبستری - جلسه اول (حجم: 8.7MB)

شرح گلشن راز شیخ محمود شبستری - جلسه دوم (حجم: 9.6MB)

شرح گلشن راز شیخ محمود شبستری - جلسه سوم (حجم: 9.1MB)

شرح گلشن راز شیخ محمود شبستری - جلسه چهارم (حجم: 7.6MB)

شرح گلشن راز شیخ محمود شبستری - جلسه پنجم (حجم: 5.4MB)

شرح گلشن راز شیخ محمود شبستری - جلسه ششم (حجم: 6.3MB)

شرح گلشن راز شیخ محمود شبستری - جلسه هفتم (حجم: 7.8MB)

شرح گلشن راز شیخ محمود شبستری - جلسه هشتم (حجم: 6.6MB)

شرح گلشن راز شیخ محمود شبستری - جلسه نهم (حجم: 6.2MB)

برای دانلود کتاب صوتی گلشن راز تصحیح و شرح دکتر الهی قمشه ای اینجا را کلیک کنید.

حافظ شناسی - جلسه اول (حجم: 5.2MB)

حافظ شناسی - جلسه دوم (حجم: 6.5MB)

حافظ شناسی - جلسه سوم (حجم: 9.1MB)

حافظ شناسی - جلسه چهارم (حجم: 9.6MB)

حافظ شناسی - جلسه پنجم (حجم: 5.9MB)

حافظ شناسی - جلسه ششم (حجم: 7.8MB)

حافظ شناسی - جلسه هفتم (حجم: 7.3MB)

حافظ شناسی - جلسه هشتم (حجم: 8MB)

حافظ شناسی - جلسه نهم (حجم: 8.9MB)

حافظ شناسی - جلسه دهم (حجم: 8.3MB)

حافظ شناسی - جلسه یازدهم (حجم: 6.8MB)

حافظ شناسی - جلسه دوازدهم (حجم: 7.9MB)

حافظ شناسی - جلسه سیزدهم (حجم: 10.1MB)

حافظ شناسی - جلسه چهاردهم (حجم: 6.7MB)

حافظ شناسی - جلسه پانزدهم (حجم: 9.1MB)    

(Size: 9.9MB) Religion Of Love (lecture in english language)

(Download Server: 4Shared     Format: Mp3     Archive Type: RAR

زندگی چیست؟

 

خواب بودم ، دیدم که تالار بزرگی است و انبوه چهره های همیشگی از روشنفکران و جوانان و دانشجویان و مذهبی ها وماتریالیست ها و مومنین و بی ایمان ها و  موافقان ، مخالفان و مثل همیشه بحث است . سوال و انتقاد و از هر در سخنی و از میانه یکی برخاست و سوال کرد و چه سوال به جایی و چه خوب هم مطرح کرد که : تو که از توحید می گویی و از مذهب و از اسلام و از انسان و از تکامل و ارزش های اخلاقی و از ایثار و از شهادت و از مسئولیت اجتماعی و از هدایت و ... همه حرف ها وقتی  معنی دارد که بتوانی بگویی اساسا" زندگی چیست ؟

به راستی اگر در بیداری می پرسیدند در جواب می ماندم و یا لااقل مکث می کردم و یا لااقل ناقص می گفتم اما در خواب پاسخی دادم ، بی لحظه ای تردید و تامل که از آن هنگام تا کنون هر چه بیشتر به آن می اندیشم ، بیشتر به آن معتقد می شوم و بیشتر به شگفتی در می آیم ، به خصوص که حتی هر کلمه ای به دقت انتخاب شده و حتی ترتیبش نیز حساب دارد . گفتم : « بنویسید ! نان ، آزادی ، فرهنگ ، ایمان و دوست داشتن » و در بیداری که به این پاسخ رویایی ام فکر می کنم ، با خود می گفتم که " برابری " و "تکامل" را که من آن همه به آن عشق می ورزم در این جا یاد نکرده ام ؟ دیدم که نه  ، چون اگر آن پنج تا را داشتیم این دو را نیز به نوبه خود خواهیم داشت ، همه چیز خواهیم داشت و کمبودی وجود ندارد .

 

        « دکتر علی شریعتی »

 

آکواریوم!!!

 

رنگین كمان پاداش کسانیست که تا آخرین لحظه زیر باران می مانند

نکته ای از انجیل

 

 (او در جایگاه پالاینده و خالص کننده نقره خواهد نشست)

آنها نمیدانستند که این عبارت در مورد ویژگی و ماهیت خداوند چه مفهومی میتواند داشته باشد  از این رو یکی پیشنهاد داد فرایند تصفیه و پالایش نقره را بررسی کند و نتیجه را در جلسه بعدی انجیل خوانی به اطلاع سایرین برساند   .

همان هفته با یک نقرهکار تماس گرفتند و قرار شد او را درمحل کارش ملاقات کند تا نحوه کار او را از نزدیک ببیند.

او توضیح داد که برای پالایش نقره لازم است آن را در وسط شعله ، جایی که داغتر از همه جاي آتش است ، نگهداشت تا همه ناخالصیهای آن سوخته و از بین برود.

از نقرهکار پرسید:

آیا واقعاً در تمام مدتی که نقره در حال خلوص یافتن است،او باید آنجا جلوی آتش بنشیند ؟

مرد جواب داد:

بله،نه تنها باید آنجا بنشیند و  قطعه ي نقره را نگهدارد بلکه باید چشمانش را نیز تمام مدت به آن بدوزد.

 اگر در تمام آن مدت ، لحظهای نقره را رها کند ، خراب خواهد شد.

لحظهای  سکوت کرد.بعد پرسید :

« از کجا میفهمی نقره کاملاً خالص شده است؟» 

 مرد خندید و گفت :

« خیلی راحت است.هر وقت تصویر خودم را در آن ببینم . »

 

اگر امروز داغی آتش را احساس می‌کنی ، به یاد داشته باش
.که خداوند چشم به تو دوخته و همچنان به تو خواهد نگریست تا تصویر خود را در تو ببیند

 

سال نو میلادی بر بسیجیان و مسیحیان عزیز مبارک ...

 

 

 

          

 

 

 

خدایا!

خدایا!
رحمتی کن ،        
تاایمان ، 
نام و نان برایم نیاورد!       
تا از آنانی نباشم که ،         
پول دین را می گیرند ،       
و برای دنیا کار می کنند!    
بلکه از آنانی باشم که ،      
پول دنیا را می گیرند ،       
و برای دین کار می کنند!

خاطره‌ای از آیت‌الله برقعی قمی

   آیت الله علامه برقعی قمی در خاطرات خود می نویسد    در خاطرم هست كه روزي به قصد عيادت از بيماري در صف اتوبوس منتظر بودم كه ناگهان  يك ماشين شخصي جلوي من توقف كرد و سرنشين آن مرا به اسم صدا زد و گفت: آقاي برقعي بفرماييد بالا، نگاه كردم ديدم واعظ معروف آقاي فلسفي است،  سوار شدم، پس از سلام و احوالپرسي، ايشان گفت: آقاي برقعي كجاييد چه مي كنيد؟  خبري از شما نيست؟ گفتم: جناب فلسفي به سبب عقايدم تقريبا خانه نشين شده ام و اگر مي دانستيد كه عقايدم چيست، شايد مرا سوار نمي كرديد، گفت مگر شما چه مي گوييد؟
گفتم: من مي گويم روضه خواني حرام است، كمك به روضه خواني حرام است پول
دادن براي آن حرام است، گفت: چرا؟ گفتم چون روضه خوانها آنچه را كه مي
گويند اكثرا ضد قرآن است و در واقع با پيامبر و ائمه دشمني مي كنند. آقاي
فلسفي گفت: حتي من! و پرسيد: آيا منبرهم حرام است؟ گفتم: آري حرام است،
گفت: چرا؟ براي تفهيم مطلب به او، گفتم آقاي فلسفي يادتان هست در دهه
عاشورا دربازار به منبر رفته بودي؟
>>گفت: آري،
>>گفتم من يكي از همان روزها كه ازبازار رد مي شدم صداي شما را شناختم و ايستادم كه سخنان شما را بشنوم وشنيدم كه مي گفتي امام در شكم مادرش همه چيز را مي داند،
>>گفت: بله، اين موضوع در روايات ما ذكر شده (مقصود فلسفي رواياتي بود كه دلالت دارد برعلم امام قبل از تولد، از جمله رواياتي كه مي گويند امام در شكم مادر ازطريق ستونهاي نور كه در مقابل اوست همه چيز را مي بيند!).      گفتم ولي اين مطلب اولا ضد قرآن است كه مي فرمايد: «والله أخرجكم من بطون أمهاتكم لاتعلمون شيئا = خداوند شما را در حالي كه هيچ چيز نمي دانستيد، از شكم مادرانتان خارج ساخت»[15] ثانيا شما در آخرهمان منبر گريز به صحراي كربلا زدي و گفتي هنگامي كه امام حسين (ع) به طرف كوفه مي آمد، حر جلوي او را گرفت و مانع شد كه امام به كوفه برسد، امام ناگزير راه ديگري را در پيش گرفت و «حر» نيز آنها را دنبال مي كرد تا
اينكه به جايي رسيدند كه اسب امام (ع) قدم از قدم برنداشت و هر چه امام
ركاب زد و كوشيد و نهيب زد و هي كرد، مركبش حركت نكرد، امام ماند متحير
كه چرا اسب حركتي نمي كند، در آنجا عربي را يافت امام او را صدا زد و از
او پرسيد: نام اين زمين چيست؟ عرب جواب داد غاضريه (قاذريه)، امام
حسين(ع) سؤال كرد: ديگر چه اسمي دارد؟ عرب گفت: شاطيءالفرات، امام پرسيد:
ديگر چه اسمي دارد؟ گفت: نينوا، امام پرسيد: ديگر چه اسمي دارد؟ گفت:
كربلا، امام حسين(ع) فرمود: هان، من از جدم شنيده بودم كه مي فرمود
خوابگاه شما كربلاست. سپس به فلسفي گفتم: آقاي فلسفي اين امامي كه شما در ابتداي
منبر مي گفتي در شكم مادر همه چيز را مي داند و قرآن مي خواند، چطور به
اينجا كه رسيد اول اسبش فهميد و آن سرزمين را شناخت و بعدا امام (ع)،
تازه آنهم پس از پرسيدن از يك نفر عرب بياباني، محل را شناخت؟! جناب
فلسفي اين چه امامي است كه شما ساخته ايد كه نعوذ بالله اسبش پيش از او
مطلع مي شود؟! آيا اين است حب ائمه؟ آيا اينست معارف اسلام؟ چرا در مورد
روايات بيشتر دقت و تأمل نمي كنيد؟